سومین سالگرد قتل حکومتی بیپاسخ ۷ شهروند کُرد در ژن ژیان ئازادی
۲۵ آبان ۱۴۰۴؛ در ۶۱مین روز از خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی و بعد از برگزاری مراسم چهلم قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، اعتراضات مردمی به نقطه عطف مهمی تبدیل شد و بیشتر شهرهای کُردستان و ایران وارد مرحله گستردهای از اعتراضات شدند. جمهوری اسلامی که از همان روزهای اول به شدت اعتراضات را سرکوب کرد، در ۶۱مین روز اعتراضات جان سامان قادربیگ، سالار مجاور، محمد حسنزاده و اسعد رحیم در بوکان؛ برهان کرمی در کامیاران؛ دانیال پابندی در سقز؛ و فرهاد خسروی در سنندج را گرفت؛ بدین ترتیب از ابتدای اعتراضات مردمی در کردستان مرتکب قتل حکومتی ۷۴ نفر از شهروندان کُرد شده بود.
کُردپا به مناسبت سومین سالگرد قتل حکومتی این هفت شهروند کُرد؛ نگاهی به نحوه کشتهشدن این افراد به دست نیروهای سرکوبگر-حکومتی و بیپاسخ ماندن این قتلها پس از سه سال انداخته است.
قتل حکومتی سامان قادربیگ ۳۵ ساله در بوکان؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، سامان قادربیگ ۳۵ ساله و اهل بوکان، در جریان اعتراضات مردمی این شهر توسط نیروهای سرکوبگر-حکومتی زخمی و بازداشت شد. در بامداد ۲۵ آبان ۱۴۰۲ خانواده سامان او را در بیمارستان مهاباد ملاقات میکنند، درحالیکه از ناحیه پشت، شکم و قفسه سینه دچار کبود شده بود و از بینی و دهان او خون میآمد. در نهایت این معترض جوان بعد از انتقال به بیمارستان «طالقانی» ارومیه جان خود را از دست داد.
وقتی خانواده سامان قادربیگ به بیمارستان مهاباد مراجعه میکنند، ابتدا به آنها گفته میشود سامان تصادف کرده و سپس میگویند خودکشی کرده است؛ درحالیکه اصلا معده آقای قادربیگ شستوشو داده نشده بود.
پیکر سامان قادربیگ بعد از جانباختن او به پزشکی قانونی ارومیه منتقل اما پزشک قانونی بدون کالبد شکافی فقط گواهی دفن وی را صادر کرد. در گواهی فوت سامان قادربیگ علت مرگ او «بیماریهای اختلال رفتاری» اعلام شده، درحالیکه خانوادهاش این ادعا را قویا رد میکنند.
در نهایت نیروهای سرکوبگر پس از ٧ ساعت با اخذ تعهد کتبی از پدر و مادر سامان قادربیگ، پیکر او را به خانواده تحویل دادند. مراسم ختم سامان قادربیگ نیز تنها در یک روز برگزار شد که نیروهای سرکوب برای جلوگیری از حضور مردم در مراسم ختم در مقابل مسجد و منزل به آنها تیراندازی کردند. همچنین نیروهای سرکوبگر با تهدید خانواده قادربیگ مانع برگزاری مراسم هفتم و چهلم سامان شدند.
دهم تیر ۱۴۰۳ سیوششمین سالگرد تولد سامان قادربیگ با حضور خانوادهاش بر سر مزار او برگزار شد.
روایت کامل قتل حکومتی سامان قادربیگ همراه با گواهی فوت و پیکر خونین او را اینجا بخوانید.
قتل حکومتی سالار مجاور ۲۶ ساله در بوکان؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، سالار مجاور ۲۶ ساله و اهل بوکان در جریان اعتراضات مردمی این شهر هدف شلیک گلوله جنگی نیروهای سرکوبگر-حکومتی از ناحیه سر قرار گرفت و کشته شد.
این ویدیو لحظه شلیک به سالار مجاور و افتادن او در کف خیابان در میان مردم و معترضان را نشان میدهد.
پس از قتل حکومتی سالار مجاور، صدها نفر از معترضین مقابل منزل خانوادگی او حضور پیدا کردند و با شعارهای «شهید نمیمیرد» و «دایه برای فرزندت گریه نکن، عهد میبندیم انتقامش را بگیرم» خشم خود را از قتل حکومتی او فریاد زدند.
پیکر او ۲۶ آبان ۱۴۰۱ در روستای «اختتر» از توابع بوکان به خاک سپرده شده، درحالیکه نیروهای سرکوب جهت ممانعت از برگزاری مراسم خاکسپاری با مردم درگیر شدند و اقدام به شلیک گلوله جنگی به سمت مردم کردند. قبل از حضور مردم برای خاکسپاری در آرامستان صدها نفر از مردم روستا و بوکان مقابل منزل سالار مجاور تجمع کرده و سرود «ای شهیدان» و شعار «شهید نمیمیرد» سر میدادند. در ادامه مردم با شعار «قاسملو قاسملو راهت ادامه دارد» پیکر او را به سمت آرامستان روستا راهی کردند. در ادامه پیکر سالار مجاور با شعارهای بلند «شهید نمیمیرد»، «سلام بر شهیدان، پیروزی برای کُردستان» و «دایه برای فرزند گریه نکن، عهد میبندیم انتقامش را بگیریم» به خاک سپرده شد.
این ویدیو حاوی تصاویری از مویههای مادر سالار مجاور بر مزار اوست که خاک مزارش را بر سر میریزد.
پدر سالار مجاور در مراسم خاکسپاری پیکر فرزندش در میانههای فریادهای «شهید نمیمیرد» طی سخنرانی گفت؛ «اشکم نمیآید، این فرزندم را تقدیم خاک کُردستان کردم، ولی یک خواهش از شما دارم کم یکدیگر را بکشیم، بس است کشتن بردار و فرزندان مردم، من افتخار میکنم که شب صدها مادر و خواهرم به جلوی منزل آمدند، در طول زندگیم این چنین حرکتی ندیدم، پسرم را با تصمیم مردم به خاک سپردم و وی فرزند شماست."
۴ دی ۱۴۰۱، مراسم چهلم سالار مجاور علیرغم فشار و تهدید نهادهای امنیتی در روستای «اختتر» برگزار شد.
سالار مجاور فارغالتحصیل مقطع کارشناسی رشته معماری بوده است.
این ویدیو حاوی تصاویر مزار سالار مجاور با پارچه قرمز است.
چهارم دی ۱۴۰۱ مراسم چهلم سالار مجاور با حضور خانواده و آشنایان علیرغم فشار و تهدید نهادهای امنیتی برگزار شد.
۲۶ آبان ۱۴۰۱ مراسم خاکسپاری سالار مجارو با حضور گسترده مردمی، شعارهای اعتراضی و سخنرانی امام جماعت روستای «اختتر» در میان شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «شهید نمیمیرد» برگزار شد. امام جماعت این روستا در سخنرانی خود گفت: «فرزند همه ماست، تلقینش نمیکنم چون خونش تلقین و نشانه است. شاید این حرفها به ضررم تمام شود، اما بهخاطر خدا میگویم، بگذار تهدید شوم. اما این را میگویم سالار گیان، با سالار خیلی شوخی میکردیم، همیشه میگفت ماموستا گیان چه وقت سفر برویم؛ نمیدانستم سفر قیامت، آخرین روز و نماز میت است، فکر میکردم سفر ازدواج است، نمیدانستم منظورش این سفر بود. برای همین عزیزانم صبور باشید، موعد خدا نزدیک است و ما جدا از شما نیستیم. چند دعا میخوانیم که دعای سالار و سالارها و تمام کُردها و مظلومین است. اسلام چیز و رنگی دیگری است. خدایا خودت گفتهای شهید نمیمیرد و در باغهای بهشت نظارهگر ماست. خون شهید به ناحق ریخته نمیشود و در روز قیامت فردی که اینگونه مظلوم شهید و خونش ریخته شده در میان مردم صدا زده میشود و سرش را روی دستش میگذارد و میگوید خدایا این ظالم من را کشته است. خدایا حق ما را بگیر. ما در این دنیا گاهی قدرت نداریم و نمیتوانیم چیزی بگوییم، با این وجود ناچار میشویم بگوییم. دعا میکنیم خدایا خونشان به ناحق نرود و حق مظلوم را از ظالمان، هر که که باشند، بگیر. خدایا به شهیدان و زندانیان سیاسی و این ملت بیچارهمان رحم کن.»
قتل حکومتی محمد حسنزاده ۲۸ ساله در بوکان؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، محمد حسنزاده ۲۸ ساله و اهل بوکان، در جریان اعتراضات مردمی این شهر هدف شلیک گلوله جنگی نیروهای سرکوبگر-حکومتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
بعد از قتل حکومتی محمد حسنزاده، نیروهای امنیتی در بیمارستان «قلیپور» به پدر محمد میگویند که به خانه برگردد و شلوغش نکند. اما شهریار محمدی دوست صمیمی محمد پیکر او را از بیمارستان خارج میکند تا نیروهای امنیتی آن را ندزدند و او را به خانهای امن منتقل میکند. این ویدیو حاوی تصاویری از تشییع پیکر و نماز میت بر جنازه محمد حسنزاده است که شهریار محمدی دوستش نیز در کنار پیکر او نشسته است.
