گزارش/ افزایش خشونت ساختاری در ایران و ٩٤ خشونت منجر به مرگ در کُردستان
20:56 - 4 آذر 1393
آژانس کُردپا: خشونت علیه زنان اصطلاحی است که به تمامی اعمال خشونتآمیزی که علیه زنان اعمال میگردد اطلاق میشود.
این نوع خشونت علیه گروه خاصی از جامعه اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد هرگونه عمل خشونتآمیز که برپایه جنسیت بوده و بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی زنان بشود را در چهارچوب خشونت علیه زنان تعریف کرده، چه این خشونت در جامعه و چه در حوزهی شخصی صورت گرفته باشد.
خشونت ممکن است از سوی افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ١٩٩٩ روز ٢٥ نوامبر را بعنوان \"روز جهانی محو خشونت علیه زنان\" اعلام کرد و از دولتها، سازمانهای بینالمللی و نهادهای غیردولتی خواست تا در این روز با ترتیب دادن برنامههایی به رشد آگاهی زنان در این زمینه و مبارزه با خشونت علیه زنان یاری کنند.
سازمان ملل خشونت علیه زنان را به عنوان یکی از عمدهترین مشکلاتی که سلامتی جامعه را به خطر میاندازد شناخته و همچنین آن را از موارد نقض حقوق بشر به شمار میآورد.
حکومت اسلامی ایران اعلامیه جهانی رفع تبعیض و خشونت علیه زنان را امضا کرده ولی بدان متعهد نیست و در تازهترین مورد، ایران با قطعنامه سازمان ملل در رابطه با منع ازدواج کودکان مخالفت کرده است.
خشونت علیه زنان طی دوران حاکمیت اسلامی ایران به حدی مورد بی توجهی قرار گرفته است که حتی آمار دقیقی در این زمینه موجود نیست و رویه فزاینده پنهان ماندن خشونت از یک سو و وضع قوانین تبعیضآمیز ضد زنان از سوی دیگر، خشونت در جامعه را بازتولید و موجب نهادینه شدن خشونت ساختاری و گردش خشونت در خانواده و جامعه شده است.
طبق آمارهای غیررسمی ٦٦% زنان ایران در طول زندگی خود قربانی خشونت میشوند،٥٠% درصد زنان ایرانی خشونت را تحمل کرده و به طور متوسط روزانه حدود ٤٤ مورد خشونت به اطلاع مسولان میرسد و بسیاری از موارد دیگر ممکن است هیچ وقت به نهادهای رسمی گزارش نگردد.
افزایش ٢٠درصدی خشونت در ایران و بالا بودن آمار خشونت بدان معناست که رفتارهای خشونت آمیز در حال تبدیل شدن به رفتاری طبیعی هستند.
بر اساس تحقیقات سازمان بهزیستی خشونت در کشورهای خاورمیانه و در بین اقلیتهای قومی بیشتر است زیرا عدم توسعهیافتگی اقتصادی و اجتماعی منجر به عقبماندگی بیشتر این مناطق و وقوع خشونت شده است.
در سال ٢٠١٤ زنان کُرد در کردستان عراق و سوریه مورد وحشیانهترین خشونتها از سوی دولت اسلامی موسم به \"داعش\" قرار گرفتند و علاوه بر به بردگی گرفتن و فروش زنان در بازار، تحمیل شرایط جنگ زمینه خشونت در جامعه را نهادینه و آسیبهای ناشی از آن تا سالیان زیادی دامنگیر زنان خواهد شد.
نمود بارز سیاستهای حکومت اسلامی ایران در جهت عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی مناطق کُردنشین ایران نقش مستقیمی در افزایش خشونت داشته است زیرا به باور کارشناسان اجتماعی مشکلات اقتصادی مربوط به شغل و درآمد از مهمترین عوامل تاثیرگذار در روابط خشونت آمیز خانواده و افزایش خشونت نسبت به زنان و دختران میباشد.
بااستناد به یک تحقیق دانشگاهی روانپزشکان تنها در استان کردستان، میزان خشونت علیه زنان در خانوادههای این استان به ٨٨% میرسد.
آژانس خبررسانی کُردپا در \"روز جهانی محو خشونت علیه زنان\" با استناد به مرکز آماری این آژانس به ارائه آمار خشونت زنان علیه خودشان (خودکشی) و خشونت علیه زنان (کشته شدن) از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥ نوامبر ٢٠١٤در مناطق کُردنشین ایران میپردازد.
البته این آمار شامل همه موارد خودکشی و کشتهشدن زنان در مناطق کُردنشین ایران نبوده و عدم پوشش این حوادث در مناطق محرومتر بیشتر به چشم میخورند.از دیگر علل عدم آمار دقیق، نبود آمار رسمی و نهادهای غیر انتفاعی و مدنی میباشد.
آمار خودکشی زنان در مناطق کُردنشین ایران در بازه زمانی ذکر شده ٦٤ مورد و آمار کشتهو زخمیشدن زنان ٣٨ مورد بوده است.
از مجموع ٦٤ مورد خودکشی ٦٠ مورد موفق و ٤ مورد ناموفق بودهاند.
جدول (١) نحوه و عوامل خودکشی زنان مناطق کُردنشین ایران از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥ نوامبر ٢٠١٤
طبق جدول (١) بیشتر عامل خودکشی زنان به اختلافات درون خانوادگی برمیگردد که بازگوی نبود قوانین حمایتی از زنان در خانواده است. علاوه بر مواردی از جمله ازدواج اجباری، ممانعت از ازدواج اختیاری، ربوده شدن، عدم گزینش استخدام، خودکشی بعلت اعدام فرزند، اخراج از دبیرستان از دیگر عوامل خودکشی زنان و دختران مناطق کُردنشین ایران بودهاند.
از مجموع آمار خودکشی زنان، ٢٩ مورد وضعیت تأهل، ٢٢ مجرد و ٣ مورد وضعیت مطلقه داشتهاند و وضعیت ١٠ نفر از آنان نیز نامشخص بوده است.
آنچه خودکشی زنان در ایران را بیشتر مورد توجه قرار میدهد استفاده از روشهای خشونتآمیز برای پایان دادن به زندگی است. روشهایی که بازگوی اعمال خشونتهای خشن و طبیعی بودن آن در جامعه و خانواده از یک سو و اعمال خشونت زنان برخود بدلیل نبود حمایتهای قانونی و مدنی و استفاده از شیوهای خشن در اعتراض به شرایط خشن از سویی دیگر است.
آمار کشته و زخمیشدن زنان در مناطق کُردنشین ایران از ٢٥نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥نوامبر ٢٠١٤ نیز ٣٨ مورد بوده که ٣٤نفر از آنان کشته و ٤ نفر از آنان با استفاده از روشهای خشونتآمیز به شدت زخمی شدهاند.
جدول (٢) نحوه کشته و زخمیشدن و عاملین و مکان کشته و زخمیشدن زنان مناطق کُردنشین ایران از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥نوامبر ٢٠١٤
براساس جدول (٢) از ٣٨مورد کشته و زخمی شدن زنان نحوه کشته و زخمی شدن ٢٠ نفر از آنان مشخص و نحوه کشتن ١٦ نفر از آنان نامشخص بوده است.
هرچند که کشتن در نوع خود عملی خشن محسوب میشود، اما در تمامی مواردی که نحوه کشته و زخمیشدن مشخص است از روشهای قهرآمیز و خشن استفاده شده که بازتاب گردش خشونت خشنی است که از سوی حکومت بر جامعه اعمال میشود.
عدم پیگیری قانونی در رابطه با کشتن زنان، عمل کشتن و خشونت را در جامعه تشدید میکند همانطور که هیچ گونه پیگیری حتی در محیط علمی جامعه در رابطه با کشتن٢دختر دانشجوی کُرد در دانشگاه نازلوی ارومیه صورت نگرفت.
کارشناسان پنهان نگه داشتن خشونتهای خانوادگی، وضع قوانینی که خشونت را نهادینهو بازتولید میکنند و همچنین بحرانها و آسیبهایی که جامعه ایران را دربرگفته است را از موارد تشدید خشونت و افزایش خشونت ساختاری در ایران میدانند.
خشونت ساختاری روز به روز در ایران در حال افزایش است
آماری در رابطه با خشونت علیه زنان در ایران وجود ندارد و علاوه بر خشونت فیزیکی و خانواده که شناخته شده است نوع دیگری از خشونت علیه زنان وجود دارد که از آن به عنوان خشونت ساختاری یاد میکنند و این نوع خشونت زمانی شکل میگیرد که ساختار یک جامعه زنان را از دستیابی به امتیازات و امکانات اجتماعی دور نگه دارد .
جامعهشناسان معتقدند قوانین در ایران خشونت را به جامعه تزریق کرده و باعث گردش و افزایش خشونت گردیده و فعالان جنبش زن این قوانین و لایحهها را اعمال خشونت آشکار نسبت به زنان و خصوصا زنان طبقات محروم جامعه دانستهاند. مسایل مهمی چون ازدواج موقت، کاهش سن ازدواج دختران و مواد ارتجاعی لایحه ضد خانواده، طرح عفاف و حجاب، نابرابری در محیط کار، دستمزد کمتر زنان در مقابل کار مساوی با مردان، اخراج زنان کارگر به ویژه زنانی که باردار میشوند، فشار اقتصادی بر زنان سرپرست خانوار و نابرابری در یافتن شغل از نمادهای روشن اعمال خشونت بر ضد زنان در قوانین حکومت ایران است.
بنابراین در جامعه ایران خشونت قانونی است، قوانین خشونت را فرهنگ سازی میکنند و حکومت ایران نمیخواهد چرخه خشونت را قطع کند، زیرا متوقف کردن خشونت راهحلهای عمومی دارد که عبارتند از: تغییر قوانین، تشدید مجازات خشونتکنندگان، ایجاد خانههای امن و فرهنگ سازی برای حساس کردن مردم نسبت به خشونت.
قوانین ایران بازتولید خشونت در خانواده و جامعه هستند
بدون شک قوانین مدنی و قوانین مجازات اسلامی در مباحث و مواد مختلف تبعیضات گستردهای را نسبت به زنان اعمال کردهاند. گرچه کارشناسان خشونت علیه زنان را با فرهنگ مردسالار رایج در جامعه مرتبط میدانند اما قوانین و سیاستهای تبعیضآمیز خشونت را تشدید و تولید میکنند و تلاشنهادهای مدنی را ناکام میسازند.
درحالی که حکومتها موظفند جهت پیشگیری از گردش خشونت در جامعه به حمایت افراد در عرصه خصوصی بپردازند. حکومت اسلامی ایران تحت عنوان قوانین حمایت از خانواده به خشونت مشروعیت میبشخد و زنان و کودکان، قربانیان اصلی آن هستند.
قوانینی که کشتن زن به دلیل داشتن رابطه با مرد دیگر، اجبار زن به برقراری رابطه جنسی با شوهر، کتک زدن زن توسط شوهر، محدودکردن رفت و آمدهای او، منع زن از ادامه تحصیل و کار، جلوگیری از خروج زن از کشور توسط شوهر و بسیاری خشونتهای دیگر را مجاز و قانونی کرده است.
به گفته کارشناسان بیتوجهی قوانین ایران نسبت به مسئله خشونت علیه زنان ایران را تا ٥ سال آینده با مشکلات بیشتری در رابطه با فروپاشی خانوادهها، طلاق و بزهکاری در خانوادهها مواجه خواهد کرد.
اسیدپاشیهای زنجیرهای بارزترین و تازهترین مورد از قوانین خشونتآمیزی هستند که خشونت و نابرابری نسبت به زنان را در جامعه نهادینه کرده است، زیرا موضوع اسیدپاشی نشانگر دو بعد ریشهای و گذراست. وجه زن و برخورد با بدحجابی، وجه ساختاری موضوع بوده و اسیدپاشی بعنوان شکل وحشیانه و عریان ضدانسانی جنبه مقطعی آن را به نمایش میگذارد.
پنهان ماندن خشونتهای خانوادگی در ایران
با وجود گستردگی خشونت علیه زنان و تبعات زیانبار آن پنهان نگهداشتن اعمال خشونت و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن یکی از مشخصه های خشونت علیه زنان است.
از یک سو فرهنگ سنتی و نظام فکری مردسالار جامعه ایران، خشونت مردان در خانواده را طبیعی محسوب میکند و زنان ایرانی همانگونه که یاد گرفتهاند تا کارد به استخوانشان نرسد اعتراض نمیکنند. زیرا یکی از مشکلات جدی در بحث خشونت علیه زنان نبود آگاهی زنان نسبت به نوع خشونتها است. برخی از آنها نیز کتک زدن همسر را حق یک مرد نسبت به زن میدانند.
از دیگر سو از دلایل پنهان نگهداشتن خشونت خانوادگی این است که قانونی بنام خشونت خانوادگی وجود ندارد، نه قانونی برای مجازات و نه قانونی برای نحوه رسیدگی به جرم. برعکس به گفته فعالین حقوق زن قوانین وضع شده در ایران عملا در حال اجرای ابعاد تبعیضهای جنسیتی علیه زنان هستند و تشدید خشونت علیه زنان را بیش از گذشته دامن میزنند.
اعتیاد در جامعه خشونتی دو سویه تولید میکند
خشونت خانگی در ایران به عنوان سومین آسیب اجتماعی بعد از اعتیاد و کودک آزار محسوب میشود و به گفته کارشناسان، بدلیل اینکه هرسه مورد این آسیبهای اجتماعی خشونت را در جامعه بازتولید میکنند، ایران به یک جامعه خشن تبدیل شده است.
اعتیاد به عنوان بزرگترین آسیب اجتماعی ایران رابطهمستقیمی با تولید خشونت دارد و خشونتی دو سویه ایجاد میکند که در پی آن معتاد و خانواده هردو قربانیان خشونتی هستند که اعتیاد با خود به خانواده آورده و آنها را درمانده میکند.
از دیگر سو در خانوادههای که خشونت بیشتر رواج دارد بروز اعتیاد بیشتر است. مطالعات در این زمینه نشان میدهند که مصرف مواد مخدر در بین جوانانی که در خانوادههای دارای خشونت زندگی میکنند بیش از ٥ برابر جوانانی است که در خانوادههای بدون خشونت زندگی میکنند.
در جامعهای که اعتیاد بزرگترین آسیب اجتماعی آن است زنان و دختران خانوادههای معتاد از عمومیت جامعه طرد و این نوعی خشونت غیر مستقیم است که از طرف جامعه به زنان وارد میشود.
مشکلات اقتصادی با بالارفتن میزان خشونت در ارتباط هستند
بحران اقتصادی ایران نقش مستقیمی در افزایش خشونت در خانوادهها دارد و مشکلات اقتصادی مربوط به شغل و درآمد از مهمترین عوامل تاثیرگذار در روابط خشونت آمیز خانوادهها هستند و دسترس خشونت نسبت به زنان و دختران بیشتر میشود.
دامنه و پیامد خشونت تنها متوجه شخص خشونت دیده نیست بلکه افراد خانواده و جامعه را نیز در بر میگیرد. همانطور که سازمان جهانی بهداشت کاهش خشونت خانوادگی را از جمله اولیتها دانسته که کشورها باید برای آن برنامه داشته باشند که این برنامهها به معنی اختصاص بودجه، آموزش و افزایش آگاهی عمومی است.
بنابراین کاهش خشونت علیه زنان در جامعه ایران مستلزم تغییر قوانینی است که فرهنگ و ارزشهای تبعیض آمیز و خشونت گرا تولید نمیکنند.
این نوع خشونت علیه گروه خاصی از جامعه اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد هرگونه عمل خشونتآمیز که برپایه جنسیت بوده و بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی زنان بشود را در چهارچوب خشونت علیه زنان تعریف کرده، چه این خشونت در جامعه و چه در حوزهی شخصی صورت گرفته باشد.
خشونت ممکن است از سوی افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ١٩٩٩ روز ٢٥ نوامبر را بعنوان \"روز جهانی محو خشونت علیه زنان\" اعلام کرد و از دولتها، سازمانهای بینالمللی و نهادهای غیردولتی خواست تا در این روز با ترتیب دادن برنامههایی به رشد آگاهی زنان در این زمینه و مبارزه با خشونت علیه زنان یاری کنند.
سازمان ملل خشونت علیه زنان را به عنوان یکی از عمدهترین مشکلاتی که سلامتی جامعه را به خطر میاندازد شناخته و همچنین آن را از موارد نقض حقوق بشر به شمار میآورد.
حکومت اسلامی ایران اعلامیه جهانی رفع تبعیض و خشونت علیه زنان را امضا کرده ولی بدان متعهد نیست و در تازهترین مورد، ایران با قطعنامه سازمان ملل در رابطه با منع ازدواج کودکان مخالفت کرده است.
خشونت علیه زنان طی دوران حاکمیت اسلامی ایران به حدی مورد بی توجهی قرار گرفته است که حتی آمار دقیقی در این زمینه موجود نیست و رویه فزاینده پنهان ماندن خشونت از یک سو و وضع قوانین تبعیضآمیز ضد زنان از سوی دیگر، خشونت در جامعه را بازتولید و موجب نهادینه شدن خشونت ساختاری و گردش خشونت در خانواده و جامعه شده است.
طبق آمارهای غیررسمی ٦٦% زنان ایران در طول زندگی خود قربانی خشونت میشوند،٥٠% درصد زنان ایرانی خشونت را تحمل کرده و به طور متوسط روزانه حدود ٤٤ مورد خشونت به اطلاع مسولان میرسد و بسیاری از موارد دیگر ممکن است هیچ وقت به نهادهای رسمی گزارش نگردد.
افزایش ٢٠درصدی خشونت در ایران و بالا بودن آمار خشونت بدان معناست که رفتارهای خشونت آمیز در حال تبدیل شدن به رفتاری طبیعی هستند.
بر اساس تحقیقات سازمان بهزیستی خشونت در کشورهای خاورمیانه و در بین اقلیتهای قومی بیشتر است زیرا عدم توسعهیافتگی اقتصادی و اجتماعی منجر به عقبماندگی بیشتر این مناطق و وقوع خشونت شده است.
در سال ٢٠١٤ زنان کُرد در کردستان عراق و سوریه مورد وحشیانهترین خشونتها از سوی دولت اسلامی موسم به \"داعش\" قرار گرفتند و علاوه بر به بردگی گرفتن و فروش زنان در بازار، تحمیل شرایط جنگ زمینه خشونت در جامعه را نهادینه و آسیبهای ناشی از آن تا سالیان زیادی دامنگیر زنان خواهد شد.
نمود بارز سیاستهای حکومت اسلامی ایران در جهت عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی مناطق کُردنشین ایران نقش مستقیمی در افزایش خشونت داشته است زیرا به باور کارشناسان اجتماعی مشکلات اقتصادی مربوط به شغل و درآمد از مهمترین عوامل تاثیرگذار در روابط خشونت آمیز خانواده و افزایش خشونت نسبت به زنان و دختران میباشد.
بااستناد به یک تحقیق دانشگاهی روانپزشکان تنها در استان کردستان، میزان خشونت علیه زنان در خانوادههای این استان به ٨٨% میرسد.
آژانس خبررسانی کُردپا در \"روز جهانی محو خشونت علیه زنان\" با استناد به مرکز آماری این آژانس به ارائه آمار خشونت زنان علیه خودشان (خودکشی) و خشونت علیه زنان (کشته شدن) از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥ نوامبر ٢٠١٤در مناطق کُردنشین ایران میپردازد.
البته این آمار شامل همه موارد خودکشی و کشتهشدن زنان در مناطق کُردنشین ایران نبوده و عدم پوشش این حوادث در مناطق محرومتر بیشتر به چشم میخورند.از دیگر علل عدم آمار دقیق، نبود آمار رسمی و نهادهای غیر انتفاعی و مدنی میباشد.
آمار خودکشی زنان در مناطق کُردنشین ایران در بازه زمانی ذکر شده ٦٤ مورد و آمار کشتهو زخمیشدن زنان ٣٨ مورد بوده است.
از مجموع ٦٤ مورد خودکشی ٦٠ مورد موفق و ٤ مورد ناموفق بودهاند.
جدول (١) نحوه و عوامل خودکشی زنان مناطق کُردنشین ایران از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥ نوامبر ٢٠١٤
طبق جدول (١) بیشتر عامل خودکشی زنان به اختلافات درون خانوادگی برمیگردد که بازگوی نبود قوانین حمایتی از زنان در خانواده است. علاوه بر مواردی از جمله ازدواج اجباری، ممانعت از ازدواج اختیاری، ربوده شدن، عدم گزینش استخدام، خودکشی بعلت اعدام فرزند، اخراج از دبیرستان از دیگر عوامل خودکشی زنان و دختران مناطق کُردنشین ایران بودهاند.
از مجموع آمار خودکشی زنان، ٢٩ مورد وضعیت تأهل، ٢٢ مجرد و ٣ مورد وضعیت مطلقه داشتهاند و وضعیت ١٠ نفر از آنان نیز نامشخص بوده است.
آنچه خودکشی زنان در ایران را بیشتر مورد توجه قرار میدهد استفاده از روشهای خشونتآمیز برای پایان دادن به زندگی است. روشهایی که بازگوی اعمال خشونتهای خشن و طبیعی بودن آن در جامعه و خانواده از یک سو و اعمال خشونت زنان برخود بدلیل نبود حمایتهای قانونی و مدنی و استفاده از شیوهای خشن در اعتراض به شرایط خشن از سویی دیگر است.
آمار کشته و زخمیشدن زنان در مناطق کُردنشین ایران از ٢٥نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥نوامبر ٢٠١٤ نیز ٣٨ مورد بوده که ٣٤نفر از آنان کشته و ٤ نفر از آنان با استفاده از روشهای خشونتآمیز به شدت زخمی شدهاند.
جدول (٢) نحوه کشته و زخمیشدن و عاملین و مکان کشته و زخمیشدن زنان مناطق کُردنشین ایران از ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ تا ٢٥نوامبر ٢٠١٤
براساس جدول (٢) از ٣٨مورد کشته و زخمی شدن زنان نحوه کشته و زخمی شدن ٢٠ نفر از آنان مشخص و نحوه کشتن ١٦ نفر از آنان نامشخص بوده است.
هرچند که کشتن در نوع خود عملی خشن محسوب میشود، اما در تمامی مواردی که نحوه کشته و زخمیشدن مشخص است از روشهای قهرآمیز و خشن استفاده شده که بازتاب گردش خشونت خشنی است که از سوی حکومت بر جامعه اعمال میشود.
عدم پیگیری قانونی در رابطه با کشتن زنان، عمل کشتن و خشونت را در جامعه تشدید میکند همانطور که هیچ گونه پیگیری حتی در محیط علمی جامعه در رابطه با کشتن٢دختر دانشجوی کُرد در دانشگاه نازلوی ارومیه صورت نگرفت.
کارشناسان پنهان نگه داشتن خشونتهای خانوادگی، وضع قوانینی که خشونت را نهادینهو بازتولید میکنند و همچنین بحرانها و آسیبهایی که جامعه ایران را دربرگفته است را از موارد تشدید خشونت و افزایش خشونت ساختاری در ایران میدانند.
خشونت ساختاری روز به روز در ایران در حال افزایش است
آماری در رابطه با خشونت علیه زنان در ایران وجود ندارد و علاوه بر خشونت فیزیکی و خانواده که شناخته شده است نوع دیگری از خشونت علیه زنان وجود دارد که از آن به عنوان خشونت ساختاری یاد میکنند و این نوع خشونت زمانی شکل میگیرد که ساختار یک جامعه زنان را از دستیابی به امتیازات و امکانات اجتماعی دور نگه دارد .
جامعهشناسان معتقدند قوانین در ایران خشونت را به جامعه تزریق کرده و باعث گردش و افزایش خشونت گردیده و فعالان جنبش زن این قوانین و لایحهها را اعمال خشونت آشکار نسبت به زنان و خصوصا زنان طبقات محروم جامعه دانستهاند. مسایل مهمی چون ازدواج موقت، کاهش سن ازدواج دختران و مواد ارتجاعی لایحه ضد خانواده، طرح عفاف و حجاب، نابرابری در محیط کار، دستمزد کمتر زنان در مقابل کار مساوی با مردان، اخراج زنان کارگر به ویژه زنانی که باردار میشوند، فشار اقتصادی بر زنان سرپرست خانوار و نابرابری در یافتن شغل از نمادهای روشن اعمال خشونت بر ضد زنان در قوانین حکومت ایران است.
بنابراین در جامعه ایران خشونت قانونی است، قوانین خشونت را فرهنگ سازی میکنند و حکومت ایران نمیخواهد چرخه خشونت را قطع کند، زیرا متوقف کردن خشونت راهحلهای عمومی دارد که عبارتند از: تغییر قوانین، تشدید مجازات خشونتکنندگان، ایجاد خانههای امن و فرهنگ سازی برای حساس کردن مردم نسبت به خشونت.
قوانین ایران بازتولید خشونت در خانواده و جامعه هستند
بدون شک قوانین مدنی و قوانین مجازات اسلامی در مباحث و مواد مختلف تبعیضات گستردهای را نسبت به زنان اعمال کردهاند. گرچه کارشناسان خشونت علیه زنان را با فرهنگ مردسالار رایج در جامعه مرتبط میدانند اما قوانین و سیاستهای تبعیضآمیز خشونت را تشدید و تولید میکنند و تلاشنهادهای مدنی را ناکام میسازند.
درحالی که حکومتها موظفند جهت پیشگیری از گردش خشونت در جامعه به حمایت افراد در عرصه خصوصی بپردازند. حکومت اسلامی ایران تحت عنوان قوانین حمایت از خانواده به خشونت مشروعیت میبشخد و زنان و کودکان، قربانیان اصلی آن هستند.
قوانینی که کشتن زن به دلیل داشتن رابطه با مرد دیگر، اجبار زن به برقراری رابطه جنسی با شوهر، کتک زدن زن توسط شوهر، محدودکردن رفت و آمدهای او، منع زن از ادامه تحصیل و کار، جلوگیری از خروج زن از کشور توسط شوهر و بسیاری خشونتهای دیگر را مجاز و قانونی کرده است.
به گفته کارشناسان بیتوجهی قوانین ایران نسبت به مسئله خشونت علیه زنان ایران را تا ٥ سال آینده با مشکلات بیشتری در رابطه با فروپاشی خانوادهها، طلاق و بزهکاری در خانوادهها مواجه خواهد کرد.
اسیدپاشیهای زنجیرهای بارزترین و تازهترین مورد از قوانین خشونتآمیزی هستند که خشونت و نابرابری نسبت به زنان را در جامعه نهادینه کرده است، زیرا موضوع اسیدپاشی نشانگر دو بعد ریشهای و گذراست. وجه زن و برخورد با بدحجابی، وجه ساختاری موضوع بوده و اسیدپاشی بعنوان شکل وحشیانه و عریان ضدانسانی جنبه مقطعی آن را به نمایش میگذارد.
