پیام کیانوش چراغی از زندان ایلام؛ توماج بر کف خیابان، برای آزادی خواند و جنگید و دستگیر شد
روز هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳، پیامی از کیانوش چراغی، زندانی سیاسی محبوس در زندان ایلام و از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در محکومیت حکم اعدام توماج صالحی و حمایت از او در صفحه اینستاگرامش منتشر شد.
آقای چراغی در این پیام صوتی از زندان ایلام، ضمن ارج نهادن مبارزه توماج صالحی در کنار مردم و کف خیابان برای آزادی، از مردم ایران درخواست کرده تا هر کاری که لازم است انجام دهند و مشت محکمی بر دهان حکومت بکوبند.
پنجم فروردین ١٤٠٣، کیانوش چراغی، شهروند اهل دهلران پس از احضار به شعبه اجرای احکام این شهرستان بازداشت و جهت اجرای حکم حبس به زندان ایلام منتقل شد. او از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در دهلران است و سابقه دو بار بازداشت در مهر ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ را دارد.
این زندانی سیاسی در دو دادگاه انقلاب و کیفری ایلام به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
متن کامل پیام کیانوش چراغی از زندان ایلام، برگرفته از صفحه اینستاگرامش؛
«بەنام خدای رنگین کمان
بهنام خدای کیان
ضمن عرض ادب و احترام به پیشگاه مردم شریف سرزمین مادری...
میخواهم قصه یکی از شایستهترین فرزندان ایران را برایتان بنویسم. من همچون خیلی از شما توماج صالحی را ندیده بودم و نمیشناختم، اما پس از شهادت مهسا و شروع جنش زن زندگی آزادی، برایم همچون دوستی قدیمی از دوران کودکی و آشنایی دیرین، هیچ نقطه مجهولی نداشت. گویی برادری پس از سالها بیخبری و دوری به آغوشم رسیده بود و هر لحظه با دیدن کلیپها و استوری هایش از داشتنش مسرورتر و مشفوقتر میشدم.
لغت «توماج» را ترکان، موج دریا و طوفان و ترکمن صحرایان سوارکار ماهر میدانند و در افسانههای ملل پرتو خورشید و نماد حقیقتش مینامند. اما در واقع توماج ایرانی قصه من نه افسانه است و نه روتین تن، بلکه جوانی شجاع و بختیاری تبار است که همچون سوارکاران ترکمن در دریای ایران متلاطم شده از جور و بیعدالتی جمهوری اسلامی، فانوس راه حقیقیش را برای روشنی راه مردم شمع راه...
توماج به گونهای در خیابان میخواند و دعوت به آزادگی و آزادیخواهی میکرد که گویی آن صدیق دریای مواج، حسین ابن منصور حلاج، بار دیگر ندای «ان الحق» سر داده، اینبار در کالبد توماج و کسی را یارای مخلص کردنش نیست. توماج با آن اصالت خانوادگی کم نظیر و پیشینه آزادیخواهی و آزاداندیشی بهجای آسایش و آرامش در اروپا و عقد قرارداد با کمپانیهای بينالمللی موسیقی و برگزاری کنسرتهای متوالی، کارگری و طراحی در کارگاه خانوادگی و تولید برای ایران را انتخاب کرد تا در هر لحظه در کنار مردم ایران برای آزادی سرزمینمان بخواند و بجنگد. او در این راه هرگز ترس و رعبی بر دل نداشت و ترانهای با نام «سوراخ موش بخر» در واقع چراغ راه سرکوبگران و حکومتیان هم شد و با این ترانه یاران دیکتاتور را هم زنهار و هشدار میداد.
توماج در روزهایی که همه اول و پایانش میخواندیم، جان بر کف در خیابان برای آزادی میخواند و برای آزادگی میجنگید و برای آزادی هم دستگیر شد. در همان روزها گروههای مدعی آزادیخواهی خارج از کشور بهجای اتحاد و یکپارچگی هرکدام بر ساز خود میدمیدند و سهمخواهی از حکومت بعدی را سرلوحه کارشان قرار داده بودند. یکی «کمپین وکالت میدهم »راه میانداخت و دیگری بر طبل دمکراسی میکوبید. آن یکی بر اندیشههای حکومتی لیبرال و لایک و آن دیگری به نوشتن قانون اساسی برای ایران و در جهت منافع حزبش مشغول بود. درست در همان زمان، همان زمانی که توماج رنجور از شکنجه و نگران سرنوشت بود و نگاه پُرمهر یک زندانی یا شاید زندانبانی آزاداندیش و اسیرمعاش، امید نوشیدن قهوه را برایش پُررنگتر میکرد، مردمانی با عنوان اپوزسيون خارج از کشور در مجالس رقص جامهای شراب را به افتخار آزادی ایران بالا میبردند و خالی برمیگرداند. با این یادآوری میخواهم عرض کنم، ایرانیان داخل کشور بهجز حمایت دلی جمع کثیر هموطنانم در خارج از کشور، بی حامی تر از هر قوم و ملتیست. در حقيقت پیروز شدن هر انقلابی در ایران و فاشیزه شدن نظام جمهوری اسلامی سیل مهاجران به اروپا را به راه میاندازد و به همین دلیل هیچ کشوری حاضر به حمایت ما نیست و انتظار کمک از هر دولتی، انتظاری بی جاست. بهقول معروف کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من.
در این روزها اعلام خبر اعدام توماج صالحی همچون تیری زهرآلود تن کشورم را آزرده تر از گذشته کرده است. خوب است بدانیم ممکن است دستگاه قضا درحال آزمایش آستانه تحمل مردم باشد و این خبر شایعهای بیش نباشد، اما گاهی به مرگ میگیرند تا به تب راضی شویم. در هر صورت اگر امروز مشت محکمی بر دهانشان نکوبیم، ممکن است برای جرم نکردەاش حبس طولانی صادر شود و فردا دیر باشد، چراکه به وقت کار باید کرد تدبیر،چه تدبیری که وقت کار شد دیر. از شما مردم شریف ایران حاجزانه خواهش میکنم که با تمام توان برای آزادی توماج تلاش کنید و هر کاری که لازم است انجام دهید. این فرزند شجاع ایران لیاقت هرگونه جانفشانی را دارد.
کلام آخر به دستگاه قضا و حاکم شرع به زبان زندهیاد پروین اعتصامی؛
دیگر ای گندنمای جوفروش
با ردای عُجب عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست میبرند آنگه ز دزد کاه، دست
در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب، گرم یغما کردنست
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو قاضی را بههرجا خواست برد»