۲۶ آبان ۱۴۰۱ پیکر محمد حسنزاده با حضور گسترده مردمی در آرامستان بوکان به خاک سپرده میشود.
محمد حسنزاده پدرش در مراسم خاکسپاریش اقدام به سرودخوانی «شهید وطن شیون نمیخواهد» میکند که حاضرین او را همراهی میکنند.
محمد حسنزاده یکماه قبل از کشته شدنش، بهدلیل اصابت سه گلوله ساچمهای، چشم چپش را از دست داده بود. او سه بار در تبریز و تهران تحت عمل قرار گرفته بود، اما چشمش نابینا شد.
شغل محمد حسنزاده خرید و فروش ماشین بود.
او در آخرین استوری اینستاگرامش نوشته بود؛ «شاید امروز روز آخر زندگیم باشه، برای خوشبختی ملت»
این تصاویر از زندگی و شادیهای محمد حسنزاده است.
خانواده این جانباخته بهدلیل دادخواهی بارها تهدید، احضار، بازداشت و به حبس محکوم شدند و همچنین به منزل آنها یورش برده شد.
۱۴ شهریور ۱۴۰۲، احمد و سولماز حسنزاده، پدر و خواهر محمد حسنزاده به اداره اطلاعات بوکان احضار و پس از چندین ساعت بازجویی آزاد شدند.
۹ مرداد ١٤٠٢، نیروهای سرکوبگر-حکومتی با بستن درب ورودی آرامستان بوکان مانع برگزاری مراسم تولد محمد حسنزاده از سوی خانوادهاش شدند. در ادامه نیروهای امنیتی به منزل خانواده او حمله کردند و پدر و خواهر محمد، احمد و سولماز حسنزاده، بهصورت خشونتآمیز بازداشت و به مکان نامعلوم منتقل شدند. خانواده در تلاش بودند مراسم تولد کوچکی برگزار کنند، اما با ممانعت و بازداشت نیروهای امنیتی مواجه شدند. همچنین نیروهای امنیتی مادر محمد و دو زن همسایه را مورد ضربوشتم قرار دادند که درنتیجه مادر محمد به بیمارستان منتقل شد. در ادامه دهم مرداد ۱۴۰۳، سولماز حسنزاده به بند زنان زندان ارومیه منتقل شد و همچنین احمد حسنزاده با تودیع وثیقه ۴ میلیاردی به صورت موقت آزاد شد.
۲۳ مرداد ۱۴۰۳، سولماز حسنزاده با گذشت هشت روز اعتصاب غذا در سلول انفرادی زندان ارومیه و ۱۴ روز از بازداشت، با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیونی به صورت موقت از زندان آزاد شد.
در نهایت هشتم آبان ۱۴۰۳، سولماز حسنزاده، توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری این شهر به ریاست قاضی مهدی فخری، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال زندان تعزیری محکوم شد.
۵ مهر ۱۴۰۲، سولماز حسنزادە، خواهر محمد حسنزاده به همراه سه شهروند دیگر به نامهای «شیرین خیاط»، «سیمین خیاط» و «شیدا رضایی» در ایست بازرسی بوکان – سقز توسط نیروهای حکومتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
۲۵ شهریور ۱۴۰۳، همزمان با دومین سالگرد خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، احمد حسنزاده در یکی از خیابانهای شهر بوکان از سوی نیروهای لباس شخصی بازداشت و روز دوشنبه ٢٦ شهریور ١٤٠٣ به زندان بوکان منتقل شد. او روز ٢٧ شهریور ١٤٠٣، این شهروند کُرد با تودیع قرار وثیقه از زندان بوکان آزاد شد. در ادامه ۱۵ آذر ۱۴۰۳از سوی شعبه ١٠١ دادگاه کیفری دو این بوکان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به سه ماه حبس تعزیری محکوم شد. در نهایت ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ جهت اجرای حکم به زندان بوکان منتقل شد.
قتل حکومتی اسعد رحیمی ۳۰ ساله در بوکان؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، اسعد رحیمی ۳۰ ساله و اهل بوکان در جریان اعتراضات مردمی این شهر و درحالیکه در راه بازگشت به منزل از محل کار بود؛ در خیابان «زیتون شمالی» بدون هیچ اخطاری هدف شلیک گلوله جنگی و ساچمهای نیروهای سرکوبگر-حکومتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد. این جوان ۳۰ ساله از قسمت پشت گردن تا کمر مورد اصابت گلولههای ساچمهای و از ناحیه پشت قلب هدف شلیک گلوله جنگی قرار گرفته بود. نیروهای سرکوب پس از زخمیکردن آقای رحیمی با ضربات باتوم او را از ناحیه سر مورد ضرب و جرح شدید قرار داده بودند.
این ویدیو حاوی تصاویری از پیکر خونین اسعد رحیمی است.
نیروهای سرکوب پیکر خونین اسعد رحیمی را در خیابان رها کرده و یکی از شهروندان او را به منزلی منتقل و با خانوادهاش تماس میگیرد؛ اما قبل از انتقال به بیمارستان بهدلیل شدت جراحات جان خود را از دست میدهد. به گفتە پزشکان اسعد رحیمی بە دلیل خونریزی داخلی و ضربات متعدد باتوم به ناحیه سر دچار ضربە مغزی شدە بود.
نیروهای امنیتی در بیمارستان پیکر اسعد رحیمی را به سردخانه منتقل میکنند و با تهدید به بازداشت پدر و اعضای خانواده آقای رحیمی، از پدر او تعهد میگیرند که فرزند آنها را نیروهای حکومتی نکشتهاند. در نهایت پیکر اسعد رحیمی با فشار و حضور نهادهای امنیتی شبانه به خاک سپرده میشود و این نیروها مانع از حضور مردم میشوند.
این ویدیو تصاویر مزار اسعد رحیمی را نشان میدهد.
نیروهای امنیتی همچنین مانع از برگزاری مراسم چهلم اسعد رحیمی شدند و طی درگیری با خانواده او، همسرش را از ناحیه سر زخمی کردند و با پرتاب سنگ شیشه ماشینهای خانواده را شکستند.
اسعد رحیمی فرزند ابراهیم و زینب متولد ۲۲ بهمن ١٣٧١ است. او متاهل و حدود یکسال پیش ازدواج کردە بود.
اسعد رحیمی رانندە تاکسی بود و جدیدا یک مغازە ساندویچ فروشی دایر کرده بود.
روایت کامل قتل حکومتی اسعد رحیمی را اینجا بخوانید.
قتل حکومتی برهان کرمی ۳۰ ساله در کامیاران؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، برهان کرمی ۳۰ ساله و اهل کامیاران در جریان اعتراضات مردمی این شهر و در تجمعات مراسم ختم فواد محمدی از جانباختگان کامیاران بر اثر اصابت گلوله جنگی نیروهای سرکوبگر-حکومتی به ناحیه سر و گردن در خیابان «زەرنە» جان خود را از دست داد.
این ویدیو لحظه شلیک به برهان کرمی را نشان میدهد.
در حالیکه نیروهای امنیتی در بیمارستان کامیاران جهت خاکسپاری مخفیانه و بدون حضور مردم از خانواده تعهد گرفتند. اما شامگاه ۲۵آبان پیکر برهان کرمی در روستای «چروسانە» با حضور شمار زیادی از مردم و شعارهای اعتراضی «مرگ بر جاش»، «دایه برای فرزندت گریه نکن، عهد میبندیم انتقامش را بگیریم» و «قاسملو قاسملو، راهت ادامه دارد» به خاک سپرده شد.
چهارم دی ۱۴۰۱ مراسم چهلم برهان کرمی با حضور گسترده مردم و شعارهای اعتراضی «مرگ بر دیکتاتور»، «شهید نمیمیرد»، «کاک برهان قهرمانه، شهید کُردستانه» و «دایه برای فرزندت گریه نکن، عهد میبندیم انتقامش را بگیریم» برگزار شد.
بهمن کرمی، برادر برهان کرمی در مراسم چهلم برادرش شایعه پیگیری خانواده برای ثبت نام برهان کرمی در بنیاد شهید حکومت را تکذیب و اعلام کرد که از این «خبر کثیف» اطلاعی ندارند.
۱۱ آبان ۱۴۰۲ بهمن کرمی از تخریب سنگ مزار برادرش برهان کرمی خبر داد و اعلام کرد این اقدام ما را ضعیف نخواهد کرد و برعکس ما قویتر خواهیم شد.
برهان کرمی، فرزند آمنه و محمود، زاده روستای «چروسانه» از توابع کامیاران است. او متاهل و دارای یک فرزند بوده و به شغل کارگری ساختمانی مشغول بوده است.
قتل حکومتی دانیال پابندی ۱۷ ساله در سقز؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، دانیال پابندی ۱۷ ساله و اهل سقز، در جریان اعتراضات مردمی این شهر در محله «کریمآباد» بر اثر شلیک مستقیم گلوله نیروهای سرکوبگر-حکومتی به ناحیه شکم به شدت زخمی و قبل از رسیدن به بیمارستان «تامین اجتماعی» سقز جان باخت. به گفته شاهدان عینی از داخل یک خودرو به سمت این نوجوان ۱۷ساله از فاصله نزدیک شلیک شده است.
پیکر دانیال پابندی به بیمارستان تأمین اجتماعی سقز منتقل و نیروهای امنیتی خانواده پابندی را تحت فشار قرار دادند که بدون حضور مردم و در سکوت پیکر فرزندشان را به خاک بسپارند. در حالیکه خانواده خواسته نهادهای امنیتی را رد کردند، نیروهای امنیتی پیکر دانیال پابندی را مخفیانه از بیمارستان خارج کرده و در بیمارستان آیچی سقز درحال خاکسپاری او بودند که خانواده به آرامستان میرسند؛ نیروهای امنیتی با خانواده پابندی درگیر میشود و در نهایت به خانواده دانیال اجازه میدهند که برای وداع آخر، کفن از صورت فرزندشان کنار بزنند و او را ببوسند.
این تصویر، پیکر دانیال پابندی در کفن را نشان میهد.
دانیال پابندی، متولد ۱۹ خرداد ۱۳۸۴ بود. او تنها تا کلاس هفتم تحصیل کرده و پس از آن به شاگردی مکانیکی مشغول شده بود. او در محله «سرچنار» بزرگ شده بود. پدرش کارگر و مادرش خانهدار است. دانیال فرزند وسط خانوادهاش بود و برادری بزرگتر از خود و خواهری که از او هم خردسالتر است، داشت.
۲۲ دی ۱۴۰۳ مادرش به مناسبت سالگرد تولد ۱۹ سالگیش بر مزار او حضور پیدا کرد و برایش مویه سرداد.
۳۰ اسفند ۱۴۰۳ به مناسبت فرارسیدن نوروز خانواده و جمعی از نزدیکان دانیال پابندی بر سر مزار او حضور پیدا کرده و سرود «ای شهیدان» را خواندند.
۲۶ آبان ۱۴۰۲؛ همزمان با دومین سالگرد قتل حکومتی دانیال پابندی، خانوادهاش محل قتل را گلباران کرده و شمع روشن کردند.مادر دانیال در ویدیو میگوید: «نانآور خانواده بود، با گرسنگی رفت و اینجا کشته شد. هرچه پول در میآورد، هزینه خانه میکرد؛ لباسی کُردی و کفش نداشت. من شرمندهام، چه میتوانستم بکنم…»
۲۱ خرداد ۱۴۰۳ هجدههمین سالگرد تولد دانیال پابندی با حضور مادران دادخواه در منزل خانوادگی آنها برگزار شد.
۱۱ بهمن ۱۴۰۲؛ مادر دانیال پابندی ویدیوی منتشر کرد حاکی از نوازش لباسهای دانیال و مویههای مادرش همراه آن.
۲۱ دی ۱۴۰۲؛ در ادامە اقدامات خرابکارانە حکومتی بر مزار جانباختگان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی؛ عوامل حکومت واژه «شهید» را از سنگ مزار فریدون محمودی، اسماعیل دزوار/دزدار و دانیال پابندی در سقز حذف کردند.
پنجم دی ۱۴۰۱؛ مراسم چهلم دانیال پابندی با حضور گسترده مردمی و شعارهای «شهید نمیمیرد»، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر جاش»، «تا زمانی که یک کُرد زنده باشد، کُردستان هم میماند» و «دایه برای فرزندت گریه نکن، عهد باشد انتقامش را میگیریم» در آرامستان آیچی برگزار شد.
قتل حکومتی فرهاد خسروی ۳۵ ساله در سنندج؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، فرهاد خسروی ۳۵ ساله، اهل ماهیدشت کرمانشاه و ساکن سنندج در جریان اعتراضات مردمی سنندج بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر-حکومتی جان خود را از دست داد.
پیکر آقای خسروی توسط نیروهای امنیتی به بیمارستان «کوثر» سنندج منتقل و روز سهشنبه یکم آذر ۱۴۰۱ در آرامستان روستای «چقاصفر» از توابع ماهیدشت به خاک سپرده شد.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده