انسان، اسلام و آثارِ دروغ
15:18 - 12 آبان 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
من لازم میدانم که پیشاپیش با فروتنی تمام خصوصا به باورمندانِ \"نوع دوست اسلام و مذاهب آن\" و یا وابستگان هر دین و عقیده دیگری صراحتا اعلام کنم که هدف این مقاله به هیچوجه ترویج سرزنش و یا توهین به هیچیک از تعلقِهای آرمانی و چگونگی سمت و سوی گزینش هر وجدانِ انسانِ مختار و معتقد نیست؛ بلکه از دیدنگارنده، این آزادی عقیده و احترام به آن جزو حقوق و تعهد ابتدائی متقابل همهی انسانهاست که میباید همه گاه و بیکم و کاست، آن اصول مورد توجه و اکرام همگانی قرار گیرد و چنین نیز برای من نویسندهی منتقد بوده و بزرگداشتاش مهم هست. اما! حق آزادی عقیده و وجدان با همهی ضرورتها و الزامهای اخلاقی و مبتنی بر خواست حقوقبشری آن، هرگز بدین معنی نیست که فساد و ریاکاری اسلام سیاسی را ببینیم و آرام بایستیم. مگر نه این است که باورمندانِ خوشبین توسط \"دروغها و ریاکارهای سران مذاهب\" چنین که در کشور خود، منطقه و جهانِ اسلام به وضوح عوارض شوم آنرا میبینیم، اینک دچار خسران دروغهای غیر قابل جبران شدهاند و به راستی سزاوار نیست و نباید بیش از این مزدبگیران، زنان، جوانان بیکاران، گرسنگان، فریب خوردگان و سادهلوحان چنین رقت انگیز و بیشرمانه مورد بهرهبرداری، تحقیر و توهین مرسوم و معمول اسلام و اسلام پناهان شیعه و سنی قرار گیرند؛ این سان که آشکارا قرار گرفتهاند.
در دیدگاه نظری، خود دروغ مذموم و نفس انجام آن به هر دلیلی که باشد از\"گناهان کبیره\" در اسلام محسوب شده است. حتی در روایاتی از معصومین، گناهان بزرگی همچون دزدی و زنا ذکر شده که ممکن است مومنی در شرایطی دچار آن لغزش گردد و سپس (توبه کند)، و آن توبه در پیشگاه خدا پذیرفته شود.
اما در همین راستا و مصمون آشکارا میخوانیم که: ((دروغگویی با مسلمانی قابل جمع نیس!)) آیا چنین است و مسلمانان و یا لااقل رهبران آنها از دم صادقند و دروغ نمیگویند؟ من فعلا با تاریخ پیش از شکست انقلاب ٥٧ و اسلام آن دوران و خصوصا اسلامِ مذهب شیعه که در همان دوران کاملا همه جا مسلط بر افکار و اعمال انسان بود کاری نداریم. اما این پرسش روشن! آیا با آمدن فرشته پاکی که ( خمینی) شیعه مذهب باشد و رفتن ( شاهِ دیوی) که کمر بستهی امام رضا بود! و البته پس از آن جابجائی قدرت در رأس! کشور، مردم و فرهنگ عمومی ما زیر سلطه قوانین یکسویه و اصول مطلق اسلام ناب محمدی خمینی، توانست روی سلامتِ وجدان، آرمان الهی انسانی و مروت و صداقت و عدالت اسلامی مورد ادعای رهبران آن را اندکی وجود آنرا ببیند و یا تاکنون پس از ٣٦ سال فرصت داشتن ناچیزی از آن دعاوی را به مردمان شیعهی خود و نه باورمندان دیگر و کافران بباوراند؟
