حمید مرادی؛ نخستین فعال محیطزیست جانباخته، وکیل، عاشق طبیعت و مدیر «شنەی نوژین کردستان»

حمید مرادی، وکیل پایه یک دادگستری و مدیرعامل انجمن محیطزیستی «شنەی نوژین کردستان»، نخستین فعال محیطزیست جانباخته در فاجعه آتشسوزی کوه آبیدر است. او ۳۶ سال داشت و زندگیاش سرشار از عشق به طبیعت و مردم کردستان بود. حمید در جریان تلاش برای مهار آتشسوزی گسترده کوه آبیدر، در حالی که تنها با دستان خالی و بدون تجهیزات حرفهای به دل شعلهها زده بود، دچار سوختگی شدید شد و بامداد سوم مرداد ۱۴۰۴ در بیمارستان کوثر سنندج جان خود را از دست داد. مرگ او، مانند بسیاری از فعالان مدنی کردستان، نتیجهی بیکفایتی و بیتوجهی نهادهای حکومتی بود.
این روایت کوتاه، از زندگی، مبارزه و جانباختن او است.
زندگی و عشق حمید مرادی؛
حمید مرادی در سال ۱۳۶۸، در روستای «کانی کبود» دیواندره به دنیا آمد و سالهای اخیر زندگی خود را در سنندج گذراند. او زندگی شخصی و حرفهایاش را با عشق به مردم و سرزمینش گره زده بود.
چند ماه پیش از فاجعه، با دختری کُرد به نام «مریم» از اسلامآباد غرب (شاباد) کرمانشاه نامزد کرد؛ نامزدیای که برای او نوید آغاز زندگی مشترکی تازه بود. پس از جانباختنش، مریم به رسم سنت کُردی منطقه خودشان، گیسوان خود را در سوگ او برید؛ نمادی از غمی که زندگی کوتاه اما پرثمر حمید بر جای گذاشت.
فعالیتها و دغدغههای محیطزیستی حمید مرادی؛
حمید مرادی بیش از یک دهه از زندگی خود را وقف طبیعت کُردستان کرده بود. او از سال ۱۳۹۲ عضو انجمن محیطزیستی «شنەی نوژین کردستان» شد و از سال ۱۳۹۷ تا زمان جانباختن، به عنوان مدیرعامل این انجمن فعالیت کرد. کارنامهی فعالیتهای او نشاندهندهی گسترهی وسیع تلاشهایش است:
حفاظت عملی از طبیعت: حضور مداوم در برنامههای پاکسازی طبیعت و خاموشکردن آتشسوزیهای جنگلها و مراتع.
حفاظت از حیات وحش: آموزش جوامع محلی و رهاسازی گونههایی مانند سنجابها به زیستگاههای طبیعیشان.
فرهنگسازی محیطزیستی: برگزاری جشنوارههای عکس با محوریت محیطزیست، سخنرانی در مساجد برای حفاظت از معادن، و معرفی کتابهای محیطزیستی به عموم.
کمپینهای مدنی: راهاندازی کمپین «نه به چای ذغالی» و جمعآوری کمکهای مردمی برای سیلزدگان بلوچستان.
حمایت از کودکان مناطق محروم: فروش نقاشیهای کودکان نایسر سنندج با موضوع محیطزیست برای کمک به فعالیتهای زیستمحیطی.
حمید انسانی بود که رنج طبیعت و رنج انسان را یکی میدانست. تلاشهای او همزمان برای حفظ محیطزیست و حمایت از انسانهای آسیبپذیر، چهرهای الهامبخش از او ساخته بود.
اندیشه حمید از خاموش کردن آتشسوزیها؛
اندیشه حمید مرادی درباره خاموشکردن آتشسوزیها، ریشه در عشق عمیق او به خاک و آیندهی کُردستان داشت. ویدیوی از او وجود دارد که در جمع مردم و همراهان محیطزیستیاش به زبان ساده و صمیمی، درباره هدف از خاموشکردن آتشسوزیها، میگوید؛
«میخواهم چند کلمه خودمانی صحبت کنم. چرا ما آتشسوزیها را خاموش میکنیم؟
ما نه بازیگران هالیوودی هستیم، نه در فیلمهای هندی بازی میکنیم، و نه بیکاریم. ما هم مثل همه دوست داریم کنار خانوادهمان باشیم و در محل کار خودمان حضور داشته باشیم.
