حکومت ایران و خشونت سازمان‌یافته علیه زنان کُرد/ آمار + گفتگو

16:29 - 5 آذر 1395
آژانس کُردپا: در هیجدهمین سالیاد روز جهانی منع خشونت علیه زنان، آژانس خبررسانی کُردپا با ارائه‌ی آماری از خشونت دولتی علیه زنان کُرد در سال ١٣٩٥ و گفتگو با دو زن فعال \"سیمین صبری\" و \" آوا هما\" به اهمیت این امر پرداخته است.

٢٥ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است، روزی برای آگاهی‌رسانی درباره شکل‌های عجیب و پیچیده‌ی خشونت جنسیتی.

مجمع عمومی سازمان ملل در سال ١٩٩٩ میلادی روز ٢٥ نوامبر را به عنوان روز جهانی \"محو خشونت علیه زنان\" تعیین نمود و این روز را فرصتی برای دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی و موسسه‌های غیر دولتی می‌داند تا از آن برای افزایش آگاهی عمومی و آموزش استفاده کنند.

اما در ایران، خشونت‌ علیه زنان به‌طور عمده جنبه قانونی دارد و در مناسبات تبعیض‌آمیز خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی نیز بروز می‌یابد.

پژوهشگران در حوزه خشونت می‌گویند با اینکه نسبت به خشونت علیه زنان توجهه جهانی بیشتر شده، اما خشونت همچنان یک مساله رایج است.

بنابراین اطلاع‌رسانی به تنهایی کافی نیست و تنها راه‌حل این مشکل، عمل سیاسی و افزایش بودجه دولت‌ها در مبارزه با خشونت است.

خشونتی دولتی مولد خشونت علیه زنان کُرد

در رابطه با کردستان ایران بدترین و گسترده‌ترین نوع خشونتی که زنان گرفتار آن هستند، خشونت‌های دولتی است.

براین اساس بنابه آمار آژانس خبررسانی کُردپا از ابتدای سال ١٣٩٥ مجموع ٤٠ زن کرد با با احکام بازداشت، حکم زندان، احضار به اداره اطلاعات و وضعیت وخیم در زندان‌های حکومت ایران روبرو بوده‌اند.

در این میان ١٨ زن کُرد با اسامی شهلا وکیلی، سارا میرانی، لادن سهرابی، افسانه بایزیدی، شیدا رحیمی، شعله گودرزی، دلنیا صبری، روژین ابراهیمی، سارینا سروت، سحر فیضی، منیژه فاتحی، لیلا هتیمی، کژال حسینی، بهاره عارفی شیخ، روژین رضایی، پرستو حاجیان و اسرین امین زاده از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند.
اتهام غالب این زنان \"امنیتی\" بوده است.

٣تن از این زنان دانشجو بوده‌اند که همگی بعد از بازداشت از سوی نیروهای امنیتی تا مدت‌ها سرنوشت و مکان بازداشت آنها در هاله‌ای از ابهام بوده است.

سهیلا محمدی، شعله گودرزی، روژین بهرامی، نجیبه صالح‌زاده و تروسکه ویسی به اتهام فعالیت‌های مدنی به اداره اطلاعات احضار شده‌اند و ٣ زن دیگر به نام‌های مادر احسان فتاحی، خدیجه اسماعیلی و شادیه در رابطه با فعالیت‌های سیاسی همسر و فرزندانشان از سوی نیروهای اطلاعاتی احضار و تحت فشار قرار گرفته‌اند.

همچنین ٧ زن به نام‌های سوما بازرگان، افسانه بایزیدی، لاوین کریمی، روژین ابراهیمی، دلنیا صبری، صفا حسن‌پور و سهیلا زبیری با اتهامات \"سیاسی\" و \"امنیتی\" مجموعا به ١٣سال زندان محکوم شده‌اند که ٣تن از آنان دانشجو بوده‌اند.

به علاوه ٤ زن زندانی کورد با نام‌های قدریه قادری، صفیه قادری، لاوین کریمیو زینب جلالیان در وضعیت وخیم جسمی قرار داشته و از رسیدگی پزشکی و مرخصی درمانی محروم بوده‌اند.

افسانه بایزیدی نیز جهت گرفتن اعترافات،١١روز در دستشویی اداره اطلاعات ارومیه بازداشت شده بود.

در این میان زینب جلالیان صفیه صادقی و مهناز خوش آهنگ از ملاقات و مرخصی محروم بوده‌اند.

آوا هما در این باره دلیل خشونت دولتی _ \"امنیتی\" علیه زنان کرد را اینگونه بازگو می‌کند که:

\"آوا
آوا هما، نویسنده و فعال کُرد
خشونت‌های سیاسی ترکیب شده با خشونت‌های مردسالارانه و خشونتی که از ستم ملی می‌آید، دست به دست هم داده و باعث می‌شوند که کردها در ایران کە اقلیتن ، اکثریت زندانیان سیاسی را تشکیل بدهند، اگر هم اکثریت را تشکیل ندهند نسبت به درصدی که دارند، همیشه چیزی حدود نصف زندانیان سیاسی را تشکیل می‌دهند.

مشکل دیگری که باید در موردش حرف زد این است که جنبش‌های مرکزگرا در ایران باعث می‌شوند زنانی مثل \"نرگس محمدی\" و \"نسرین ستوده\" که ستم دیده‌اند و به ناحق گرفته شده‌اند و آزار می‌بینند، خیلی بیشتر در رسانه‌های ملی و بین‌المللی مورد توجه قرار گیرند، در صورتی که ما خیلی کم اسم زنان کرد و بلوچ را می‌شنویم که بخاطر فعالیت‌های مدنی یا فعالیت زنان و سیاسی بازداشت شده‌اند. به همین دلیل مشکل هم مرکزگرایی جنبش‌هاست و هم اینکه خود کردها هم هیچ کمپین قوی ندارند. یعنی تعداد کسانی که در مورد زینب جلالیان یا دیگر زنان بازداشت شده صحبت می‌کنند خیلی پراکنده هستند و بصورت متحد یک کمپین خیلی بزرگ برای کم کردن محکومیت زنان کرد وجود ندارد، باز کیس آقای کبودوند کمی جلب توجه کرد ولی هیچ موقع زن کرد یا عرب یا بلوچ مثل زن مرکزنشین مورد توجه قرار نمی‌گیرد. اما جنبه مثبت این قضیه نشان می‌دهد که زنان کرد تا چه اندازه در حال آگاه شدن برای گرفتن حقوق خودشان هستند.

سیمین صبری در این باره با اشاره به اینکه خشونت قانونی نقش اصلی را ایفا می‌کند، می‌گوید:

زنان نصف جامعه هستند. یعنی سرکوب و تحت کنترل نگاه داشتن نصف جمعیت در واقع هدف اصلی یک سیستم دیکتاتوری است که سرکوب و تحت کنترل نگاه داشتن کل جامعه را بسیار آسانتر کرده است.

در این امر، خشونت قانونی نقش اصلی و خشونت مذهبی و سنتی و کلامی نقش بعدی را دارد.

علاوه بر خشونت کلامی یا سنتی، خشونت دولتی نیز مزید بر علت است. سیستم و دولت‎های رشدنیافته که به عنوان یک دولت موظف هستند با ایجاد ساختارها و قوانین نوین با افکار و آداب و رسوم زن‌ستیزانه مبارزه کنند، در واقع برعکس، خود عاملی بر مشروعیت دادن به خشونت علیه زنان هستند.

ممانعت از سفر در صورت عدم رضایت مرد، محرومیت از داشتن کودک با خود بعد از طلاق، نداشتن حق طلاق، تبعیض در امر وراثت و ولادت و شهادت در دادگاه، و... نمونه‌های قانونی خشونت علیه زنان هستند.

وی در ادامه ضمن اشاره به تبعیض ملی علیه زنان کرد از مفهوم سیاسی خشونت علیه این زنان سخن می‌گوید:

\"طبیعتا از منظر فمنیست نو، خشونت علیه زنان اکنون از فرم بدوی و کلاسیک آن، یعنی تمرکز بر تبعیض جنسی به زن فراتر رفته است. نمایندگان و پیشروان موج سوم فمنیسم، بخصوص بعد از مبارزه زنان سیاهپوست آمریکا هم علیه تبعیض نژادی هم علیه تبعیض جنسی، این دید چند بعدی به مساله خشونت علیه زنان را پیش کشیدند که زنان نه تنها از منظر جنسی، بلکه از منظر نژادی، اتنیکی و طبقاتی و فرهنگی نیز که به شکلی جدایی ناپذیر با مساله تبعیض جنسی در تداخل دینامیک هستند، تحت تبعیض‌های چندگانه هستند که \"اینتر سکشنالیتی\" یا \"همپوشانی مطالبات\" را به وجود می‌آورد.

یک زن ترک، کرد و بلوچ که امکاناتی چون زنانی که زبانشان زبان حکومتی است ندارند، یعنی زنان فارسی که حتی اگر سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند به راحتی از میدیا و رسانه‌ها آگاهی کسب می‌کنند، بسیار بیشتر تحت ستم هستند.

محرومیت از ادبیات از طریق میدیا، یکی از شدیدترین رفتارهای غیرعادلانه و تبعیض آمیز علیه انسان امروز است! از آن گذشته زنان غیرفارس به علت تقسیم غیرعادلانه بودجه کشور بین استان‌هایی چون سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان و ... از مزایای زندگی مرفه کمتر برخوردارند. نبود رفاه اجتماعی نسبی نسبت به مرکز و استان‌های فارس نشین در واقع خود فقر فرهنگی را نیز تشدید می‌کند.

این زنان هم اکنون در کنار مساله تبعیض جنسی با مساله تبعیض ملی و محرومیت از خواندن و نوشتن به زبان مادری روبرو هستند که محرومیت از این حق درواقع عامل اصلی درصد بیسوادان بیشتر این مناطق خصوصا بین زنان و فرار از مدارس این زنان در این مناطق غیر فارس است\".

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که موضوع اساسی خشونت در بیشتر کشورهای کم درآمد، فقیر و متوسط، نابرابری جنسیتی است و تقریبا محال است که بتوان از آزار و اذیت جلوگیری کرد بدون اینکه به انزوای زنان در عرصه سیاست، اقتصاد و آموزش اهمیت داد.

آوا هما مسئولیت خشونت در جامعه کردستان را اینگونه بازگو می‌کند:
\"تک تک ما در برابر کاهش دادن خشونت مسئول هستیم، این مسئولیت فردی بدین معنا نیست که انکار کنیم که مسائل بروزدهنده یا تشدیدکننده خشونت خارج از کنترل ما هستند و عوامل فرای قدرت فرد وجود دارند و این مسئولیت فردی را کم نمی‌کند.

در سطح اول حکومت از لحاظ سیاسی ترویج‌دهنده خشونت است زیرا در سیستم‌های دیکتاتوری صلح، اتحاد و آرامش بین مردم تضغیف‌کننده جایگاه دیکتاتوری است، به همین دلیل بطور سیستماتیک داخل جامعه ترس و آشوب جایگاه دیکتاتور را مستحکم می‌کند. از لحاظ قانونی قانون‌های بشدت ضدانسانی و ضد زن در ایران نه تنها جلوی خشونت و ستم را نمی‌گیرند، بلکه هیچ پناه قانونی برای زنان بجا نمی‌گذارند، یعنی هم از لحاظ فرهنگ‌سازی و هم قانونی به زنان اجازه نمی‌دهند جایگاهی داشته باشند و خود را نشان دهند. همچنین در مسأله اقتصادی نیز وقتی فشار روی خانوده ها بیشتر باشد آمار خشونت بالاتر خواهد رفت. مسأله چهارم که مختص مناطق کُردنشین و مرزنشین است که در کردستان بخاطر \"امنیتی\" بودن ستم ملی تشدیدکننده هر سه مورد بالاست.همیشه در مناطق ستمدیده ستم به کسانی که در مرحله‌ای قرار می‌گیرند که آسیب پذیرترند، بالا خواهد رفت.

اما این دلایل باعث نمی‌شود که ما یادمان برود که در سطح فردی نیز در جامعه هم مسئولیم و هم توانایی این را داریم که اوضاع را بهتر بکنیم، بنایراین توصیه من این است که ابتدا از خودمان شروع کنیم چون نمی‌توان به کسانی که زورمان می‌رسد زور بگوییم و انتظار داشته باشیم زور نشنویم و از خودمان شروع کنیم که در برابر کودکان و افراد بی‌خانمان و مسن و مریض و حتی در برابر حیوانات خشونت نشان ندهیم و کنترلش کنیم. بعد از اینکه از خودمان شروع کردیم، باید مبارزه مدنی داشته باشیم، مبارزه مدنی به این معنا نیست که بخواهیم دیگران را از یک جایگاه بلند ارشاد و نصیحت بکنیم، بلکه آگاه‌سازی بکنیم در جامعه که مردم ما بفهمند چرا خشونت بد است و چرا خشونت دامن خودشان و نسل بعد را هم خواهد گرفت و چطور خشونت یک جامعه بیمار را تولید و باز تولید خواهد کرد.

در این باره سیمین صبری معتقد است: آگاهی و آشنایی به حقوق خود رابطه مستقیم با میزان سواد زنان دارد...

\"سیمین
سیمین صبری، فعال تُرک آذربایجانی
اگر قبول کنیم که بر اساس آمارهای داده شده در زمان انقلاب اسلامی ٧٠% جمعیت بیسواد بودند و قبول کنیم که از این درصد نصف این جمعیت هم زنان باشند ما با توده ٣٥% بیسواد سروکار داشتیم که بعد از انقلاب با تلاش‌های مشابه \"پیکار با بی سوادی\" شاه تحت نام \"نهضت سوادآموزی\" رژیم ملایان ظاهرا مبارزه با بیسوادی ادامه پیدا کرد. اگر قبول کنیم که معلمان نهضت نیز بخشی از سیستم اسلامی با قوانین کلامی و دولتی ضد زن بودند، آن وقت پی می‌بریم که قشر بسیار وسیعی از جامعه و زنان از حقوق زن و برابری جنسی نه تنها اطلاع ندارند، بلکه عملا تحت تعالیم و تحصیل و با کسب عقاید کنسرواتیو مذهبی و مردسالاری، به قشری ضد زن تبدیل شده‌اند.

هرچند قشر روشنفکر، الیت جامعه، بخشی از جنبش دانشجویی و بخشی از نسل جوان امروز در شهرها در این مورد یعنی آگاهی دهی و روشنگری تلاش‌‌های کرده‌اند، اما از آنجاکه وسعت بیسوادی و امکانات مخرب دولت، تبلیغات مقابل و افکار سلطه‌طلبانه مرد را با بکارگیری وسیع رسانه‌ها و میدیا مشروعیت مذهبی می‌دهد، مقابله با ماشین دولتی ضد زن رابرای فعالان فمنیست بسیار مشکل کرده است\".

در نتیجه تصویب قوانینی که زنان را به دلیل جنسیت‌شان از دسترسی به منابع ملی، تحصیل و آموزش، اشتغال و حقوق قضایی برابر محروم می‌کند، نمونه‌ای از خشونت سازمان‌یافته و دولتی علیه زنان است.

بر همین اساس پژوهشگران در حوزه خشونت می‌گویند:\"با اینکه نسبت به خشونت علیه زنان توجه جهانی بیشتر شده، اما خشونت همچنان یک مسأله رایج است. بنابراین اطلاع‌رسانی به تنهایی کافی نیست و تنها راه‌حل این مشکل عمل سیاسی و افزایش بودجه دولت‌ها در مبارزه با خشونت است\".

سمین صبری تصویر خشونت در ایران و علی‌الخصوص در کردستان را اینگونه بازگو می‌کند، جایی که زنان علیه خود خشونت می‌کنند...

خشونت علیه زنان چیزی است که ما زنان با آن زاده شده‌ایم و از بدو تولد آن را در وجود ما نهادینه و نرمالیزه کرده‌اند. ما هر روز به نوعی با آن مواجه بوده‌ایم، آن هم در تمام طول زندگیمان هم در زندگی شخصی، هم اجتماعی.

زاده شدن در کشوری با باروهای نهادینه شده مردسالاری باعث می‌شود که این خشونت نه تنها از سوی پدران، برادران، شوهران و مردان فامیل به ما اعمال شود، بلکه از طرف زنان، مادران و مادر بزرگان که با حسن نیت تمام چون \"صلاح ما را می‌خواهند\"، به ما اعمال می‌شود که در صورت تخلف از رسم و رسوم جاری در جامعه، به خشونت‌های شدیدتری چون مرگ و سنگسار دچار نشویم. در واقع در نگاه اول این دلیل بجا نیز می‌باشد. این خشونت‌های کلامی از کنترل زنان و دختران تا محدودیت‌های مختلف در اجتماع، در مقایسه با مردان را شامل می‌شود که بر همه روشن است.

بر همین اساس طبق آمار آژانس خبررسانی کُردپا از ابتدای سال ١٣٩٥ مجموعاً ٣6 مورد خودکشی زنان و ٩ مورد کشته شدن زنان روی داده است.

در این میان مجموع ١٠ زنی که خودکشی کرده‌اند زیر ١٨ سال سن داشته‌اند، از ٨ ساله تا ١٧ساله.

به علاوه ٨تن از این زنان از طریق خودسوزی، ١٨نفر از طریق حلق‌آویز، ٢نفربا اسلحه، ٣نفر با خوردن سم و قرص،١نفر با زدن رگ و ٤نفر بصورت نامعلوم خودکشی کرده‌اند.

اختلافات خانوادگی دلیل بیشتر زنان برای خودکشی بوده است.

همچنین در مورد کشته شدن ٧ زن در کردستان، ٥تن از سوی خانواده و ٢نفر از سوی افراد ناشناس کشته شده‌اند.

به علاوه جسد ٢ زن یکی به تنهایی و دیگری همراه با همسرش در بیرون از منزل کشف شده است.
آوا هما از موقعیت زن کُرد در برابر دفاع از خود این گونه سخن می‌گوید:

هم اکنون زن کرد بهترین موقعیت را برای رساندن صدای خود به گوش دنیا دارد، زیرا زنان کرد در حال حاضر در دنیا شناخته شده هستند، چون بخاطر زنان کرد غرب و شمال و حتی جنوب کردستان که زنان مبارزی هستند، مخصوصا زنان غرب کردستان که داستانشان در رسانه‌های بین‌‌المللی مطرح هست و مردم دنیا احترام خاصی برای زنان کرد قائلند و در سمبل مبارزه با داعش قرار دارند و این بهترین فرصت برای زنان کرد هست تا بتواند بیشتر در مورد واقعیتهایشان صحبت کنند.

تنظیم: کوچ