از آسمان وزارت تا زمین مدرسه

16:46 - 7 مرداد 1392
Unknown Author
شیرزاد عبداللهی

برنامه‌ی وزیر آموزش و پرورش

نوشتن برنامه توسط وزرای آموزش و پرورش معمولا یك كار تشریفاتی است.

حداقل می‌توان ادعا كرد كه تاكنون برنامه‌نویسی و اجرای برنامه، جدی نبوده. نمایندگان مجلس هم در دادن رای اعتماد، بیشتر به سوابق مدیریتی و دلبستگی‌های سیاسی وزیر پیشنهادی اهمیت می‌دهند. برنامه را معمولا چند تن از مدیران و كارشناسان نزدیك وزیر می‌نویسند. نوعی رفع تكلیف قانونی. برنامه معمولا به زبانی پیچیده و فنی نوشته می‌شود و پر از ماده و تبصره و بند است. غیرجذاب بودن برنامه ایراد ندارد، اشكال در كلیگویی، ابهام و غیر قابل سنجش بودن وعده‌های وزیران آموزش و پرورش در قالب برنامه است. در برنامه‌ریزی، هدف حركت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب است. بنابراین حداقل باید: الف - تصویر روشنی از وضع موجود ارائه شود. ب- مشخصات وضع مطلوب تعیین شود. ج - امكانات و لوازم مورد نیاز برای تغییر برآورد و در اختیار مسوول اجرایی باشد. د - زمان رسیدن از نقطه موجود به مطلوب محاسبه و اعلام شود. مثالی می‌زنم. فرض كنیم برنامه وزیر جایگزین كردن سیستم حرارت مركزی به جای بخاری‌های نفتی در مدارس است. برای برنامه‌نویسی ابتدا باید آمار كلاس‌های دارای بخاری نفتی، مشخصات دقیق سیستم جایگزین، بودجه مورد نیاز و مدت اجرا و زمان‌بندی كار مشخص شود. بر چنین برنامه‌یی می‌توان نظارت كرد و در پایان دوره دقیقا تعیین كرد كه آیا وزیر طبق برنامه عمل كرده است؟ نمونه‌یی از برنامه‌های قابل اندازه‌گیری، وعده حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر فعلی برای ساخت چهار هزار سالن ورزشی، ٢٠ هزار نمازخانه و ٢٠ هزار كتابخانه و ایجاد یك استخر در هر شهرستان در ابتدای وزارت بود. نمایندگان مجلس و هر ناظری، امروز می‌توانند بررسی كنند كه آیا سالن‌های ورزشی و استخرهایی كه وزیر وعده داد، جزیی از ٦٧٠٠ پروژه ناتمام آموزش و پرورش است یا این بخش از برنامه‌های وزیر تحقق پیدا كرده است؟ وزرای آموزش و پرورش در برنامه‌یی كه به مجلس ارائه می‌دهند، اغلب وارد حیطه‌های مشخص و قابل اندازه‌گیری نمی‌شوند. وعده‌هایی كه در برنامه با كلمات و عباراتی مانند: «توجه به»، «جهت دادن به»، «تقویت»، «بهبود»، «ایجاد بسترمناسب» و «اهتمام»، «كوشش در جهت»... شروع می‌شوند، مبهم، كشدار و غیرقابل اندازه‌گیری هستند. باز هم یك نمونه. «بازآفرینی مرجعیت معلم و توسعه‌عدالت در آموزش‌وپرورش» در صدر برنامه‌های حاجی بابایی بود. مرجعیت معلم یعنی چه؟ مراد از توسعه عدالت چیست؟ این عبارت‌های مبهم و كلی، مسوولیتی برای وزیر ایجاد نمی‌كند. اگر وزیر ادعا كند كه مرجعیت معلم بازآفرینی شده و عدالت توسعه یافته، چگونه می‌توان این ادعای او را محك زد؟ نكته دیگر اینكه وزرای آموزش و پرورش اغلب عاشق انجام كارهای خیلی بزرگ هستند كه در قالب برنامه نمی‌گنجد! می‌خواهند همه‌چیز را زیر و رو كنند آن هم به صورت بنیادین. اما در عمل گرفتار امور روزمره و كوچك می‌شوند. بی‌توجهی به برنامه در آموزش و پرورش فراگیر است. شما اگر از یك معلم درباره وزیر آینده بپرسید، خواهد گفت: «وزیر باید از جنس معلمان باشد... به مشكلات معیشتی معلمان رسیدگی كند... دلسوز باشد... در انتخاب مدیران شایسته سالاری را رعایت كند... تبعیض‌ها را از بین ببرد.» اینها انتظارات معقولی است، اما تا زمانی كه در قالب برنامه و به صورت قابل سنجش بیان نشوند، از حد انشاءنویسی فراتر نمی‌روند. تشكل‌ها و منتقدان هم مطالبات فرهنگیان را در قالب برنامه بیان نمی‌كنند. برخی از بیانیه‌ها شاعرانه و مطالبات هم شعر گونه است. مطالبات هم، كلی و غیر برنامه‌یی است. فرض كنیم وزیر مطالباتی مانند: تلاش برای تغییر نگاه مسوولان به آموزش و پرورش، آموزش و پرورش یك نهاد مصرفی نیست، رفع دغدغه‌های معیشتی معلمان، شكل‌گیری عزم ملی برای اصلاح آموزش و پرورش، اختصاص بودجه كافی به آموزش و پرورش، ارتقای منزلت معلم و... را كه در بیانیه‌ها به كرات ذكر می‌شود، را عینا در برنامه خود بیاورد، چه فایده‌یی دارد؟ این عبارات كلی وقتی منجر به تغییر می‌شوند كه از حالت كلی خارج شده و شكل اجرایی بگیرند. همان‌گونه كه وزرای آموزش و پرورش از تحول بنیادین ذره‌یی كوتاه نمی‌آیند، منتقدان هم دامن مطالبات كلان را رها نمی‌كنند. در نتیجه همه از وزیر تا معلم مدرسه در كلیات و شعار متوقف مانده‌ایم. به جای كلی گویی‌های بی‌حاصل باید از جزییات و برنامه‌های ملموس و قابل اندازه‌گیری شروع كنیم. مثلا تنخواه كافی در اختیار مدیر مدرسه برای پرداخت‌های روزمره قرار گیرد، تكلیف نیروهای مازاد در مدارس روشن شود. به جای كلی گویی درباره دموكراسی در آموزش و پرورش بر نقش شورای معلمان و انجمن اولیاء و مربیان تاكید كنیم، به جای شعار انحلال امور تربیتی، آن را از انحصار جریان‌های سیاسی خارج كنیم و به دست مربیان و معلمان بسپاریم. تكلیف هزینه نان و پنیر و چای معلمان در زنگ تفریح را روشن كنیم، بودجه هدیه روز معلم از كجا تامین شود، طرحی عملی و قابل قبول برای رتبه‌بندی معلمان تهیه كنیم. پیشنهادی برای رفع اشكالات آب آشامیدنی، سرویس بهداشتی و سیستم گرمایش و سرمایش مدرسه بنویسیم. طرح جدیدی برای میز و نیمكت مدرسه و نحوه چینش و تعداد دانش‌آموزان در كلاس درس بنویسیم. برای افزایش كیفیت آموزش در مدارس دولتی كه سال به سال بدتر می‌شود فكری بكنیم. برای ارتقا و به روز كردن سواد تخصصی برخی از معلمان فكری بكنیم، برنامه ملاقات اولیاء و معلمان را ساماندهی كنیم... هر یك از ما می‌توانیم ٥٠ مشكل مزمن كه دامن معلم و مدیر و دانش‌آموز و ولی را گرفته، همراه با راه‌حل اجرایی آن فهرست كنیم. نصف این مشكلات به دست خود ما حل می‌شوند. اگر ما دنبال مشكلات واقعی برویم، وزرای آموزش و پرورش هم كه سری میان ابرها دارند مجبور می‌شوند به حیاط و كلاس مدرسه بیایند. تغییر و اصلاح باید از مدرسه و از مسائل خرد شروع شود. درباره جایگاه تشكل‌ها و نهادهای مدنی و دموكراسی در آموزش و پرورش خواهم نوشت.