قتل گلاله شیخی، از قرار گرفتن در دسته‌بندی "قتل‌های ناموسی" تا قوانینی که بر طبل زن‌کشی می‌زنند +گفت‌وگو

11:34 - 23 خرداد 1400

شامگاه روز جمعه بیست و یکم خردادماه، در پارک مولوی سقز شمع‌هایی به یاد گلاله روشن شد و بر روی کاغذی نوشته شده بود "نه به ادامه خشونت، بله برای زندگی"....

دوستان و آشنایان گلاله درحالی از زبانزد مهربانی ‌و سخاوت گلاله سخن می‌گویند، که از تیغ مردسالاری هم، که گلاله را سلاخی کرد به شدت خشمگین هستند...

روز سه‌شنبه هجدهم خردادماه، کشف جسد سوخته یک زن جوان به نام "گلاله شیخی" پس از گذشت ١٤ روز در مسیر جاده سنندج‌_سقز توسط خانواده گلاله و ماموران آگاهی این شهرستان، واکنش‌های بسیاری را به دنبال داشت.

در شبکه‌های اجتماعی هشتگ "زن‌کشی" دوباره فعال شد و جریحه‌دار شدن افکار عمومی در سطح شهرستان سقز و خانواده مقتول، موجب شده که حتی "کمپین مردمی قصاص گلاله شیخی" از سوی برخی مطرح شود.

در گزارش پیش‌رو، علیرغم اشاره به چگونگی قتل گلاله و علت آن، در گفت‌وگو با "پروین ذبیحی"، کنشگر حقوق زنان و از اعضای کمپین توقف قتل‌های ناموسی در ایران که طی سالیان متمادی برروی اشکال مختلف خشونت از جمله قتل زنان، ختنه و خودکشی در کردستان ایران فعالیت داشته، به گفت‌وگو خواهیم پرداخت.

درباره گلاله شیخی و کیومرث ضرغامی(قاتل)؛

  • گلا‌له شیخی، ٢٨ ساله، اهل شهرستان سقز و دارای مدرک لیسانس حقوق که مشاور حقوقی یک دفتر قضایی در شهرستان سقز بوده است.
  • گلاله ٨ ماه پیش با فردی به‌نام "کیومرث ضرغامی"، پسردایی خود نامزد کرده بود.
  • کیومرث ضرغامی، ٣٠ ساله، ساکن سقز و اصالتا اهل روستای "شریف‌آباد" از توابع شهرستان دیواندره است. وی مشاور حقوقی بانک سپه سقز بوده است.

ماجرای قتل فجیع گلاله چگونه اتفاق افتاد؛

یکی از نزدیکان خانواده گلاله در گفتگو با کُردپا، ماجرای قتل وی را اینگونه توضیح می‌دهد:"روز جمعه هشتم خردادماه ١٤٠٠، ساعت ٨ شب، "کیومرث ضرغامی" به‌همراه گلاله به‌قصد صرف شام بیرون می‌روند. ساعت ١١و نیم مادر گلاله با او تماس گرفته ‌و می‌خواهد به منزل بازگردد و گلاله می‌گوید در راه برگشت هستیم. اما بعد از ساعت ١٢ و به‌دنبال خاموشی موبایل هر دو، خانواده گلاله از شدت نگرانی به دنبال آنها راه می‌افتند، ولی خبری از گلاله و کیومرث دستگیرشان نمی‌شود. تا اینکه فردای آن روز ساعت ١٢ ظهر، "کیومرث" طی تماسی با برادر کوچکتر خود می‌گوید: "گلاله ناپدید شده" و باز هم خانواده‌ به گشتن ادامه می‌دهند.

روز بعد، یعنی یکشنبه نهم خردادماه، "کیومرث" طی تماسی مجدد می‌گوید؛ "گلاله در یکی از پیچ‌های "سونه‌ته‌"،{پیچ جادهای سقز_سنندج) خود را پرت ‌و خودکشی کرده است"، ما از سخنانش متوجه شدیم که گلاله زنده نیست ‌و بلایی سرش آمده؛ به‌همین دلیل با همکاری پلیس آگاهی سقز و پرینت تماس‌های موبایل "کیومرث" و شماره ماشین او توانسیتم رد "کیومرث" که تا تهران رفته بود را بزنیم.

در ادامه پیگیری‌ها، متوجه شدیم که کیومرث فردای روز حادثه با یکی از دوستان خود تماس گرفته تا به تهران برود؛ به‌محض دیدن دوستش طلاوجواهرات گلاله را که برداشته بود به دوستش می‌دهد. هر دو از آنجا به‌قصد فرار "کیومرث" از ایران به شهر آستارا می‌روند و کیومرث درآنجا خود را مخفی می‌کند. پس از یک هفته "کیومرث" از دوستش می‌خواهد به سقز برگردد تا خبر اوضاع را به اطلاع "کیومرث" برساند، اما باتوجه به ردگیرها، دستگیر و از طریق وی "کیومرث" هم در شهر آستارا بازداشت می‌شود.

این فرد نزدیک به خانواده گلاله در ادامه می‌گوید: " طی مدت این ٢ هفته تا کشف جسد گلاله، ما تمام مسیر و کوه‌های منطقه را دنبال جسد گلاله گشتیم اما اثری از وی نبود و بعد از دستگیری قاتل در مورخه ١٨ خردادماه، و اعترافات اولیه جسد سوزانده شده گلاله پیدا شد."  

بالاخره جسد گلاله، ١٨ خردادماه، در مسیر سقز به دیواندره در نزدیکی چهارراه "چاپان سفلی" کشف شد در حالیکه چیزی از جسد باقی نمانده بود و پیکرش متلاشی و کل اعضای اصلی بدن او از هم جدا شده بودند. 

جسد گلاله، روز سه‌شنبه ١٨ خردادماه، در گورستان "آیچی" سقز، درمیان غم‌و اندوه خانواده و آشنایان به خاک سپرده شد.

علت و چرایی قتل هولناک گلاله؛

"کیومرث" بعد از دستگیری و درجریان بازجویی‌های خود در اداره آگاهی سقز اعتراف کرده که علت و انگیزه‌ اصلی او برای قتل و کشتن نامزدش اختلاف بر سر مسئله کارکردن گلاله بوده و سر این مسئله با گلاله درگیر و حین درگیری با مشتی که بر سر گلاله زده، سر او به ستون ماشینش خورده و بیهوش شده است.

به گفته یکی از عموزاده‌های گلاله؛ اگرچه "کیومرث" تصور کرده که گلاله فوت کرده ‌و  برای فرار از عواقب قابل پیش‌‌بینی قتل، با ریختن چهار لیتر بنزین بر بدن و لباس‌های گلاله او را به آتش کشیده تا اثری از جنایت وحشیانه‌ی او باقی نماند، اما به تصور ما مقتول در حالت نیمه جان به آتش کشیده شده است".

انگیزه این قتل وحشیانه و اختلاف "کیومرث" بر سر اشتغال گلاله در حالی بوده که "کیومرث" قبل از عقد در حضور هر دو خانواده شرط اشتغال همسر را پذیرفته و کل خانواده هم درجریان این توافق بودند، چون پدر گلاله از همان روز اول بر سر همین مسئله یعنی (کار کردن گلاله) تاکید کرده بود.

و آیا می‌توان گفت قتل گلاله "ناموسی" بوده است؟

گرچه "قتـل‌هـای ناموسی"، مرسوما به قتل‌های عمدی همراه با تصـميم از قبل گرفته شده، بوسیله یک یا چند نفر از اعضای مرد خانواده یا فامیل اشاره دارد؛ اما با توجه به اینکه امر "ناموس" ريشه در حس مالكيتی دارد كه مردان نسبت بـه زنان در طـول تـاريخ  به‌دست آورده‌اند‌و به کنترل رفتارهای اجتماعی و جنسی زنان ختم شده، می‌توان گفت "ناموس" بعنوان یک برساخت اجتماعی؛ فرهنگ مردسالاری و مالیکت بر زن را وارد ساختار اجتماعی کرده و این ظرفیت را دارد به رفتار آنی از خشونت گرفته تا قتل منجر شود.