\"بی هیچ مبالغهای همان روزی که خمینی بر سر مزار شهدا آمد و با دروغ و وعدههای مجانی دست و زبان مردم مستاصل و خوشباور را کوتاه کرد و بست، آثار دروغی به بزرگی تاریخ همین فرقهی اسلام شیعه هم آمد و بخشی از گذشتههای مجهول او را در عصر ما و برای ما سرراست هویدا ساخت؛ مگر این که بگوئیم: اسلام با خمینی و فرزند خلف او بیگانه است؟! و انسانِ اسیر عصر ولایات مطلق خمینی و خامنهای، خود خواستهاند که در دم افتند و یکراست به تلی از کثافات و تلههائی از تباهیها و ناراستیهای فراوان موجود هدایت شوند که در آن((جز فساد، دروغ، ریا، فریب، چپاول، دشمنی، خشونت، اتنقامگیری، تظاهر به دین و...موجود نیست)) و از زمان زمام امور در دست این فرقه و باند کوچک شیعه، همانا شرافت انسان آزاده و متعهد و زحمتکش هیچگاه نه نان کافی و نه لانه امن و نه روان سالمی نیافت و نداشت. امروز چشم ما در آن میانهی گزافهگوئیهای کلان خمینی و این مصیبتهای گسترده شاهد بیشترین آسیبهای اجتماعی ست و قربانیها در همان اکثریت تنگدستان و مزدبگیران و از همه بدتر و فجیعتر ٥٠% شهروندان ما زنان بزرگوارمان گرفتار بلای حکومت شیعی شدهاند. اکثریت قریب به اتفاقی که فریب دروغ خمینی را خوردند و متوهم و متعهد به او و آن وعدههای کذا به سنگر پیروزی ارتجاع دغلکار اسلام سیاسی بدل شدند. زنانی نه غیر مسلمان که شیعه مذهب، آنان در نوامیس و قوانین اصول اسلامی الهی هیچگاه برابر با مرد نبودند و نیستند و نخواهند شد و خمینی به آنان راست نگفت که اسلام زن را کامل نمیداند و دروغ بزرگتر که اسلام زنان را صاحب بهشت میداند؛ ولی عملا در روی همین زمین اسلامی برایش جهنم اسید پاشی ساخته و رسما او را به بردگی قوانین مردسالار سپرده است؛ کارگران شیعهاش در کشوری بسیار ثروتمند بیحقوق ترینهای دوران و جهان هستند و فرودستان که اصلا دادرسی ندارند. آیا پس از ٣٦ سال حاکمیت مطلق و بیموی دماغ، بر تن جامعهی فلکزده، آثاری جز دروغ و ریا و فریب و ویرانی اخلاقی از این نظام در پیشگاه وجدان آزادهی نوع بشر و مدافعان حقوق انسانها وجود دارد؟ قضاوت مسئولانه با وجدان بیدار و آگاه و بیطرف بیش از همه متوجه خود مسلمانان و خصوصا شیعیان دروغ ستیز است.
بر اساس تعالیم دینی اسلام، کسی که گناه کبیره از او سر زند و توبه ننماید فاسق است و نمیشود در نماز به او اقتداء کرد و شهادتش را پذیرفت؛ و پس از مرگش هم مستحق عقوبت مسلم الهی ست؛ مگر اینکه فضل \"الهی\" شامل حالش شود. که از آنجمله شفاعت پیامبر اسلام و آل پیامبر است. درباره میانجیگری پیامبر اسلام گفتهاست که شفاعتم را برای صاحبان گناهان کبیره از امتم ذخیره کردهام. شفاعت من برای صاحبان گناهان کبیره از امتم میباشد، اما نیکوکاران، یعنی ترککنندگان کبائر، برایشان راه مواخذه نیست.
حالا ببینیم مفهوم و معنای بخشی از گناهان کبیره در اسلام چیست:
این رژیم از یک طرف شرک را گناه کبیره قلمداد میکند؛ اما از طرف دیگر مردم را با فسادِ حقخوری و تبعیضِ سیستماتیک دستگاه، آنان را عملا و علنا ناامیدی به رحمت خدا که مظهر دروغها و ریاکاریهای نظام حاکم است، حقانیت را بر نمیتابد و مخالفان روشنگر و افشاگر را کافر نامیده و زبان آنان را بریده، در دم اسیر، زندانی و یا زیر شکنجه کشته و میکشد. ( همین امروز او نسرین ستوده را به محاربه با خدا تهدید شده است!) این رژیم قتل مومن را گناه کبیره میداند؛ ولی هزارها هزار قتل نفس انسانهای اسیر، آزاده و بیگناه را در پروندهی خونین خود دارد. این رژیم خوردن مال مردمِ یتیم و بیپناه را گناه کبیره میداند؛ ولی کوس شنیدن غارتگری کلان و میلیاردی در کل دستگاه از سر تا ته عمیق و گسترده و همگانی و جهانی شده است. اسلام زنا را گناه کبیره میداند؛ ولی همزمان حق چند همسری و داشتن صیغهها و یا بهتر است گفته شود خیانت به مادر، همسر و مونس را تنها برای تلذذ بیشتر مردان هرزه و زنباره جایز دانسته و رسما و قانونا علیه زنان به کار میبرد. آیا این تناقض و تبعیض چندش آور، مفهوم دروغ و گناه کبیره را در وجدان انسان بینیاز از تنبیه و تشویق دین به تمسخر بیپایان وادر نمیآورد؟ اسلام ساحری و جادوگری را گناه کبیره میداند؛ اما از ساحری سران نظام و جادوگری حضور بارهای بار خود آقا امام زمان در میدان جنگ و از سربازان گمنام او چه حکایتهای مدون که تاکنون نیآفریده است!؟ اسلام حرف و قسم ناحق را گناه کبیره میداند؛ در حالیکه همین امروز فجایع اسیدپاشیهای مکرر جز کار خود رژیم و وابستگان موتور سوار او نیست؛ از رهبر، رئیس دولت تا رئیس قوهی قضائی و مقننه به ناحق، رل مستقیم خود و عواملشان را در این جنایات زن ستیزانه رد کرده و به دروغ آنرا ناحق و کار دشمنان نظام میدانند؛ همانگونه که ترورهای زنجیرهای را و یا کشتار ستار بهشتیها و ندا آقا سلطانها را ناحق ساخت و پنهان کرد. اسلام خیانت به مملکت، اموال و ناموس مردم را گناه کبیره میداند؛ پرسش! آیا این رژیم جز ویرانی آبرو و خیانت به مملکت و سرمایههایش با دشمن تراشیهای جاهلانه و فرقهای، غارت اموال مردم و تعدی به جان و ناموس و ارادهی آزاد آنها کار دیگر مفیدی داشته است؟ اسلام شهادت و اطلاعات پنهانی و دروغ را گناه کبیره میداند؛ آیا این رژیم حتی یکبار سیاستِ علنی و اطلاعات صادقانه و درست از عملکرد خود و دولتهایش را به مردم داده و از روابط پنهانی و غیر دیپلماتیک با جهان خواران را با شهادت و رسالت باورمندانه به ما داده است تا مورد اعتماد و یا انتقاد متقابل توسط مردم و جراید و رسانههای آزاد که نداریم قرار گیرد؟ اسلام نقض عهد و قول را گناه کبیره میداند؛ اما، آیا این رژیم از ابتدای تصرف قدرت تاکنون به قولها و وعدههای خود به مردم عمل کرده است؟ اسلام همچنین خیانت به امانت، اسراف، تکبر، آدمکشی، دروغ بستن به گفتههای من درآوردی الهی، رسول خدائی و یا به اوصیای او را هم گناه کبیره میداند که نقل کلام الهی سران است و ترجیحا بیش از این ادامه نمیدهم.
به راستی آیا ما بر تن این رژیم فقاهتی جز لباس دروغ و ریا و پلیدی، تاکنون دیده و تجربهای متفاوت از آن انحصار الهی ولائی داشتهایم؟ به گواهِ عمل و وجود اسناد تاریخ ٣٦ ساله، نشان میدهد که تمام نقاط ضعف و جنایات تاریخی و تعدی پلیسی و تحکم ادیان به حقوق انسانِ آزاد و تقدیس خشونتگرائی کوردینی مذهبی و اقتدارگرائی مطلق ضدبشری در این رژیم به اوج بیسابقه و غیرممکن خود رسیده و در بساط خلافت خامنهای تشدید بیمثال یافته است. آثار دروغ و جنایاتی که مشابه آن را ما تنها امروز توسط آدم خواران خلافت داعش دوم میبینیم، که چهرهی دیگر اسلامِ وهابی سلفی سنی را توامان در سوریه و عراق بر علیه مردمان ستمزدهی صدامیها و اسدیها و سعودیها و دیگران ... به نمایش دلخراش گذاشته است. خمینیِ دروغگو مادر داعش یکم شیعه در ایران و جهانِ دیروز اسلام بود و همو منشأ پیدایش نسلکشی فرقه داعش دوم و مسبب کشتار هزارها انسان زودباور کنونی به البغدادی شده است؛ همان راه و کار و رفتاری که داعش یکم خمینی به یاری امپریالیسم آمریکا و غرب در ایران کرده و میکند و داعش دوم البغدادی نیر همینک با حمایت و آموزش و تشویق و تجهیز آنان توسط همانهای غربی، اسرائیل و وابستگانش منطقهای داعش، توانست چهرهی سنی اسلام را چنین واقعی و هولناک به چشم جهانیان بشناساند.
در این دو نهاد سازش ناپذیر مذهبی اسلامی، از یکسو هر یک آنها انسان را تا ابد، بیاختیار و صغیر میداند و طبعا نیازمند هدایت و کفالت چنین امامان مفسد و مردود و مرگکار و جاهطلب وقت! و از سوی دیگر اختلاف نظر در میان خود همین رهبران مذاهب اسلامی، لااقل در ١٤٠٠ سال گذشته، چنین که آشکار است، هنوز بیسرانجام مانده و علنا نیز هیچکدام امامان، مخالفان مدعی نگاه خود را در برابر دعاوی فرقهی خویش با مسالمت و بردباری و حق آزادی برداشت از اسلام با تعدد پولارالیستی اصول و فروع اسلامی نپذیرفته و پیوسته سرنوشت اختلاف را مگر جز با زبان شمیشیر و کشتار امت خود و دیگران برنمیتابیده است. ناچار جنگ سنی و شیعه و فجایع عاشورا و کربلاست و روایاتی متفاوت از قدیرخم و...همچنان به فضای زندگی ما راه برده و رسیده است و دریغا که قربانیان بیشمار آن از دید هر دو طرف درگیرِ قدرت، تنها کافران و دشمنان خوا بودهاند که لاجرم مستوجب مرگ و قتلعام بیرحمانهی کربلا و یا نسلکشی قوم بنی قریضه(قریظه) بودهاند! جنونی که هم امروز بهترین فرصت طلائی را به سود سرمایهی میلتاریسم و اقتصاد نئولیبرال فرارویانده و عملا به جنگ هفتاد دو ملت با پیدایش جهشی داعش، هیزم خشک مذهبی و تازهتر میریزد.
تعارض و تقابل موجود مذاهب، تنها تضاد درونی و چارهناپذیر سرمایه داخلی و جهانی را به نمایش گذارده است؛ تباهیای که به زشتترین چهره دهشتناک اسلامی مذهبی در کشورهای مسلمان و علیه خود مسلمانان تجهیز شده و قتلعامها، اعدامها و اسیدپاشیهای وحشتناک را نمایان ساخته است. رهائی از این جهالت و جور و جنگ جز با گذر از ساختار بهرهکشانهی انسان از انسان، رفع تبعیضها و ایجاد جامعهای مبتنی بر اصول جدائی دین از دولت هرگز میسر نیست و راه امکان عبور نوع بشر از ساختار همگام سرمایه که همین ادیانِ سیاسی و یاور سرمایه و خصوصا ارتجاعیترین آن اسلامِ فقاهتی باشد، دیگر با راهکار دمکراتیک سازگاری ندارد وممکن و متصور هم نمیتواند باشد. ما کافیست به دعاوی عدل الهی ادیان و خصوصا اسلام توجه کنیم و رشد نجومی انباشت سرمایه در دست حکومتگران را ببینیم و در عرصه حقوق انسانِ الهی، کافیست اراده مصلوب و بیاختیار همهی مسلمانان و مذاهب شان را ببینیم و پی به دروغ انسان مختارِ اسلامی ببریم. بشریت اسلام سیاسی زده، چپاول شده، لهیده شده و آگاه به ریای دینی دو راه بیشتر ندارد: یا بربریت و قبول عبودیت کر و کور و لال دینی مذهبی شدن صِرف و بیاراده و بازگشت به قهقرایِ تاریخ جهل و جنگ و خشونت و مرگ، یا مقاومت دلیرانه، سازمانگرانه و به پاخیزی مشترک و متحد کارگران، رنجبران کارمزد، زنان، جوانان، ملیتهای تحت ستم سرمایه و تبعیض مذهبی و همهی تودههای اسیر و به جان آمده از فقر و ظلم بر علیه کاسبکاران مذهبی و فروریزی کل این بساط آلوده به خون بیگناهان و بیپناهان و ساختن و پرداختن فردائی آزاد و برابر و انسانی!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
من لازم میدانم که پیشاپیش با فروتنی تمام خصوصا به باورمندانِ \"نوع دوست اسلام و مذاهب آن\" و یا وابستگان هر دین و عقیده دیگری صراحتا اعلام کنم که هدف این مقاله به هیچوجه ترویج سرزنش و یا توهین به هیچیک از تعلقِهای آرمانی و چگونگی سمت و سوی گزینش هر وجدانِ انسانِ مختار و معتقد نیست؛ بلکه از دیدنگارنده، این آزادی عقیده و احترام به آن جزو حقوق و تعهد ابتدائی متقابل همهی انسانهاست که میباید همه گاه و بیکم و کاست، آن اصول مورد توجه و اکرام همگانی قرار گیرد و چنین نیز برای من نویسندهی منتقد بوده و بزرگداشتاش مهم هست. اما! حق آزادی عقیده و وجدان با همهی ضرورتها و الزامهای اخلاقی و مبتنی بر خواست حقوقبشری آن، هرگز بدین معنی نیست که فساد و ریاکاری اسلام سیاسی را ببینیم و آرام بایستیم. مگر نه این است که باورمندانِ خوشبین توسط \"دروغها و ریاکارهای سران مذاهب\" چنین که در کشور خود، منطقه و جهانِ اسلام به وضوح عوارض شوم آنرا میبینیم، اینک دچار خسران دروغهای غیر قابل جبران شدهاند و به راستی سزاوار نیست و نباید بیش از این مزدبگیران، زنان، جوانان بیکاران، گرسنگان، فریب خوردگان و سادهلوحان چنین رقت انگیز و بیشرمانه مورد بهرهبرداری، تحقیر و توهین مرسوم و معمول اسلام و اسلام پناهان شیعه و سنی قرار گیرند؛ این سان که آشکارا قرار گرفتهاند.
در دیدگاه نظری، خود دروغ مذموم و نفس انجام آن به هر دلیلی که باشد از\"گناهان کبیره\" در اسلام محسوب شده است. حتی در روایاتی از معصومین، گناهان بزرگی همچون دزدی و زنا ذکر شده که ممکن است مومنی در شرایطی دچار آن لغزش گردد و سپس (توبه کند)، و آن توبه در پیشگاه خدا پذیرفته شود.
اما در همین راستا و مصمون آشکارا میخوانیم که: ((دروغگویی با مسلمانی قابل جمع نیس!)) آیا چنین است و مسلمانان و یا لااقل رهبران آنها از دم صادقند و دروغ نمیگویند؟ من فعلا با تاریخ پیش از شکست انقلاب ٥٧ و اسلام آن دوران و خصوصا اسلامِ مذهب شیعه که در همان دوران کاملا همه جا مسلط بر افکار و اعمال انسان بود کاری نداریم. اما این پرسش روشن! آیا با آمدن فرشته پاکی که ( خمینی) شیعه مذهب باشد و رفتن ( شاهِ دیوی) که کمر بستهی امام رضا بود! و البته پس از آن جابجائی قدرت در رأس! کشور، مردم و فرهنگ عمومی ما زیر سلطه قوانین یکسویه و اصول مطلق اسلام ناب محمدی خمینی، توانست روی سلامتِ وجدان، آرمان الهی انسانی و مروت و صداقت و عدالت اسلامی مورد ادعای رهبران آن را اندکی وجود آنرا ببیند و یا تاکنون پس از ٣٦ سال فرصت داشتن ناچیزی از آن دعاوی را به مردمان شیعهی خود و نه باورمندان دیگر و کافران بباوراند؟
\"بی هیچ مبالغهای همان روزی که خمینی بر سر مزار شهدا آمد و با دروغ و وعدههای مجانی دست و زبان مردم مستاصل و خوشباور را کوتاه کرد و بست، آثار دروغی به بزرگی تاریخ همین فرقهی اسلام شیعه هم آمد و بخشی از گذشتههای مجهول او را در عصر ما و برای ما سرراست هویدا ساخت؛ مگر این که بگوئیم: اسلام با خمینی و فرزند خلف او بیگانه است؟! و انسانِ اسیر عصر ولایات مطلق خمینی و خامنهای، خود خواستهاند که در دم افتند و یکراست به تلی از کثافات و تلههائی از تباهیها و ناراستیهای فراوان موجود هدایت شوند که در آن((جز فساد، دروغ، ریا، فریب، چپاول، دشمنی، خشونت، اتنقامگیری، تظاهر به دین و...موجود نیست)) و از زمان زمام امور در دست این فرقه و باند کوچک شیعه، همانا شرافت انسان آزاده و متعهد و زحمتکش هیچگاه نه نان کافی و نه لانه امن و نه روان سالمی نیافت و نداشت. امروز چشم ما در آن میانهی گزافهگوئیهای کلان خمینی و این مصیبتهای گسترده شاهد بیشترین آسیبهای اجتماعی ست و قربانیها در همان اکثریت تنگدستان و مزدبگیران و از همه بدتر و فجیعتر ٥٠% شهروندان ما زنان بزرگوارمان گرفتار بلای حکومت شیعی شدهاند. اکثریت قریب به اتفاقی که فریب دروغ خمینی را خوردند و متوهم و متعهد به او و آن وعدههای کذا به سنگر پیروزی ارتجاع دغلکار اسلام سیاسی بدل شدند. زنانی نه غیر مسلمان که شیعه مذهب، آنان در نوامیس و قوانین اصول اسلامی الهی هیچگاه برابر با مرد نبودند و نیستند و نخواهند شد و خمینی به آنان راست نگفت که اسلام زن را کامل نمیداند و دروغ بزرگتر که اسلام زنان را صاحب بهشت میداند؛ ولی عملا در روی همین زمین اسلامی برایش جهنم اسید پاشی ساخته و رسما او را به بردگی قوانین مردسالار سپرده است؛ کارگران شیعهاش در کشوری بسیار ثروتمند بیحقوق ترینهای دوران و جهان هستند و فرودستان که اصلا دادرسی ندارند. آیا پس از ٣٦ سال حاکمیت مطلق و بیموی دماغ، بر تن جامعهی فلکزده، آثاری جز دروغ و ریا و فریب و ویرانی اخلاقی از این نظام در پیشگاه وجدان آزادهی نوع بشر و مدافعان حقوق انسانها وجود دارد؟ قضاوت مسئولانه با وجدان بیدار و آگاه و بیطرف بیش از همه متوجه خود مسلمانان و خصوصا شیعیان دروغ ستیز است.
بر اساس تعالیم دینی اسلام، کسی که گناه کبیره از او سر زند و توبه ننماید فاسق است و نمیشود در نماز به او اقتداء کرد و شهادتش را پذیرفت؛ و پس از مرگش هم مستحق عقوبت مسلم الهی ست؛ مگر اینکه فضل \"الهی\" شامل حالش شود. که از آنجمله شفاعت پیامبر اسلام و آل پیامبر است. درباره میانجیگری پیامبر اسلام گفتهاست که شفاعتم را برای صاحبان گناهان کبیره از امتم ذخیره کردهام. شفاعت من برای صاحبان گناهان کبیره از امتم میباشد، اما نیکوکاران، یعنی ترککنندگان کبائر، برایشان راه مواخذه نیست.
حالا ببینیم مفهوم و معنای بخشی از گناهان کبیره در اسلام چیست:
این رژیم از یک طرف شرک را گناه کبیره قلمداد میکند؛ اما از طرف دیگر مردم را با فسادِ حقخوری و تبعیضِ سیستماتیک دستگاه، آنان را عملا و علنا ناامیدی به رحمت خدا که مظهر دروغها و ریاکاریهای نظام حاکم است، حقانیت را بر نمیتابد و مخالفان روشنگر و افشاگر را کافر نامیده و زبان آنان را بریده، در دم اسیر، زندانی و یا زیر شکنجه کشته و میکشد. ( همین امروز او نسرین ستوده را به محاربه با خدا تهدید شده است!) این رژیم قتل مومن را گناه کبیره میداند؛ ولی هزارها هزار قتل نفس انسانهای اسیر، آزاده و بیگناه را در پروندهی خونین خود دارد. این رژیم خوردن مال مردمِ یتیم و بیپناه را گناه کبیره میداند؛ ولی کوس شنیدن غارتگری کلان و میلیاردی در کل دستگاه از سر تا ته عمیق و گسترده و همگانی و جهانی شده است. اسلام زنا را گناه کبیره میداند؛ ولی همزمان حق چند همسری و داشتن صیغهها و یا بهتر است گفته شود خیانت به مادر، همسر و مونس را تنها برای تلذذ بیشتر مردان هرزه و زنباره جایز دانسته و رسما و قانونا علیه زنان به کار میبرد. آیا این تناقض و تبعیض چندش آور، مفهوم دروغ و گناه کبیره را در وجدان انسان بینیاز از تنبیه و تشویق دین به تمسخر بیپایان وادر نمیآورد؟ اسلام ساحری و جادوگری را گناه کبیره میداند؛ اما از ساحری سران نظام و جادوگری حضور بارهای بار خود آقا امام زمان در میدان جنگ و از سربازان گمنام او چه حکایتهای مدون که تاکنون نیآفریده است!؟ اسلام حرف و قسم ناحق را گناه کبیره میداند؛ در حالیکه همین امروز فجایع اسیدپاشیهای مکرر جز کار خود رژیم و وابستگان موتور سوار او نیست؛ از رهبر، رئیس دولت تا رئیس قوهی قضائی و مقننه به ناحق، رل مستقیم خود و عواملشان را در این جنایات زن ستیزانه رد کرده و به دروغ آنرا ناحق و کار دشمنان نظام میدانند؛ همانگونه که ترورهای زنجیرهای را و یا کشتار ستار بهشتیها و ندا آقا سلطانها را ناحق ساخت و پنهان کرد. اسلام خیانت به مملکت، اموال و ناموس مردم را گناه کبیره میداند؛ پرسش! آیا این رژیم جز ویرانی آبرو و خیانت به مملکت و سرمایههایش با دشمن تراشیهای جاهلانه و فرقهای، غارت اموال مردم و تعدی به جان و ناموس و ارادهی آزاد آنها کار دیگر مفیدی داشته است؟ اسلام شهادت و اطلاعات پنهانی و دروغ را گناه کبیره میداند؛ آیا این رژیم حتی یکبار سیاستِ علنی و اطلاعات صادقانه و درست از عملکرد خود و دولتهایش را به مردم داده و از روابط پنهانی و غیر دیپلماتیک با جهان خواران را با شهادت و رسالت باورمندانه به ما داده است تا مورد اعتماد و یا انتقاد متقابل توسط مردم و جراید و رسانههای آزاد که نداریم قرار گیرد؟ اسلام نقض عهد و قول را گناه کبیره میداند؛ اما، آیا این رژیم از ابتدای تصرف قدرت تاکنون به قولها و وعدههای خود به مردم عمل کرده است؟ اسلام همچنین خیانت به امانت، اسراف، تکبر، آدمکشی، دروغ بستن به گفتههای من درآوردی الهی، رسول خدائی و یا به اوصیای او را هم گناه کبیره میداند که نقل کلام الهی سران است و ترجیحا بیش از این ادامه نمیدهم.
به راستی آیا ما بر تن این رژیم فقاهتی جز لباس دروغ و ریا و پلیدی، تاکنون دیده و تجربهای متفاوت از آن انحصار الهی ولائی داشتهایم؟ به گواهِ عمل و وجود اسناد تاریخ ٣٦ ساله، نشان میدهد که تمام نقاط ضعف و جنایات تاریخی و تعدی پلیسی و تحکم ادیان به حقوق انسانِ آزاد و تقدیس خشونتگرائی کوردینی مذهبی و اقتدارگرائی مطلق ضدبشری در این رژیم به اوج بیسابقه و غیرممکن خود رسیده و در بساط خلافت خامنهای تشدید بیمثال یافته است. آثار دروغ و جنایاتی که مشابه آن را ما تنها امروز توسط آدم خواران خلافت داعش دوم میبینیم، که چهرهی دیگر اسلامِ وهابی سلفی سنی را توامان در سوریه و عراق بر علیه مردمان ستمزدهی صدامیها و اسدیها و سعودیها و دیگران ... به نمایش دلخراش گذاشته است. خمینیِ دروغگو مادر داعش یکم شیعه در ایران و جهانِ دیروز اسلام بود و همو منشأ پیدایش نسلکشی فرقه داعش دوم و مسبب کشتار هزارها انسان زودباور کنونی به البغدادی شده است؛ همان راه و کار و رفتاری که داعش یکم خمینی به یاری امپریالیسم آمریکا و غرب در ایران کرده و میکند و داعش دوم البغدادی نیر همینک با حمایت و آموزش و تشویق و تجهیز آنان توسط همانهای غربی، اسرائیل و وابستگانش منطقهای داعش، توانست چهرهی سنی اسلام را چنین واقعی و هولناک به چشم جهانیان بشناساند.
در این دو نهاد سازش ناپذیر مذهبی اسلامی، از یکسو هر یک آنها انسان را تا ابد، بیاختیار و صغیر میداند و طبعا نیازمند هدایت و کفالت چنین امامان مفسد و مردود و مرگکار و جاهطلب وقت! و از سوی دیگر اختلاف نظر در میان خود همین رهبران مذاهب اسلامی، لااقل در ١٤٠٠ سال گذشته، چنین که آشکار است، هنوز بیسرانجام مانده و علنا نیز هیچکدام امامان، مخالفان مدعی نگاه خود را در برابر دعاوی فرقهی خویش با مسالمت و بردباری و حق آزادی برداشت از اسلام با تعدد پولارالیستی اصول و فروع اسلامی نپذیرفته و پیوسته سرنوشت اختلاف را مگر جز با زبان شمیشیر و کشتار امت خود و دیگران برنمیتابیده است. ناچار جنگ سنی و شیعه و فجایع عاشورا و کربلاست و روایاتی متفاوت از قدیرخم و...همچنان به فضای زندگی ما راه برده و رسیده است و دریغا که قربانیان بیشمار آن از دید هر دو طرف درگیرِ قدرت، تنها کافران و دشمنان خوا بودهاند که لاجرم مستوجب مرگ و قتلعام بیرحمانهی کربلا و یا نسلکشی قوم بنی قریضه(قریظه) بودهاند! جنونی که هم امروز بهترین فرصت طلائی را به سود سرمایهی میلتاریسم و اقتصاد نئولیبرال فرارویانده و عملا به جنگ هفتاد دو ملت با پیدایش جهشی داعش، هیزم خشک مذهبی و تازهتر میریزد.
تعارض و تقابل موجود مذاهب، تنها تضاد درونی و چارهناپذیر سرمایه داخلی و جهانی را به نمایش گذارده است؛ تباهیای که به زشتترین چهره دهشتناک اسلامی مذهبی در کشورهای مسلمان و علیه خود مسلمانان تجهیز شده و قتلعامها، اعدامها و اسیدپاشیهای وحشتناک را نمایان ساخته است. رهائی از این جهالت و جور و جنگ جز با گذر از ساختار بهرهکشانهی انسان از انسان، رفع تبعیضها و ایجاد جامعهای مبتنی بر اصول جدائی دین از دولت هرگز میسر نیست و راه امکان عبور نوع بشر از ساختار همگام سرمایه که همین ادیانِ سیاسی و یاور سرمایه و خصوصا ارتجاعیترین آن اسلامِ فقاهتی باشد، دیگر با راهکار دمکراتیک سازگاری ندارد وممکن و متصور هم نمیتواند باشد. ما کافیست به دعاوی عدل الهی ادیان و خصوصا اسلام توجه کنیم و رشد نجومی انباشت سرمایه در دست حکومتگران را ببینیم و در عرصه حقوق انسانِ الهی، کافیست اراده مصلوب و بیاختیار همهی مسلمانان و مذاهب شان را ببینیم و پی به دروغ انسان مختارِ اسلامی ببریم. بشریت اسلام سیاسی زده، چپاول شده، لهیده شده و آگاه به ریای دینی دو راه بیشتر ندارد: یا بربریت و قبول عبودیت کر و کور و لال دینی مذهبی شدن صِرف و بیاراده و بازگشت به قهقرایِ تاریخ جهل و جنگ و خشونت و مرگ، یا مقاومت دلیرانه، سازمانگرانه و به پاخیزی مشترک و متحد کارگران، رنجبران کارمزد، زنان، جوانان، ملیتهای تحت ستم سرمایه و تبعیض مذهبی و همهی تودههای اسیر و به جان آمده از فقر و ظلم بر علیه کاسبکاران مذهبی و فروریزی کل این بساط آلوده به خون بیگناهان و بیپناهان و ساختن و پرداختن فردائی آزاد و برابر و انسانی!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.