چند مثال بیاروم؛ چرا مردم افغانستان به تهران میآیند و با وجود اینکه با ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان، مورد خشونت قرار میگیرند، باز هم به آب و خاک خود بازنمیگردند؟ چرا در سیستان و بلوچستان هزاران نفر کوچ میکنند؟ چون افغانستان مسیر آب رودخانه هامون را بسته است.
وقتی این نمونهها را میبینیم که مردم بلوچستان و افغانستان آواره شدهاند، باید بفهمیم این وقایع از ما هم دور نیست. اگر ما هم به فکر کُردستان نباشیم، اگر از آن محافظت نکنیم، این اتفاقها روزی سراغ ما هم خواهد آمد.
ما آتش را خاموش میکنیم، چون میخواهیم این سرزمین برای آینده بماند؛ تا در آن گندم و نخود سبز شود، آب برای نوشیدن داشته باشد، هوا برای نفس کشیدن داشته باشیم.
ما این کار را میکنیم تا فرزندانمان آوارهی شهرها، ترکیه و یونان نشوند؛ در آبهای یونان غرق نشوند، در ترکیه دیپورت نشوند، و در اروپا مجبور به کار طاقتفرسا نباشند.
امید داریم که فرزندان ما در سرزمین، شهر و روستای خودشان روزی به دست بیاورند و با شرافت زندگی کنند، همانطور که پدربزرگها و مادربزرگهایشان زندگی کردند.
امیدوارم این درک به وجود بیاید و روز به روز محافظت از طبیعت بیشتر شود تا ما دیگر مجبور نباشیم برای خاموشکردن آتش، به کوه و دشت برویم.»
این گفتهها، خلاصهای از فلسفهی زندگی و مبارزهی حمید مرادی بود؛ پیوندی میان عشق به سرزمین، مسئولیت اجتماعی و نگرانی از آوارگی نسلهای آینده. اندیشهای که او را بارها به دل آتش کشاند و در نهایت، در همان راه جانش را گرفت.
فاجعه کوه آبیدر؛
ظهر روز پنجشنبه دوم مرداد ۱۴۰۴، فاجعهای زیستمحیطی در دامنههای کوه آبیدر سنندج رقم خورد. شعلههای آتش که از ساعت ۱۳:۳۰ آغاز شد، به سرعت از محدودهی پشت پارک کودک تا شهرک زاگروس و حسنآباد گسترش یافت و بخش وسیعی از طبیعت این کوه نمادین را در بر گرفت. در حالی که شعلهها لحظهبهلحظه گستردهتر میشدند، فعالان مدنی و محیطزیست سنندج با دستان خالی، بیوقفه برای مهار آتش تلاش کردند.
به گفته منابع مطلع به کُردپا، نیروهای حکومتی هیچ نقشی در خاموشکردن آتش نداشتند و تنها برای انتقال مجروحان به بیمارستان حاضر شدند. با وجود ادعاهای رسانههای حکومتی مبنی بر حضور «پنج تیم عملیاتی آتشنشانی»، واقعیت، بار دیگر ناکامی و بیعملی نهادهای رسمی و نقش تعیینکننده مردم محلی را آشکار کرد.
در جریان این تلاشها، پنج تن از فعالان مدنی و محیطزیست دچار سوختگی شدید شدند و به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شدند. تراژدی این حادثه با جانباختن سه نفر از آنها کامل شد:
حمید مرادی، نخستین فعال محیطزیستی جانباخته، که بامداد جمعه سوم مرداد ۱۴۰۴ و کمتر از ۲۴ ساعت پس از سوختگی، بر اثر شدت جراحات جان باخت.
چیاکو یوسفینژاد، دومین فعال محیطزیست، که پس از سه روز بستری در بخش مراقبتهای ویژه، در پنجم مرداد ۱۴۰۴ درگذشت.
خبات امینی، سومین فعال محیطزیست، که روز دوشنبه ششم مرداد ۱۴۰۴، پس از چهار روز مبارزه با جراحات ناشی از سوختگی، جان باخت.
این فاجعه نه تنها بخشی از طبیعت ارزشمند کردستان را به خاکستر بدل کرد، بلکه سه چهرهی الهامبخش محیطزیستی را از جامعه گرفت؛ چهرههایی که جای خالیشان، نماد همیشگی بیتوجهی و بیکفایتی حکومت در برابر بحرانهای زیستمحیطی باقی خواهد ماند.
سه جانباخته، یک فریاد؛
فاجعهی آتشسوزی آبیدر، سه جانباخته بر جای گذاشت: حمید مرادی، چیاکو یوسفینژاد و خبات امینی. حمید مرادی نخستین فعال محیطزیستی بود که در این حادثه جان باخت و مرگ او، موجی از اندوه و همبستگی مردمی را در سنندج و سراسر کردستان به همراه داشت.
پیکر حمید مرادی، عصر جمعه سوم مرداد ۱۴۰۴، با حضور هزاران نفر از مردم شهر و روستاهای اطراف، بر روی شانههای مردم تا آرامستان بهشت محمدی سنندج بدرقه شد. دهها ویدیو از مراسم خاکسپاری او منتشر شد که خیل عظیم جمعیت، شعارها، سرودها و اشکهای مردم را ثبت کردهاند.
مردم، با سرود «ای شهیدان» و شعارهایی که در خیابانها طنینانداز بود، پیکر او را همراهی کردند:
شهید نمیمیرد
کاک حمید قهرمان است، شهید کردستان است
اینجا کردستان است، سجده ببرید
گلهای سرخ بر پیکر او ریخته شد و فریاد «شهید نمیمیرد» مراسم را پر کرده بود.
حضور مادران دادخواه سنندج و خانوادههای جانباختگان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در کنار خانوادهی حمید، این مراسم را به نمادی از ادامهی مسیر مقاومت و همبستگی مدنی بدل کرد.
کردستان بار دیگر نشان داد که فرزندانش را تنها نمیگذارد.
در لحظهی خاکسپاری، هزاران نفر با شاخههای گل سرخ و دستانی لرزان از اندوه، پیکر حمید را به خاک سپردند.
پدر او با چشمانی اشکبار و صدایی بغضآلود، در پاسخ به همدردی مردم گفت:
«برایم افتخار است…»
سخنرانی و وداع با شهید راه طبیعت؛
در کنار مزار حمید مرادی، ماموستا ابراهیم کریمی ننله، امام جمعه مسجد جامع روستای ننله سنندج، در خطبهای تأثیرگذار در نماز جمعه و بر مزار حمید مرادی، بر شرف و غیرت جوانان کردستان تأکید کرد: «جوان کورد، غیرت است... کورد شرفی خالص است... کورد، بسیار با شرف است… دلش به رحم میآید، حتی نسبت به حیوانات. آخر، چه چیزی در دل آبیدر است که وقتی آتش میگیرد، جوانان ما بیدرنگ شتابان میروند؟ میدانند که به دل آتش میروند… میدانند جانشان در خطر است و هیچچیز در دست ندارند برای خاموش کردن آتش… اما باز هم میروند چون آزادمردند، چون با شرفاند... جان خود را به خطر میاندازند و روح پاکشان را تسلیم خالق عالم میکنند تا از طبیعتشان محافظت کنند.»
او در ادامه، حمید مرادی را در کنار شریف باجور و دیگر جانباختگان راه طبیعت، نماد افتخار کردستان خواند و گفت: «انسان سه گونه است وقتی میمیرد: یا مردار میشود، مثل ظالمها و دیکتاتورها که جز لعنت و نفرت چیزی از خود نمیگذارند. برخی هم آدمهای عادیاند که خاطرهای ویژه از آنها نمیماند. اما بعضیها نمیمیرند… با شرف میمیرند و تا ابد در یاد مردم میمانند. فرزند کردستاناند، مانند کاکه حمید مرادی که برای مهار شعلههای آتش، جان خود را فدا کرد و شهید شد. یاد و خاطرهاش تا ابد زنده میماند.»
این وداع باشکوه، در عصر سوم مرداد ۱۴۰۴، با سرودخوانی، اشک و فریاد هزاران نفر در آرامستان بهشت محمدی سنندج به پایان رسید.
کردستان یکصدا بود:
شهید نمیمیرد.