روایتی از قتل حکومتی فواد قدیمی در اعتراضات دیواندره تا سیاست تخریبسازی حکومت از نام و یاد او و خانوادهاش
فواد قدیمی از جمله چهار شهروند جانباخته اولین روزهای آغاز جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی در شهرستان دیواندره بود که با گلوله قناسه هدف شلیک مستقیم قرار گرفت و در پی خونریزی شدید جان باخت.
یکی از نزدیکان فواد قدیمی با ارسال نامهای به کُردپا که آن را با عنوان «به نام خدای رنگین کمان» آغاز کرده است، در مورد نحوه قتل حکومتی آقای قدیمی، دزدیدن پیکر زخمیشده او، رفتار غیرانسانی با او در بیمارستان و رفتار سیستماتیک نهادهای امنیتی برای تخریب پایگاه خانواده در میان مردم میگوید.
شهر دیواندره از اولین زنجیره شهرهای کردستان بود که پس از مراسم اعتراضی-جنبشی خاکسپاری پیکر ژینا-مهسا امینی در آرامستان آیچی سقز، به صحنه اعتراضات گسترده خیابانی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد و اولین جانباختگان جنبش انقلاب زن، زندگی، آزادی نیز در این شهر جان سپردند.
محسن محمدی ، فواد قدیمی، حبیبالله فتحی و فواد سواری، چهار جانباخته شهرستان دیواندره بودند که با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی-سرکوبگر به قتل رسیدند و در مورد هرکدام از این افراد و خانواده آنها نیز سیاستهای فشار، تهدید و سرکوبی اعمالی شده که نمایانگر ساختار سرکوبی است که به قتل میرساند و با فشار و تهدید هدف تحقیر و تخریبسازی نام و مبارزه جانباخته، خانواده او، جداسازی پیوند میان مردم و خانواده جانباخته و در نهایت تخریب «بودن»های که مبارزه را معنا میبخشند، دنبال میکند.
فواد قدیمی، متولد ١٣٦١/١٢/١، فرزند حدیثه صفایی و عبدالله است. او متاهل و در شهرستان دیواندره مشغول به شغل خیاطی و خشکشویی بوده است. آقای قدیمی ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات شهرستان دیواندره زخمی و دو روز بعد در مورخه ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۱ در بیمارستان سنندج جان خود را از دست میدهد.
نحوه قتل حکومتی فواد قدیمی تا ربودن پیکر زخمیشده او؛
در نامه ارسالی به کُردپا آمده است، روز ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۱، در میدان اصلی شهر ماموران با شلیک گاز اشکآور و گلوله ساچمهای به جان مردم معترض افتاده بودند، فواد قدیمی نیز که مغازهاش در وسط میدان بوده به میان مردم میرود و بهدنبال برخورد یک گلوله گاز اشکآور دچار نارحتی شدید میشود؛ همسرش در تماسی از او میخواهد به منزل بازگردند، اما آقای قدیمی در مغازه لباسهایش را عوض میکند و مجددا به میان مردم برمیگردد. اینبار در وسط خیابان و از روی برجک سپاه هدف یک گلوله قناسه از طرف راست بدن قرار میگیرد، به گونهای که گلوله از سمت چپ بدنش خارج میشود؛ او همزمان از ناحیه دست چپ نیز هدف گلوله قناسه قرار میگیرد.
مردم، آقای قدیمی را به مغازه آرایشگاه همسرش که نزدیک مغازه خودش بوده، میرسانند. همکار همسرش درحالیکه میخواهد زخم دست او را با روسروی ببند، متوجه میشود از پلهها خون جاری میشود و آقای قدیمی میگوید از سمت راست بدنش زخمی شده و آب میخواهد. در همین زمان ماشینی با سه سرنشین مجهولالهویه و با توسل به زور آقای قدیمی را با خود میبرند. افراد ناشناس فواد قدیمی را روبهروی جداول خیابان بیمارستان رها کرده بودند، سپس افرادی او را به داخل بیمارستان منتقل میکنند.
مختلکردن روند درمان در بیمارستان با حضور و فشار ماموران امنیتی؛
آقای قدیمی ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه صبح ۲۸ شهریورماه زخمی شده میشود و ساعت ۱ بعد از ظهر به بیمارستان منتقل شده بود و خون زیادی را از دست داده بود. فواد قدیمی میدانست که محسن محمدی از دیگر جانباختگان دیواندره زخمی شده و درخواست میکند پزشکان به او رسیدگی کنند، نمیدانست که آقای محمدی بهدلیل شلیک گلوله به قلبش سریعا جان باخته است.
در نامه ارسالی به کُردپا، به کمکاری پزشکان به وضعیت فواد قدیمی اشاره شده است. در این نامه آمده است، همسر فواد قدیمی و برادرش ابتدا به بیمارستان رسیده بودند، اما اجازه دیدن آقای قدیمی به آنها داده نشد و گفته بودند دستش زخمی است. پدر آقای قدیمی نیز که از پاسدران بازنشسته سپاه بوده، بهدلیل شرکت او در اعتراضات از دستش نارحت بوده و دیر به بیمارستان میرود. اما وقتی به بیمارستان میرسد متوجه میشود وضعیت آقای قدیمی وخیم است و به فرماندار میگوید؛ «دستور تیراندازی دادهای، پس دستور انتقال پسرم را هم به سنندج یا تهران بده».
دکترها انتقال فواد قدیمی به تهران ناممکن دانسته، ولی گفتند میتواند به سنندج منتقل شود. به خانواده گفته شد جلوی در بیمارستان منتظر بمانید، اما آقای قدیمی را پنهانی از در پشتی بیمارستان سوار آمبولانس و از آنجا به باشگاه فوتبال منتقل کرده تا بهوسیله بالگرد به بیمارستان سنندج اعزام شود.
در مورد حضور ماموران امنیتی در بیمارستان و مختل کردن روند درمان توسط آنها در نامه آمده است، در بیمارستان دیواندره یک مامور امنیتی «سر تاس» مدام درحال رفتوآمد به اتاق عمل بوده و خانواده در بیمارستان سنندج نیز با حضور این مامور امنیتی مواجه شدند. خانواده تا خودشان را به بیمارستان سنندج میرسانند به یکی از آشنایان اطلاع میدهند که کارهای بیمارستان آقای قدیمی را پیگیری کند، او که چند عکس برای تشکیل پرونده از آقای قدیمی میگیرد در راه با ماموران امنیتی مواجه میشود که عکسها را پاک و حتی گوشی آن فرد را پاکسازیی و از تشکیل پرونده جلوگیری میکنند. خانواده به محض رسیدن متوجه میشوند که پروندهای تشکیل نشده و بهسرعت شروع به کارهای سیتیاسکن و امآرای میکنند.
در نامه ارسالی به کُردپا اشاره شده، در بیمارستان «بیرحمانه» آقای قدیمی را روی تخت «پرت» میکردند و به اعتراض خانواده توجهی نمیکردند و درحالی که گفته شده بود به بخش مراقبتهای ویژه منتقل میشود، اما کاری نکردند؛ درنهایت فواد قدیمی ساعت ۴ بامداد چهارشنبه ۳۰ شهریورماه در بیمارستان سنندج جان خود را از دست میدهد.
از تحویل پیکر فواد قدیمی و در امان ماندن دیگر اعضای خانواده با شرط گفتگو با صدا و سیما تا تلاش خانواده برای حکومتی نکردن یاد و نام جانباخته در بین مردم؛
بعد از جانباختن فواد قدیمی، ماموران امنیتی بیشتر اعضای خانواده را به شهر دیواندره باز میگردانند و پدر آقای قدیمی را جهت تهیه گزارش به صداوسیما میبرند. در ارگان صدا وسیما از پدر آقای قدیمی خواسته میشود که کشتهشدن فرزندش را به «ضد انقلاب» نسبت دهد تا جان دیگر فرزندانش در امان بماند و بتواند پیکر آقای قدیمی را تحویل بگیرد. سپس ماموران امنیتی ساعت یک شب جنازه را بهخانواده تحویل میدهند و آنها را تهدید میکنند که نباید هیچکسی در مراسم تشییع جنازه حضور پیدا کند.
پیکر فواد قدیمی ساعت ۳ شب در بهشت محمدی شهرستان دیواندره با حضور گسترده ماموران امنیتی و لباس شخصی و همچنین فامیلهای درجه اول خانواده به خاک سپرده میشود. خانواده بیخبر از گفتگوی پدرشان با صداوسیما از حضور کمرنگ مردم در مراسم تشییع جنازه تعجب میکنند. مردم بعد از دیدن فیلم صداوسیما از رفتن به مراسم منصرف شده بودند و خانواده مراسم خاکسپاری را درخور آقای قدیمی که فردی مردمدار بود نمیدانستند.
در روز بعد از خاکسپاریی که خانواده با واکنش تند مردم تحت عناوین «خجالت بکشید، چطور میتوانید گریه کنید»، «خون فرزندتان را پایمال کردهاید» در مسجد روبهرو میشوند، از گزارش صداوسیما مطلع شده و بحث و جدلها با پدر خانواده آغاز میشود. خانواده دچار جنگ اعصاب شدیدی شده و از دیگر سو با حرفهای مردم ازجمله «چقدر پول به شما دادهند»، «منزل و خاک به شما دادهاند» روبرو میشوند و خانواده دچار شرایط دیوانهواری میشوند تا اینکه پسر کوچک خانواده فیلمی را استوری میکند و به مردم میگوید که گفتگوی پدرش با صداوسیما «تحت فشار» بوده و مردم با دیدن فیلم مقداری دیدگاهشون عوض میشود، اما نه در حدی که کاملا باور کنند.
در مراسم روز سوم فواد قدیمی، گروهی از مقامات حکومتی از جمله فرماندار و نیروهای انتظامی از خانواده بازدید میکنند و از دم در منزل اقدام به فیلمبردای میکنند که پسر کوچک خانواده می گوید، سریع پاکش کنید، آبروی ما را پیش مردم بردهاید، دیگر بس است، تازه دل مردم را بهدست آوردهایم، داغدارمان کردید و دیگر بس است». در پی این اقدام خانواده، ماموران حکومتی فیلم را پاک کرده و کمی نشسته و میروند.
این فرزند خانواده در روزهای اول جانباختن فواد قدیمی نیز، با ماموران امنیتی درگیر میشود و با مشت به دهان یکی از آنها میزند که مامور امنیتی هم با سلاح ساچمهای به دهانش شلیک میکنند و سه دندانش را در دهانش میریزد.
از ادامه فشار بر خانواده برای عدم حضور بر سر مزار فواد قدیمی توسط نهادهای امنیتی تا شلیک به سمت مردم در مراسم روز چهلم؛
در رابطه با فشار مداوم نهادهای امنیتی به خانواده آقای قدیمی در نامه ارسالی به کُردپا آمده است، فشار و تحتنظر قرار گرفتن مزار فواد قدیمی و خانوادهاش همچنان توسط ماموران امنیتی ادامه داشته و هر وقت خانواده بر سر مزار فرزندشان رفته ماموران امنیتی یا بهقول خانواده «ساندیسخور»ها آنجا بودهاند. روزی مادر خانواده به یکی از آنان میگوید؛ میدانم مامور اطلاعاتی هستی، الکی میگویی ازطرف شهرداری برای تمیزکاری آمدهای، بار دیگر اینجا ببینمت تمام سنگها را بر سرت میزنم تا پیش مردهها بروی.
تا مراسم چهلم فواد قدیمی، چهار بار سنگ قبر آقای قدیمی که خانواده بر روی آن نوشته بودند «شهید فواد» توسط نهادهای حکومتی عوض میشود و از طریق تماس خانواده تحت فشار قرار میگیرد. در نامه مذکور آمده است، خانواده بهصورت مستمر و با گذاشتن هر استوری یا رفتن به مزار فواد قدیمی با فشار و تماس نهادهای امنیتی مواجه شدهاند.
خانواده برای مراسم چهلم آقای قدیمی از روز قبل با گذاشتن استوری اعلام برگزاری مراسم کردند که از سوی نهادهای امنیتی با پدر خانواده برای عدم برگزاری مراسم چهلم تماس میگیرند، اما اعضای خانواده مخالفت میکنند و میگوید بر سر مزارش خواهند رفت، چراکه تاکنون اجازه ندادهاند هیچی مراسمی را به دلخواه خود برگزار کنند و اینبار قبول نخواهند کرد. اما فشارها بر خانواده همچنان ادامه مییابد و شب قبل از برگزاری مراسم چهلم از سوی فرماندار دیواندره با خانواده آقای قدیمی و محسن محمدی تماس گرفته میشود که مراسم تنها باید با حضور اعضای درجه یک خانواده آنهم از ساعت ۱۱ تا ۱ توسط خانواده محسن محمدی و ساعت ۱ تا ۳ از سوی خانواده آقای قدیمی برگزار شود، خانواده آقای قدیمی هم با شرط عدم حضور ماموران قبول میکنند.
خانواده آقای قدیمی ساعت ۱ بعد از ظهر بر سر مزار او میروند، نهادهای امنیتی به فشار برای بازگرداندن خانواده ادامه داده و گفته بودند که جمعیت زیاد شده و باید برگردند. اما خانواده قبول نکردند و مراسم با حضور فامیل و مردم برگزار شد، پدر خانواده از مردم میخواهد دعا بخوانند و برگردند تا مشکلی برای کسی پیش نیاید و شرمنده نشوند و با واکنش مثبت مردم روبهرو شده و مردم گفتند کسی به زور آنها را نیاورده و شهید و پسر شما از این به بعد شهید و پسر ماست و شرایط آنها را درک میکنند. با درخواست مردم پدر خانواده به منزل باز میگردد و با آمدن خانواده محسن محمدی مراسم بزرگتر میشود و مردم شروع به سردادن شعار میکنند. سپس ماموران زیادی در محل شروع به تیراندازی گاز اشکآور و گلوله ساچمهای به سمت مردم میکنند و تعدادی از مردم زخمی و بازداشت شدند.
در نامه ارسالی به کُردپا آمده است، خانواده فواد قدیمی از استقبال مردم و درک کردن شرایط آنها بسیار خرسند بوده و میگفتند مردم سنگ تمام گذاشتهاند، با وجود اینکه پدر خانواده از اعضای بازنشسته سپاه بوده و خانواده به این دلیل بسیار تحت فشار بالایی بودهاند.
از دیگر سوی برای برگزاری مراسم روز تولد فواد قدیمی نیز خانواده با وجود فشار نهادهای امنیتی بر سر مزار او حضور پیدا کردند.
در نامه ارسالی به کُردپا آمده است، فواد قدیمی فردی شوخطبع و مردمدار، عاشق طبیعت، کوهنوردی، شنا و فوتبال بوده و دست یاری بالایی برای کمک به مردم داشته است. او کارهای مردم با حساسیت زیاده انجام میداده است و با احساس مسئولیتی که در قبال مردم داشته در اعتراضات مردمی شرکت کرده است.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده