کُردها چگونه به \"انقلاب ٥٧\" می‌اندیشند+گفتگو

12:25 - 21 بهمن 1393
حداقل ٣٤ سال سابقه مبارزاتی با آخرین پادشاه حکومت پهلوی در تاریخ کُردستان به ثبت رسیده و کُردها طی سال‌های ٤٦ ـ ٤٧ یعنی حتی ٢ سال قبل از واقعه سیاهکل، قیامی مسلحانه علیه \"جزیره ثبات\"ی که محمدرضا پهلوی در سر داشت، برپا کردند.

مطالبات مردم کُردستان قبل از انقلاب بهمن‌ماه ٥٧، اساساً ملی و آزادیخواهان بوده و در نخستین روزها و ماه‌های بعد از پیروزی انقلاب نیز بر احقاق حقوق پا فشردند و در این ارتباط هیأت‌های حسن‌نیت تشکیل گردید که نتیجه دلخواه کُردها را درپی نداشت.

کُردها نخستین ملیت ساکن ایران بودند که اولین انتخابات دوران حکومت اسلامی در فروردین‌ماه ٥٨ را که همه‌پرسی تعیین نظام سیاسی کشور می‌باشد تحریم و بنا به فراخوان احزاب در آن شرکت نکردند.

اکنون در سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب، آژانس خبررسانی کُردپا موضوع انقلاب و تأثیرات سیاسی و اجتماعی آن بر کُردستان را در قالب هفت پرسش(منظر) جداگانه با ٧ تن از اساتید دانشگاه و کنشگر سیاسی و مدنی در میان گذاشته که پاسخ هر یک از آنان در پی می‌آید:

کُردپا: رویدادهای منتهی به بهمن‌ماه ٥٧ و سال‌های بعد از آن اساساً از نظر تئوری‌های ساختارگرایانه یک انقلاب تلقی می‌گردد؟
\"24667.jpg\"
مسعود رستمی
مسعود رستمی: انقلاب تحولی بنیادین در ساختار اجتماعی است، بە گونەای کە شباهتی میان ساختار اجتماعی پیش و پس از انقلاب وجود نداشتە باشد. با این وجود، انقلاب همانند هر پدیدەی سیاسی-اجتماعی تن بە تبیین از یک منظر معین نمی‌دهد؛ خاصە آنکە این انقلاب در جامعەای متکثرالمله همچون ایران باشد. زیرا هر ملتی و هر جریانی، در فرآیند انقلاب نمایندەی گفتمانی( discours) از انقلاب بود کە تنها نقطە تلاقی( nodal point) این نسبت‌های گفتمانی( discoursive afinities) برچیدن نظام سلطە بود. لذا تبیین انقلاب در ایران مستلزم تحلیل مفصل‌بندی روایت( narrative) پهلویسم است کە خود حداقل بر سە دال( signify ) مبتنی بود، و بە نوعی موجب اجماع اضداد میان انقلابیون و انباشت اعتراض می‌شد. این سە دال عبارت بودند از: مدرنیسم، غرب‌گرایی و ملت‌سازی( national building ). حول هر یک از این دال-ها، گفتمان‌های اعتراضی اسلام گرایان، چپ‌ها و ملیت‌ها-بە ویژە کُردها- شکل گرفتە بود، کە هیچگونە نسبت گفتمانی نداشتند. بە همین دلیل، پس از انقلاب با غیب شدن نقطەی تلاقی، نزاع بینا گفتمانی میان انقلابیون حادث و در نقطەای بە جنگ منتهی می‌شود. پس از آن، روایت خمینیسم جایگزین پهلویسم شد، کە علیرغم تحول بنیادین ساختار اجتماعی، در سیاست‌های منوط بە ملیت‌ها ادامەی همان ساختار سیاسی-اجتماعی نظم سلطەی پیشین است.

کُردپا: آیا شما به این گزاره که قبل از انقلاب ٥٧ حکومت تا حدودی سکولار و مردم هم مذهبی بودند و پس از انقلاب برعکس، اعتقادی دارید؟ چرا؟
\"24668.jpg\"
بفراو نوری
بفراو نوری: تا حدودی با قست اول پرسشتان موافقم، اینکە قبل از انقلاب ٥٧ حکومت تا حدودی سکولار بودە و مردم مذهبی، هرچند در این دوران نیز حتی در تدوین قانون اساسی شان حضور دین و شریعت را می‌توان دید، ولی بە طور کلی جرقەهای پروسەی سکولار شدن در ایران از دورە قاجار زدە شد و با جنبش مشروطە و دوره پهلوی تا حدودی سکولاریسم در ایران نسبتاً پیاده شد، اما قسمت دوم پرسشتان و نکتە مهم و مورد توجە اینست کە مردم ایران در هیچ دورەایی سکولار نبودەاند و حتی می‌توان گفت کە خود مردم هموارە عامل و سدی بزرگ در برابر پروسەی سکولار شدن بودەاند، یعنی اگر بە تفاوت معنایی سکولاریسم و سکولاریزاسیون توجە کردە باشیم در تاریخ ایران در برهەای زمانی شاهد سکولاریسم بودەایم، سکولاریسم بە معنای یک ایدولوژی فلسفی و سیاسی کە ارادەگرایانە ، قصد دین‌زدایی از سیاست را دارد، اما هیچ وقت این سکولاریسم منجر بە سکولاریزاسیون نشدە، چون سکولاریزاسیون یک فرایند تاریخی و اجتماعی است کە بدون ارادە و اجبار و زور در گذر زمان رخ می‌دهد و الزما نە از سکولاریسم شروع می‌شود و نە بە سکولاریسم ختم می‌شود، شاید در حال حاضر در جامعە شاهد نوع خفیفی از واکنش‌های خاموش باشیم مانند گفتگوهای داخل تاکسی و مترو و پیامک‌ها و نوع پوشش و برخورد روزانە مردم، و همین حرکت‌ها را عدە‌ای بە اشتباە بە معنای سکولاریزاسیون تفسیر کنند، غافل از اینکە این واکنش و حرکت‌ها بە معنای سکولاریسم و سکولاریزاسیون نیست و تنها اعتراضی است جهت و علیە قدرت و سیاست دینی جمهوری اسلامی، نە اینکە مردم بە باوری سکولار رسیدە باشند، مردم ایران بە واسطە آمیختگی ذاتی تفکر شیعی با سیاست تاکنون نتوانستەاند سکولاریزایسون را بە صورت یکپارچە در هیچ دورەای بپذیرند، حتی حکومت نیز قبل از انقلاب ٥٧ نمادهایی از رفتار دینی را بە نمایش می‌گذاشت و آزمون سکولاریسمی یکپارچە را نداشتە‌ایم، بعد از انقلاب نیز این جریان تقریباً بە طور کلی خاموش شد.

کُردپا: کُردها و احزاب کُردستان را معمولاً از نخستین مخالفان نظام سیاسی بعد از رخدادهای بهمن‌ماه ٥٧ معرفی می‌کنند. این بی‌اعتماد زودرس از چه چیز ناشی می‌شد؟
\"24669.jpg\"
امین سرخابی
امین سرخابی: اساساً آن‌چه در کُردستان در حال وقوع بود، متفاوت بود از آن‌چه در مرکز اتفاق می‌افتاد. بیشتر نیروهای سیاسی در مرکز به استیلای روحانیون تازه به قدرت رسیده تن داده بودند و شاید عده‌ای خوشبینانه، این استیلا را موقت و گذرا می‌پنداشتند و خود را برای مرحله پس از سقوط حکومت روحانیون آماده می‌کردند، اما روحانیون به رهبری آیت‌الله خمینی که با استفاده از شعارهای پوپولیستی خود را در \"ماه\" برای طبقه متوسط، عرضه می‌کرد، از توان، تجربه و پتانسیل نیروهای لیبرال و چب برای آموزش حکومت‌داری استفاده کرد؛ به‌طوری که هجمه کاریزمای آیت‌الله خمینی و ایدئولوژی ساطع شده از آن، بیشتر نیروهای سیاسی با خط مشی دمکراتیک را نیز به همکاری و قبول استیلای حاکمان اسلامی سوق داد.

خواسته‌ها در کُردستان به جای منجی‌طلبی، مشارکت‌طلبانه بود. جنبشی که در کُردستان جریان یافته بود و در هیئت دو جریان سیاسی عمده تبلور می‌یافت اساساً از خاستگاه طبقاتی، اجتماعی و تاریخی دیگری برآمده بود. آن‌چه جمع‌کننده خواسته‌های مردمی بود نه اراده‌ای منتسب به اراده الهی و نه دغدغه‌ای برای اجرای احکام الهی بود، بلکه روح سیاست، شور و مشارکت مستقیم در جامعه حکمفرما بود. شرایط دمکراتیک در حال رشد در متن جامعه در جریان بود. نهادهای مردمی، احزاب و تشکل‌های صنفی و انتخاباتی تعیین‌کننده رفتار سیاسی بودند نه حاکمی منتسب به خداوند. سیاست با زندگی روزمره درآمیخته بود. ادارات، مراکز آموزشی، بانک‌ها و... توسط نمایندگان مردم و احزاب‌شان اداره می‌شدند، اما ایدئولوژی اسلامی کاملاً مسلح و نشئه از مصادره، تاب تحمل شرایطی متفاوت‌تر از خود را نداشت.

حکومت از‌‌همان ابتدا تهدید، تطمیع و سرکوب را آغاز کرد ولی با خواست و اراده همگانی ملتی روبه‌رو شد که حاضر نبودند به آسانی به خواسته‌های‌شان تن دردهند. حاکمان معمم هیئتی را تحت عنوان \"حسن نیت\" برای مذاکره به کُردستان فرستاند. در حالیکه همگان منتظر آثار مطلوب مذاکره با هئیت حسن نیت بودند، فرمانی در قامت فتوا از جانب شخص اول انقلاب یعنی آیت‌الله خمینی صادر شد که در آن نه تنها به نیروی هوایی و زمینی بلکه بی‌خبر از آن که دریایی در کُردستان وجود ندارد، به نیروی دریایی نیز دستور حمله به کُردستان داده شد؛ حمله‌ای که پس از مقاومتی سراسری، جان هزاران تن از مردم کُردستان گرفته شد و آثار جبران‌ناپذیری بر آن وارد کرد. مقاومتی که نه در راستای طلب معنایی الهی بلکه در پی معنایی زمینی و خود ساخته صورت گرفت. در واقع رویارویی با کردستان با حمایت یا سکوت بسیاری از جریان‌های راست و چپ آن زمان همراه بود، که این نیز اسم مستعار تسویه و حمله به خود آنها بود که ساده‌اندیشانه درانتظار سقوط حکومت تحت رهبری روحانیون بودند و تصور می‌کردند حکومت سرانجام دودستی تقدیم آن‌ها می‌شود. حمله به کردستان آغازی بود بر حمله و سرکوب نیروهای سیاسی چپ و لیبرالی که به ندای حکومت اسلامی لبیک گفته بودند.

حال پرسش اساسی اینجاست اگر فردایی دیگر برای ایران متصور شود باز هم ایدئولوژی‌ای خلق خواهد شد که بتواند اکثر نیروهای سیاسی را به تعبیر آلتوسر \"استیضاح\" (interpellation) کند تا به سرکوب جنبشی مردمی دیگری از جنس کُردستان مبادرت کند؟

کُردپا: شاید زنان کمترین نقش را در به ثمر رساندن انقلاب ٥٧ ایفاء کردند اما یقیناً جزء اولین گروه‌هایی بودند که با آن مخالفت کردند. چه پیوندی میان زن و انقلاب وجود دارد؟
\"24670.jpg\"
گُلاله کمانگر
گُلاله کمانگر: در اینکە زنان کمترین نقش را در انقلاب داشتەاند با شما هم داستان نیستم. اگر نگاهی بە جریان‌های پیش برندەی انقلاب و احزاب و گروه‌های فعال در آن زمان (از چپ تا اسلامی ) بیندازیم می‌بینیم کە زنان در بیشتر آنها حضور فعال داشتەاند و آن مخالفت با حجاب اجباری کە پس از انقلاب ثبت شدە دفعتاً و بی‌مقدمە روی ندادە و در واقع همان زنان دخیل در انقلاب هستند کە پس از پیروزی انقلاب با آنچە محصول مبارزات خود و همراهانشان بودە مخالفت می‌کنند. بنابراین در مورد نقش زنان در انقلاب می‌توان گفت کە حضور زنان اگرچە بە لحاظ کمی با مردان برابری نکردە (کە آنهم دلایل خود را دارد) اما بە لحاظ کیفی و بە دلیل فعالیت‌های سازمانی مشترک، زنان با آرمان‌ها و ایدەهای مشابە مردان در انقلاب ٥٧ حضور داشتەاند اما این حضور حضوری با جنسیت زنانە نیست بلکە حضوری تشکیلاتی و سازمانی است. و درست بە همین دلیل هیچ فراز خاصی در آن زمان دیدە نمی‌شود کە ما بە عنوان ناظر بتوانیم در آنها جنسیت را بە عنوان عاملی تمایز بخش ببینیم و قائل بە هویت‌های جنسی متفاوت در زمان انقلاب باشیم. هر چە کە بودە (و امروز هم در میان طیف‌های سیاسی هست) سهیم شدن در همان جریان‌های عمومی بودە مضافاً بر این کە در بحبوحەی انقلاب بە دلیل ساختار سیاسی حکومت پیشین اساسا آزادی و حقوق زن جزو مطالبات انقلابی مردم بە شمار نمی‌آمدە است و موضوعیت چندانی نداشتە، حکومت پیشین خود در بیشتر مواقع در مورد حقوق زنان پیشرو بودە و ستمی از سوی حکومت متوجە زنان نبودە تا آنها بخواهند در مقابل حکومت با هویتی جنسی صف آرایی کنند. آنچە کە امروز مسئلەی زن را بە موضوعی برجستە تبدیل کردە در واقع ماهیت حکومتی است کە پس از انقلاب بر سر کار آمد. این همە توجە بە نقش زن و حضور زن چیزی است کە ما امروز بە دلیل زمینەهای ذهنی اخیرمان کسب کردەایم، زنان در سی سال اخیر از سویی تحت فشارهای متعدد قانونی و عرفی بودە و از سوی دیگر بە همان نسبت هم رشد چشمگیر فکری و تحصیلی و اجتماعی داشتەاند و این دو رویداد کە در تقابل و ضدیت با یکدیگر قرار دارند شکاف‌ها را بیشتر و کاستی‌ها را برجستە‌تر کردە و لذا موضوع زن و حقوق او را بە یک مسئلەی جدی و اساسی در جامعەی ایران و فضای سیاسی و اجتماعی آن بدل کردەاند. چیزی کە در سال‌های پیش از انقلاب وجود نداشتە و بە همین دلیل عدم حضور هویت جنسی (و نە زن، چرا کە زن در قالب تشکیلاتی و سازمانی در انقلاب حضور داشتە و در پیروزی آن نقش داشتە) و مطالبات جنسیتی در آن دوران کاملاً طبیعی است.

کُردپا: در کرمانشاه که فعالیت دانشجویی و مدنی داشته‌اید، آیا حاکمیت حکومت اسلامی درپی برجسته نمودن مذهب در برابر ملیت شهروندان در این شهر نسبتاً شیعه‌نشین بوده است؟ نمودهای آن کجا نمایان تر است؟
\"24671.jpg\"
افشین کریمیان‌نسب
افشین کریمیان‌نسب: یکی از سیاست‌های که حکومت اسلامی در ایران در برابر ملیت شهروندان کُرد شهر کرمانشاه در پیش گرفته که البته شروع این سیاست از زمان قاجار می‌باشد برجسته کردن مذهب چه شیعه و چه سنی می‌باشد. لازم به ذکر است که طبق تحقیق میدانی که یکی از دوستان به نام آقای عباس جلیلیان نسبت به آیین و مذاهب و گویش‌های کُردی در استان کُردنشین کرمانشاه و شهر کُردنشین کرمانشاه انجام داده و نتیجه‌ی چند سال زحمت ایشان می‌باشد در استان کرمانشاه و شهر کرمانشاه اکثریت جمعیت با پیروان دین یارسان است و بعد از آنها پیروان دین اسلام و مذهب اهل سنت هستند و در آخر مسلمانان پیرو مذهب شیعه می‌باشند. همانطور که در قبل اشاره نمودم سیاست حکومت اسلامی حاکم بر ایران در برابر ملیت و هویت شهر کُردنشین کرمانشاه تبلیغات مذهبی و برجسته کردن مذاهب اسلامی شیعه و سنی و ایجاد اختلاف و تفرقه بین پیروان آنها می‌باشد که همین سیاست باعث شده بود که در شهر کُردنشین کرمانشاه مردم نسبت به ملیت و هویت خود بی‌اهمیت و بی‌تفاوت باشند که خود از تأثیرات پس از سال ٥٧ بود. اما می‌توان گفت در طی ١٠ سال اخیر نسل جوان و دانشگاهی شهر کُردنشین کرمانشاه با ورود به دانشگاه‌ها و آشنایی با مکاتب ناسیونالیسم و سکولاریسم و روی آوردن به سمت ملیت‌خواهی نسبت به سیاست‌های حکومت اسلامی در شهر کُردنشین کرمانشاه آگاه شده‌اند و سعی در آگاه کردن مردم شهر کُردنشین کرمانشاه کرده‌اند. اما همچنان دولت سیاست برجسته نمودن دین و مذاهب اسلام را در برابر ملیت به پیش می‌برد و به خاطر اینکه مردم شهر و استان بخصوص نسل جوان را جذب دین و مذهب کنند میلیارد‌ها تومان هزینه می‌کنند. برای نمونه می‌توان به هزینه‌های چند صد میلیونی در مراسم هر ساله‌ی ماه محرم یا تولد امامان یا فوت امامان و ساختن سریال‌ها و فیلم‌های مذهبی و ... اشاره کرد. همچنین ایجاد کردن گروه‌های تندرو مذهبی که هدفشان سرکوب نیروهای خودجوش ملی‌گرای کُرد در شهر کرمانشاه و کل استان است و مقابله به هر شکل ممکن با جریان هویت‌خواهی کُردی می‌باشد. از طرفی دولت دست تندروان پیرو مذهب اهل سنت را نیز در مناطق سنی‌نشین و حتی خود شهر کرمانشاه باز گذاشته و به آنها اجازه‌ی فعالیت و تبلیغ و جذب کردن جوان‌های کُرد پیرو مذهب اهل سنت را داده است به عنوان مثال می‌توانم مسجد محمد رسول الله در محله‌ی دولت‌آباد شهر کرمانشاه را برای شما مثال بزنم که به مرکز تجمع افراطیون سنی‌مذهب با گرایش سلفی‌گرایی می‌باشد. قابل توجه اینجاست که مبلغان هر دو مذهب چه شیعه و چه سنی در تبلیغات خود ملی‌گرایی در اسلام را حرام می‌دانند و از همه قابل توجه‌تر اینکه به شدت بر علیه دین یارسان و پیروان آن حمله‌ی تبلیغاتی می‌کنند!.

کُردپا: مشارکت و توسعه سیاسی در کُردستان یکی از دغدغه‌های اصلی مردم و نخبه‌های آن بوده است. این امر در بیش از سه دهه گذشته با چه موانع روبه‌رو می‌باشد؟
\"24674.jpg\"
آرش صالح
آرش صالح: پیش از هرچیز اساسی‌ترین مانع بر سر تحقق خواست مشارکت سیاسی ملت کُرد نتنها در سە دهە اخیر بلکە از مشروطە تا کنون بە این واقعیت بر می‌گردد کە ساخت اجتماعی دولت مدرن در ایران بە دلیل آبشخورهای ایدئولوژیک و زمینە‌های اجتماعی آن جایی برای مشارکت سیاسی ملت‌های فرودست ندارد. اگر توجە بفرمایید کُردها یا دیگر ملت‌های فرو دست ایرانی هیچ جایگاهی در تحولات سیاسی ایران در یک قرن گذشتە نداشتە‌اند. این مسئلە بە این دلیل است کە دامنە نهادهایی مانند بازار یا روحانیت کە بە زعم بسیاری از تحلیلگران و پژوهشگران حوزە جامعە‌شناسیِ‌سیاسی در ایران دو موتور محرکە تحولات سیاسی در این مملکت بودەاند بە حوزە فرهنگ و اقتصاد ملت فرادست محدود شدە‌اند و تحت تاثیر زبان، فرهنگ و اقتصاد ملت فارس نزج یافتەاند. همچنین عملکرد آنها در راستای بازتولید روابط فرادستی -فرودستی در ایران است. بە همین دلیل می‌توان این نتیجە را گرفت کە اساسا\" مشارکت سیاسی در ایران بە شیوەای ساختاری محدود بە ملت فرادست است و ملت‌های فرودست حتی در شرایطی مانند شرایط انقلاب هیچ نقشی در سیاست نخواهند داشت. این مسئلە بە باور من چندان صادق است کە حتی توسعە سیاسی در معناهای سطحی آن و دمکراسی تنها مبتنی بر حقوق فردی نه تنها مشارکت فردهای متعلق بە ملت‌های غیرفارس در ایران را تامین نخواهند کرد بلکە در بهترین حالت سرنوشت کُردهای ترکیە در انتظار ملت‌های غیر فارس ایران خواهد بود. از سوی دیگر باید گفت کە در چارچوب گفتمان‌های غالب در جمهوری اسلامی در بیش از سە دهە اخیر مفهوم توسعە و بالاخص مفهوم توسعە سیاسی نتنها یک مفهوم بیگانە است بلکە اغلب معنایی منفی دارد. نظام جمهوری اسلامی در کلیت خود رویکردی در تضاد با روند توسعە دارد. آنچە کە ما در زمینە‌های مختلف غالبا\" اقتصادی در یک دهە پس از چنگ ایران و عراق شاهد آن بودەایم بیشتر در چارچوب مفهوم رشد می‌گنجد. بە این معنا کە چنین تحولاتی اساساً بسیار برگشت‌پذیر هستند و تغییری در زیرستاخت‌ها بە وجود نیامدە است. از نقطە نظر بسیاری از اندیشمندان در حوزە گذار بە دمکراسی رشد اقتصادی در جوامعی کە از رژیم‌های غیر دمکراتک رنج می‌برند در نهایت بە تقویت ساخت دولت مطلقە می‌انجامد و امکان مشارکت سیاسی را بە طور حتم کم می‌کند کە این مسئلە کاملا\" در چارچوب تحولات ایران بعد از انقلاب قابل مشاهدە است.

کُردپا: اینکه گفته می‌شود دوران انقلابات در ایران بسر رسیده آیا با توجه به زوایای تاریخی، اجتماعی و روانشناسی، این گزاره اکنون مصداقیت و عینی یافته و یا اساساً برداشتی صرفاً سیاسی است؟
\"24672.jpg\"
کامران متین
کامران متین: به قول ثدا سكوچپول \"انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند بلكه رخ می‌دهند.\" استدلال سكوچپول مبتنی بر دركی ساختاری از پدیده انقلاب است كه آن را نتیجه تقارن مجموعه‌ای مشخص از روندهای سیاسی-اجتماعی می‌پندارد و آن را غیر قابل فروكاستن به عاملیت انقلابی تلقی می‌كند. در این معنا ادعای به پایان رسیدن دوران انقلاب در ایران تنها می‌تواند نشانگر عدم باور مدعی به مطلوبیت و امكان وقوع انقلاب تلقی شود و نه گزاره‌ای علمی كه بیانگر یک گرایش تاریخی عینی است. با این وجود اگر بپذیریم كه سازمان سیاسی منسجم تحت رهبری واجد هژمونی ایدئولوژیک-گفتمانی یک مولفه اصلی هر انقلاب پیروزمندی است آنگاه شاید بتوان با احتیاط ادعا كرد كه احتمال وقوع انقلاب در ایران در شرایط فعلی بسیار كم است. اما همزمان باید توجه كرد كه در مواردی انقلاب‌ها در روند خود سازمان و رهبری خود را پدید می‌آورند. در موارد متاخرتر مانند انقلاب‌های سیاسی موسوم به \"بهار عربی\" انقلاب‌ها حتی در فقدان سازمان و رهبری هرمی اشكال كلاسیک انقلاب به وقوع پیوسته‌اند. آنچه مسلم است این است كه وقوع قطعی یک انقلاب بنا به تعریف غیرقابل پیش‌بینی است و گرنه تاریخ شاهد هیچ انقلابی نمی‌بود.

گفتوگو: لهون،غ