پنهان ماندن خشونتهای خانوادگی در ایران
با وجود گستردگی خشونت علیه زنان و تبعات زیانبار آن پنهان نگهداشتن اعمال خشونت و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن یکی از مشخصه های خشونت علیه زنان است.
از یک سو فرهنگ سنتی و نظام فکری مردسالار جامعه ایران، خشونت مردان در خانواده را طبیعی محسوب میکند و زنان ایرانی همانگونه که یاد گرفتهاند تا کارد به استخوانشان نرسد اعتراض نمیکنند. زیرا یکی از مشکلات جدی در بحث خشونت علیه زنان نبود آگاهی زنان نسبت به نوع خشونتها است. برخی از آنها نیز کتک زدن همسر را حق یک مرد نسبت به زن میدانند.
از دیگر سو از دلایل پنهان نگهداشتن خشونت خانوادگی این است که قانونی بنام خشونت خانوادگی وجود ندارد، نه قانونی برای مجازات و نه قانونی برای نحوه رسیدگی به جرم. برعکس به گفته فعالین حقوق زن قوانین وضع شده در ایران عملا در حال اجرای ابعاد تبعیضهای جنسیتی علیه زنان هستند و تشدید خشونت علیه زنان را بیش از گذشته دامن میزنند.
اعتیاد در جامعه خشونتی دو سویه تولید میکند
خشونت خانگی در ایران به عنوان سومین آسیب اجتماعی بعد از اعتیاد و کودک آزار محسوب میشود و به گفته کارشناسان، بدلیل اینکه هرسه مورد این آسیبهای اجتماعی خشونت را در جامعه بازتولید میکنند، ایران به یک جامعه خشن تبدیل شده است.
اعتیاد به عنوان بزرگترین آسیب اجتماعی ایران رابطهمستقیمی با تولید خشونت دارد و خشونتی دو سویه ایجاد میکند که در پی آن معتاد و خانواده هردو قربانیان خشونتی هستند که اعتیاد با خود به خانواده آورده و آنها را درمانده میکند.
از دیگر سو در خانوادههای که خشونت بیشتر رواج دارد بروز اعتیاد بیشتر است. مطالعات در این زمینه نشان میدهند که مصرف مواد مخدر در بین جوانانی که در خانوادههای دارای خشونت زندگی میکنند بیش از ٥ برابر جوانانی است که در خانوادههای بدون خشونت زندگی میکنند.
در جامعهای که اعتیاد بزرگترین آسیب اجتماعی آن است زنان و دختران خانوادههای معتاد از عمومیت جامعه طرد و این نوعی خشونت غیر مستقیم است که از طرف جامعه به زنان وارد میشود.
مشکلات اقتصادی با بالارفتن میزان خشونت در ارتباط هستند
بحران اقتصادی ایران نقش مستقیمی در افزایش خشونت در خانوادهها دارد و مشکلات اقتصادی مربوط به شغل و درآمد از مهمترین عوامل تاثیرگذار در روابط خشونت آمیز خانوادهها هستند و دسترس خشونت نسبت به زنان و دختران بیشتر میشود.
دامنه و پیامد خشونت تنها متوجه شخص خشونت دیده نیست بلکه افراد خانواده و جامعه را نیز در بر میگیرد. همانطور که سازمان جهانی بهداشت کاهش خشونت خانوادگی را از جمله اولیتها دانسته که کشورها باید برای آن برنامه داشته باشند که این برنامهها به معنی اختصاص بودجه، آموزش و افزایش آگاهی عمومی است.
بنابراین کاهش خشونت علیه زنان در جامعه ایران مستلزم تغییر قوانینی است که فرهنگ و ارزشهای تبعیض آمیز و خشونت گرا تولید نمیکنند.