همچنین شاید در نگاه کلی جامعه "قتل‌های ناموسی" فقط مشمول قتلی شوند که به‌دنبال رابطه خارج از ازدواج یک زن اتفاق می‌افتند، اما برخی از فعالین حوزه زنان و فمنیستی باور دارند، "ناموس پرستی" و "تفکری" که به‌دنبال آن می‌آید، می‌تواند در بسیاری از عملکردهای ناموس‌پرسی و حس مالکیت مرد بر زن نمود پیدا کند و به رفتارهای آنی و عمدی بدل شود، که در زیر با نگاهی موشکافانه به‌علت قتل گلاله به این مهم خواهیم رسید.

پروین ذبیحی، کنشگر حقوق زنان و از اعضای کمپین توقف قتل‌های ناموسی در ایران که طی سالیان متمادی برروی اشکال مختلف خشونت ازجمله قتل زنان، ختنه و خودکشی در کردستان ایران فعالیت داشته ، به چندین دلیل قتل "گلاله شیخی" را در دسته‌بندی قتل‌های ناموسی قرار می‎دهد و می‎گوید: "باتوجه به اینکه قاتل، اشتغال گلاله در بیرون را به‌عنوان شروط ضمن عقده پذیرفته، اما بعدها پشیمان و درصدد ممانعت برآمده است، نشان می‌دهد حس مالیکت بر گلاله را اعمال کرده و خواهان اثابت آن بوده که بگوید من مالک تو هستم و اجازه کار را به تو نمی‌دهم. "

حال باید پرسید چرا این اجازه صادر نمی‌شود؛ که آنهم به اعتقاد پروین ذبیحی از دیدگاه اینگونه افراد چند جنبه دارد؛

" جنبه اول اینکه؛ اشتغال زن در بیرون برای اینگونه افراد(مردان) بدان معناست، مرد نمی‌تواند کار کندو زن را تامین کند و اینگونه است به مردانگی و احساس قدرت نان‌آور خانه برمی‌خورد که مبادا مردم فکر کنند نمی‌تواند زنش را تامین کند.

جنبه دوم آن است که زن وارد عرصه عمومی شده‌، بیرون کار می‌کند و با افراد و مردانی دیگر سروکار دارد که از دیدگاه اینگونه افراد (مردان) امکان دارد دچار لغزش شود و اینگونه‌ست اشتغال زن در بیرون شخصیت این مردان را زیرسوال برده و حس مالکیت‌ و حسادت وی را برمی‌انگیزد که مبادا با فرد دیگری ارتباط برقرار کند و آبرویش برود. به‌همین دلیل مخالفت می‌کند و درصورت پافشاری زن بر کار، این اجازه را هم به خود می‌دهد که خشونت اعمال کند و وی را به قتل برساند.

 و سومین جنبه این است که زن (گلاله) فردی آگاه و وکیل بوده و شروط ضمن عقد را گذاشته است؛ معمولا مردان با افکار مردسالاری از زنان آگاه، که حق و حقوق خود را بشناسند و قدرت و سیطره آنان را زیرسوال ببرند خوششان نمی‌آید، بنابراین اگر از لحاظ کلامی نتوانند قدرت خود را اعمال کنندو زن را به کنترل خود درآورند به زور متوصل می‌شوند؛ اگر با زور هم نتوانستند قدرت خود را اعمال کنند به حذف فیزیکی روی می‌آورند."

به گفته یکی از زنان فعال سقزی که نخواست نامش فاش شود؛ " گلاله در دوران نامزدی خود با "کیومرث" اختلاف پیدا کرده و بارها با خانواده‌ش مطرح کرده که خواهان طلاق است، اما به‌دلیل نسبت خویشاوندی از یکسو و نگاه بد به طلاق از دیگرسو، به‌شدت با مخالفت خانواده‌اش روبرو شده است.

عضو کمپین توقف قتل‌های ناموسی در ایران در این‌باره می‌گوید؛ "مشاجره سخت برسر اشتغال گلاله، باتوجه به درخواست قبلی گلاله برای طلاق، مطمئنا به آنجا کشیده شده که گلاله تهدید به طلاق کرده و بازهم این مزیت بر علت است، چراکه مردان وقتی با درخواست طلاق زنان روبرو می‌شوند، احساس ضعف‌و زیرسوال رفتن مردانگیش را در جامعه می‌کنند، به اینصورت که مردم فکر می‌کنند چه ضعفی داشته که زن حاضر نبوده با او ادامه زندگی بدهد."

به ‌همین دلیل است که به باور بسیاری از فعالین زن، هر خشونت و عملی که ریشه در تفکر "ناموس پرستی" و "حس مالکیت بر زن و کنترل آن" را داشته باشد در زمره رفتار و عملکردهای ناموسی قرار می‌گیرد.

قوانین مجازات اسلامی در مورد قتل "گلاله" چه می‌گویند؟  

با توجه به اینکه برخی از اعضای خانواده از جمله عموی گلاله کمپینی تحت عنوان "کمپین مردمی قصاص قاتل گلاله شیخی" راه‌اندازی و خواستار قصاص قاتل هستند، برآن شدیم تا نگاهی هم به قوانین مجازات اسلامی در این مورد داشته باشیم.

در مورد عامل قتل زنان، پروین ذبیحی می‌گوید؛ "قتل زنان یا از سوی پدر و خانواده پدری صورت می‌گیرد یا همسر و خانواده‌اش؛ پدران عملا و آگاهانه چه بی‌سواد (از طریق شرع)  چه باسواد (از طریق قوانین و شرع)  می‌دانند که درنتیجه انجام قتل مجازاتی در انتظارشان نیست. من به شخصه که طی سالیان گذشته تمام موراد قتل کردستان را پیگیری کرده‌ام، تاکنون موردی از مجازات سنگین در مورد پدران قاتل ندیده‌ام و همه آنها به راحتی آزاد شده‌اند که البته این قوانین در مورد مادران صدق نمی‌کنند.

و هنگامی که همسر قاتل باشد، فقط در مواردی که "رابطه خارج از ازدواج" ثابت شود فرد راه گریز از مجازات را دارد، اما در موارد دیگر غیر از "رابطه خارج از ازدواج" قانون این نوع قتل‌ها را در دسته‌بندی "قتل" قرار می‌دهد. که در مورد هرکدام قوانین بصورت متفاوت عمل می‌کنند."

در زیر می‌توان به تفاوت آشکار مجازات "قصاص" قتل زن و مرد برطبق قانون مجازات اسلامی پی برد:  

طبق ماده ٢٠٩ {در فصل مربوط به قتل عمد}: "هرگاه مرد مسلمانی عمدا زن مسلمانی را بکشد، محکوم به قصاص است، لیکن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل، نصف دیه مرد را به او بپردازد."

همچنین طبق ماده ٢٥٨ که مربوط به کیفیت استیفای قصاص است؛ " هرگاه مردی زنی را به قتل برساند، ولی دم حق قصاص قاتل را با پرداخت نصف دیه دارد و در صورت رضایت قاتل می‌توانند به مقدار دیه یا کمتر یا بیشتر از آن مصالحه کنند".

خانم ذبیحی در ادامه ضمن اشاره به ماده ٢٠٩ و ٢٥٨ قانون مجازات اسلامی و مخالفت با هرگونه عمل قتل عمد و قصاص، درخصوص اجرای قصاص قاتلان همسر(زن) می‌گوید؛ "اگر پدر گلاله به عنوان ولی‌دم شاکی‌و خواستار اشد مجازات برطبق قوانین جمهوری اسلامی و اجرای قصاص باشد باید مبلغی را به عنوان دیه به قاتل بپردازد تا دیه و قیمت زن و مرد برابر شود. چراکه طبق قانون مجازات اسلامی، دیه زن نصف دیه مرد است."

همچنین خانم ذبیحی ضمن انتقاد به این دو ماده قانونی که مصداق نابرابری در قانون مجازات اسلامی هستند، که زنان را نصف مردان دانسته و با تاکید به اینکه با اشد مجازات موافق است اما نه بصورت اعدام و قصاص؛ توضیح می‌دهد؛ " نقص این قانون این است که زن را نیمه مرد می‌داند و خانواده مقتول درصورت خواستار حکم قصاص مجبورند نصف دیه یک انسان کامل (که در قوانین اسلام مرد به عنوان یک انسان کامل تعریف می‌شود) به قیمت روز را پرداخت کنند و به این دلیل که بسیاری از خانواده‌ها توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند و به قصاص متوصل نمی‌شوند."

پروین ذبیحی ضمن تاکید بر مخالفت با اعدام، اما اجرای اشد مجازات درمورد قتل‌های مشابه گلاله و تجربه‌ای که از قتل فرزندان دختر و پسر داشته‌اند، اینگونه توضیح می‌دهد؛ " معمولا در این موارد خانواده دختر با دریافت دیه رضایت می‌دهندو قاتل به‌راحتی آزاد می‌شودو در بیشتر موارد قاتلین از این موضوع اطلاع داشته‌اند که پای چوبه دار نمی‌روندو می‌توانند از خانواده زن جلب رضایت کنند. اما وقتی مقتول یک خانواده پسر باشد، معمولا قاتل را تا پای چوبه دار می‌برند."

در پایان، عضو کمپین توقف قتل‌های ناموسی در ایران، ضمن مخالفت با هر عمل قتل عمد و قصاص، تاکید می‌کند که "قصاص دردی را دوا نمی‌کند و تنها منجر به رواج خشونت و قتلی دیگر می‌شود. او می‌گوید ما باید خواستار اشد مجازات بر پایه قوانینی انسانی باشیم و قوانینی را که بسترساز خشونت علیه زنان هستند را زیر سوال ببریم". 

بانگاهی کوتاه به مجموعه قوانین ایران در مورد زنان متوجه خواهیم شد، که در نظام حقوقی ایران زن به دلیل "جنسیت" به عنوان موجودی مستقل به‌رسمیت شناخته نشده و این پیشاپیش راه را بر خشونتی می‌گشاید که بطور سیستماتیک مجوزهای قانونی را برای خشونت در تمامی اشکال و خصوصا حادترین نوع آن یعنی زن‌کشی فراهم می‌کنند.

ساختار حقوقی که به کمک نظم مردسالار و سنت‌های ارتجاعی رفته و گفتمانی "ناموسی" از تعریف زنان و نگاه به زن و حقوقش وارد ساختار جامعه می‌کند. با نگاهی به ماده ٣٠١ و آمار بالای قتل دختران به دست پدران و خانواده پدری متوجه می‌شویم که قتل فرزند دختر بطور گسترده معنا و ریشه متفاوتی داشته، "تهدید آبرو".

وهمچنین ماده ٦١٢ و ٦٣٠ قانون مجازات اسلامی، که در ارتباط با زنان مشاهده و معنا پیدا می‌کنند؛ چراکه در اینباره قانون از خود سلب مسولیت می‌کند و مجوزو اختیار قانونی را به تصمیم شخصی و قضاوت فرد(قاتل) واگذار می‌کند.

و این دقیقا جایست که خشونت علیه زنان از مجراهای قانونی و لوایح مجوز گرفته و با توسل به تفکر مردسالاری و سنت‌های ارتجاعی پیاده می‌شود.

تنظیم گزارش: اوین مصطفی‌زاده