روایتی از ضربوشتم ژینا-مهسا امینی توسط گشت ارشاد و رفتن او به کما در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱

۲۲ شهریور ۱۴۰۴؛ در آستانه سه سال از قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ روزی است که زندگی ژینا-مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز، زیر ضربات گشت ارشاد و دستگاه سرکوب حکومت به کما و مرگ مغزی رسید. او تنها به دلیل ظاهر ساده و پوشش معمولیاش، بازداشت شد و طی دو ساعت کوتاه از بزرگراه حقانی تا بیمارستان کسری، ضرب و جرحی سیستماتیک و غیر انسانی را تجربه کرد. روایتهای مستقل از خودرو تا بازداشتگاه، تصاویر زخمی و کبود بدنش و شهادت شاهدان، با انکار حکومت و ادعای «عارضه قلبی» و «سابقه پزشکی» در تضاد آشکار بود. خانواده ژینا هرگز روایت رسمی را نپذیرفتند، شکایتهایشان بیپاسخ ماند و تحت تهدید و احضارهای مکرر قرار گرفتند. این قتل حکومتی نه بر سر پوشش، بلکه بر سر کنترل و سرکوب هویت زنانه بود و آتشی شد که خشم عمومی را برانگیخت و جرقه خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی شد؛ حرکتی که نهتنها در ایران، بلکه در سطح جهان، نماد مقاومت و آزادی گردید.
بازداشت ژینا در بزرگراه حقانی (ساعت ۱۸:۳۰)؛
نیروهای گشت ارشاد جلوی ژینا و برادرش را میگیرند و وقتی برادرش مانع میشود، ماموران دست او را میپیچانند و ژینا را بازداشت و سوار بر ون کرده و او را برای «کلاس توجیهی» به بازداشتگاه «وزرا» میبرند و میگویند بعد از یک ساعت آزاد خواهد شد.
بازداشتگاه وزرا، جیغ فریاد مردم و برخورد خشونتآمیز توسط نیروها؛
برادر ژینا خود را به بازداشتگاه «وزرا» میرساند و متوجه حضور شمار زیادی از خانوادهها جلوی بازداشتگاه میشود و منتظر میماند که ناگهان صدای جیغ و فریاد بلند میشود و تلاش میکند وارد ساختمان شود، اما نیروها با باتوم و گاز اشکآور بیرون میآیند و به مردم حمله میکنند. کیارش در نتیجه حملات بدنش کبود میشود و چشمانش میسوزد.
انتقال ژینا به بیمارستان؛
برادر ژینا گفته بود که از زمان بازداشت تا خروج آمبولانس و انتقالِ ژینا به بیمارستان «کسری» تنها حدود دو ساعت طول کشید؛ نیمساعت پس از خروج آمبولانس کیارش متوجه شد که خواهرش در همان آمبولانس بوده و بلافاصله تا بیمارستان دوید. در بیمارستان، پزشکان تشخیص «مرگ مغزی / سکته قلبی و مغزی» را به خانواده اعلام کردند.
روایتهای مستقل، ضربوشتم در خودرو و داخل بازداشتگاه؛
خبرنگاران مستقل تایید کردند که ژینا در ماشین مورد ضربوجرح قرار گرفته و وقتی به بازداشتگاه میرسد حال عمومی او خوب نبوده و در بازداشتگاه اداره اماکن نیز وقتی برای ورود به داخل ساختمان مقاومت میکند دوباره مورد ضرب و جرح قرار میگیرد. سجاد خداکرمی روزنامهنگار مستقل گفته کسانی که در اداره اماکن بودند گفتند با دیدن شرایط ژینا-مهسا امینی، درخواست کمک میکنند اما ماموران پلیس از هرگونه اقدامی خودداری میکنند و آن را تمارض فرد بازداشتی تلقی میکنند.
واکنش رسمی حکومت و تناقضها؛
پلیس تهران در اطلاعیهای در ۲۴ شهریور بدون اشاره به نام ژینا-مهسا اعلام کرد که زنی برای توجیه و آموزش به یکی از بخشهای پلیس تهران بزرگ هدایت شده و در جمع افراد دچار عارضه قلبی شده است؛ این در حالی بود که ژینا دچار ضربه مغزی و عارضه قلبی شده بود و برادرش گفته بود پزشکان تشخیص سکته قلبی و مغزی برای ژینا دادهاند و اگرچه قلب او همچنان میتپد اما مغزش دیگر هشیار نیست. رسانههای رسمی نیز خبر را بهصورتی بازتاب دادند که دلالت بر عدم دخالتِ فیزیکی نیروهای گشت ارشاد داشت. حکومت ضمن رد ادعاهای «رسانههای معاند»، وعده ارائه مستندات تکمیلی را داد. این روایت رسمی کاملاً با گزارشِ برادر و شهادتِ شاهدان و تصاویر اولیه در تضاد قرار گرفت.
پزشکی قانونی: رد ضربوجرح منجر به مرگ و ادعای سابقه پزشکی؛
پزشکی قانونی بعدها مرگ در نتیجه ضربوجرح و شکستگی جمجمه را رد کرد و آن را به سابقه پزشکی ژینا در ۸ سالگی ربط دادند (موضوعی که خانواده هرگونه سابقه بیماری او را رد کردند). اما برادرش از همان زمان که او را در بیمارستان دیده بود گفت که صورتش ورم کرده و پایش کبود شده و تصاویر منتشر شده از او، خون داخل گوش ژینا را نشان میداد.
فضای امنیتی در بیمارستان و تهدید خانواده؛
با بستری شدن ژینا، فضای بیمارستان کسری بهسرعت امنیتی شد؛ خانواده تحت نظر قرار گرفتند و تهدید شدند که حق هیچگونه مصاحبهای را ندارند. اجازه عکس و فیلمبرداری از ژینا نیز به خانواده داده نشد. کیارش برای پیگیری موضوع به دادسرا مراجعه کرد، اما برای ثبت شکایت به همان محل اماکن (وزرا) ارجاع داده شد، امری که او آن را بهمثابه دعوت به پیگیری شکایت در همان جایی که خواهرش با مرگ مواجه است، توصیف کرد. . خانواده ژینا و پدرش هرگز روایت حکومت را نپذیرفتند و خواستار پاسخگویی شدند و مقامت کردند، اما بارها با احضار و بازداشت از جمله امجد امینی مواجه شدند.
اخبار گسترده درباره ضربوجرح و به کما رفتن یک زن جوان بدون اشاره به نام او؛
در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ هنوز نامی از ژینا-مهسا منتشر نشده بود، اما خبر ضربوشتم او توسط گشت ارشاد، بازداشت و به کما رفتن او در بیمارستان، شبکههای اجتماعی و رسانهها را فرا گرفته بود.
رسانههای حکومتی در تلاش برای انکار واقعیت؛
رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از جمله صداوسیما چند روز بعد (در ۲۸ شهریور) ویدیویی کوتاه و تکهتکه، بدون زمان دقیق رویداد را منتشر کردند که هدفش تصویرسازی از روند رسیدگی پزشکی معمول به ژینا و بیماری او بود؛ اما آن ویدیو نیز مورد توجه قرار گرفت چون دارای تناقضها و پرسشهای فراوان بود و نتوانست تفاوت روایتها را بزداید.
ژینا-مهسا امینی؛
ژینا-مهسا امینی، ۲۲ ساله، اهل سقز و تکدختر خانواده بود. او همراه برادرش برای سفر به شمال رفته و سپس در روز سهشنبه ۲۲ شهریور به تهران رفته بودند.
پوشش ژینا و آنچه منجر به قتل حکومتیش شد؛
ژینا در روز بازداشت، مانتویی بلند و مشکی، شلواری راحت و روسری به سر داشت. خانوادهاش و کسانی که او را میشناختند بارها تاکید کردند که پوشش او هیچ تفاوتی با هزاران زن دیگر در خیابانهای تهران نداشت. او نه «بیحجاب» بود و نه پوششی خارج از معیارهای رسمی داشت.
رئیس فرمانده انتظامی تهران بزرگ در روایت رسمی خود گفته است: «خانم امینی از همکار ما سوال کرده که وضع ظاهریاش چه مشکلی دارد و همکار ما به او میگوید شلوار یا ساپورتی که پایش بوده دارای ایراد بوده و زمانی که مانتویش باز میشود مشکل دارد و بر همین اساس باید تعویض شود. در همان زمان خانم امینی حالش به هم میخورد و کمتر از یک دقیقه پرستار و بهیار پلیس که مقیم سالن بودهاند بالای سر خانم امینی حاضر میشوند و کار رسیدگی به وضعیت او را شروع میکنند.»
اما همان ظاهر ساده و معمولی، برای گشت ارشاد کافی بود تا او را به اتهام «بدحجابی» بازداشت کنند؛ بازداشتی که تنها دو ساعت بعد به کمای عمیق و مرگ مغزی انجامید.
این واقعیت نشان داد که مسئله نه پوشش ژینا، بلکه بدن و هویت زنانه او بود که در منطق سرکوبگر حکومت، باید کنترل و تنبیه میشد. مرگ ژینا بر سر «هیچ» نبود؛ او قربانی دستگاهی شد که زن را نه بهعنوان انسان آزاد، بلکه بهعنوان ابزاری برای نمایش ایدئولوژی میبیند. همین بیعدالتی آشکار، آتشی شد که خشم عمومی را برانگیخت و «ژن، ژیان، ئازادی» را به شعار تاریخی یک ملت و فراتر از آن، به نماد جهانی مقاومت بدل کرد.
ژن ژیان ئازادی؛
دروغها و تناقضات مقامات و رسانههای حکومتی، در کنار سابقهی طولانی حکومت در سرکوب زنان، باعث شد مردم هیچگاه روایت رسمی را باور نکنند. در نهایت، قتل حکومتی ژینا، از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ جرقهی خیزش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی» را در سراسر ایران شعلهور کرد؛ خیزشی که نهتنها بر بستر اعتراضات داخلی شکل گرفت، بلکه به حرکتی مترقی، مدرن و بیسابقه با بازتابی گسترده در سطح جهان بدل شد. از همان روز، نام «ژینا» به رمز مقاومت و آزادی بدل گشت، همانگونه که بر سنگ مزارش نوشته شد و در شعارهای مردم تکرار شد.
با این حال، ماهها اعتراضات مردمی با سرکوب سیستماتیک و افسارگسیخته مواجه گردید و صدها کشته و هزاران زخمی برجای گذاشت. جمهوری اسلامی، در حالی به جنایت علیه بشریت محکوم شد که همچنان از پذیرش مسئولیت این سرکوبها سر باز زده است.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده