سرکوب فزایندە و رو بە سرعت جامعە بهائی ایران در گفتوگو با فرهاد ثابتان
جامعه جهانی بهائی در تازهترین گزارش خود از احضار، دستگیری، محاکمه و زندانی ۴۴ بهائی در ماه ژوئن خبر داد. به گزارش این نهاد صدها نفر دیگر در انتظار احضار به دادگاه یا آغاز دوران حبس خود هستند. جامعهٔ جهانی بهائی معتقد است که افزایش بازداشت و حبس در هفتههای اخیر از شروع فصل نگرانکنندهای در سرکوب بهائیان ایران خبر میدهد و حاکی از این است که مقامات به طرز فزایندهای در حال عملی کردن برنامههای خود برای زندانی کردن یا سرکوب جامعهٔ بهائی ایران به شکلهای دیگر هستند.
جامعه جهانی بهائی در این گزارش همچنین اعلام کرده که در سنندج و چندین شهر کردستان اعضای جامعه بهائی به شکلی مداوم در معرض تعقیب و آزار و اذیت قرار دارند و به دلیل اعتقاداتشان تهدید شدهاند.
کُردپا در گفتوگو با فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهائی تلاش کرده نگاهی به سرکوب گسترده و هر روز فزاینده جامعه مدنی توسط جمهوری اسلامی داشته باشد و اینکه چه تلاشهای همهگیری در این ارتباط نیازمند است.
١- ابتدا خودتان را معرفی کنید؟ و آیا میتوانید بگویید کە چگونە بە حوزە دفاع از حقوق بهاییان راە پیدا کردید؟
من فرهاد ثابتان، متولد کرمانشاه هستم و ۴۵ سال است که در آمریکا زندگی میکنم. در حال حاضر مدّرس اقتصاد در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا هستم و دروس اقتصاد از جمله اقتصاد بینالملل، اقتصاد بهداشت، مدیریت اقتصاد و اقتصاد اجتماعی تدریس میکنم. حقوق بشر یکی از مهمترین موازین اقتصاد اجتماعی و اقتصاد سیاسی است که از آغاز تحصیلات به آن علاقمند بودم. پس از انقلاب اسلامی در ایران جامعۀ بهائی با سرکوب شدید مواجه شد که خانوادۀ من هم از آن مستثنی نبودند. با تشدید تضییقات علیه بهائیان، اشتیاق و علاقه من به مطالعه و تحقیق دربارۀ فلسفۀ عدالت و حق افزایش یافت، نه تنها از این رو که شخصاً به آئین بهائی ایمان دارم، بلکه، به گفتۀ چندی از متفکران حقوق بشر، حقوق بهائیان در ایران دماسنج حقوق دیگران است، بدین معنی که اگر مقامات رسمی کشور حقوق شهروندی بهائیان را رعایت کنند، بدون شک به حقوق هر اقلیت و گروه دیگری، بهویژه حقوق زنان و دگرباوران، پایبند خواهند بود و آن را ارج خواهند نهاد. به عبارت دیگر، اگر مقامات دولتی به حقوق انسانی و شهروندی بهائیان، که محرومترین جمعیت ایران از حقوق خود هستند، احترام گذاشته و آن را رعایت کنند، بالطبع به حقوق سایر شهروندان هم احترام خواهد گذاشت.
٢- در مورد بهاییان، اگر در ابتدا بە مختصری از وضعیت آنها در ایران خصوصا در حال حاضر بپردازید و اینکە بارزترین موارد نقض حقوق آنها چیست؟
متأسفانه وضعیت بهائیان در ایران روز به روز رو به وخامت دارد و روند تاریخی آن روند قهقرائی بوده است. در آغاز انقلاب، بیش از ۲۰۰ شهروند بهائی اعدام یا ربوده شدند که از آنها خبری در دست نیست. هزاران نفر دیگر بدون ارائۀ کوچکترین مدرک یا سندی که در دادگاهی عادلانه معتبر شناخته شود، دستگیر، بازجوئی، بازداشت و زندانی شدند. بهائیان همواره با اتهاماتی بیاساس، خودساخته، تهی از هر واقعیت و مغرضانه محکوم شده و میشوند از قبیل جاسوسی (برای اسرائیل، آمریکا، انگلیس و حتی در اوائل انقلاب و قبل از آن برای روسیه)، اخلال در امنیت ملی، افساد فیالارض، تجمع و تشکیل گروههائی به قصد دشمنی با اسلام، تشویش اذهان عمومی و چندین فقره اتهامات بیپایهای که به ازای آن هیچ مدرک و شاهد قابل قبولی ارائه نشده، زیرا که چنین مدرکی مطلقاً وجود خارجی ندارد. بهائیان صرفاً و بدون استثناء بهعلت دین و آئین خود مورد ظلم و تهاجم و سرکوب قرار گرفته و میگیرند. از آغاز انقلات تاکنون میلیاردها دلار از اموال و دارائیهای بهائیان در ایران مصادره شده و بسیاری از خانوادههای بهائی را بیخانمان کرده است. از آغاز انقلاب تاکنون دهها هزار دانشجو از ورود به دانشگاه یا ادامۀ تحصیل خود در دانشگاه محروم شده و صرفاً به جهت باورهای خود از تحصیل باز ماندهاند. چندین آرامگاه بهائی در ایران تخریب و مصادره شده که روی آنها ساختمانهای فرهنگی و اداری بنا گشته که واژۀ مقدس فرهنگ را بدنام و بیمعنی نموده است. از آغاز انقلاب نه تنها بهائیان از مشاغل دولتی اخراج شده و حتی حقوق بازنشستگی آنان نیز قطع شد، به هیچ فرد بهائی اجازۀ اشتغال در سازمانهای دولتی داده نمیشود. بسیاری بهائیان که به بخش خصوصی مراجعت کردند با فشار دولت بر کارفرما از مشاغل خصوصی هم اخراج شدند. حتی بهائیانی که به اجبار مجبور به کاسبی یا دستفروشی شدهاند هم از دریافت مجوز برای مغازۀ خود بازمانده و اگر هم بهنحوی به کاسبی مشغول شدند چند صد مغازه متعلق به بهائیان پلمب و رسماً بسته شده است. آنچه که ذکر شد فقط نمونهای از نقض حقوق شهروندی بهائیان است. برای پژوهشگرانی که مایلاند سندیت این سرکوب را جزء به جزء تحلیل کنند تقاضا میشود به سایت خانۀ اسناد بهائیستیزی مراجعه نمایند و هزاران سند رسمی دادگاههای جمهوری را در یک یک این موارد ببینند و بررسی نمایند.
افزون بر آنچه گفته شد، تشدید وضعیت بهائیان در ایران در سالهای اخیر چهرۀ دیگری برتافته و آن کمپینهای متعدد و متنوع دولتی در نفرتپراکنی و دروغپردازی علیه بهائیان در رسانههای جمعی و اجتماعی، کتابها و نشریههای متعدد، وبسایتهائی که فقط به جهت مخالفت، خصومت، و ریشهکن کردن جامعۀ بهائی برپا شدهاند، و حتی ایجاد ضدیت و بهائیهراسی در نمایشگاهها و مسابقات هنری رقم خورده است. این در حالی است که فقط در ماه ژوئن ۲۰۲۲، حداقل ۴۴ بهائی در شهرهای مختلف ایران دستگیر و بازداشت و بعضی از آنها، صرفاً به علت باورهای خود به آئین بهائی، جمعاً به ۸۵ سال زندان محکوم شدهاند.
٣- همە اقلیتهای دینی در ایران تحت تبعیض و سرکوب هستند اما در بسیاری از موارد برخورد و سرکوب امنیتی با بهاییان یکی از بارزترین موارد نقض حقوق اقلیتهای دینی در جمهوری اسلامی را شامل میشود؛ چرا برخورد با بهاییان تا این حد شدت دارد، خصوصا در صدور احکام طولانی مدت علیە آنها؟
علت اساسی برخورد با بهائیان، تبعیض، تنفر و هراس از طرف عوامل اصولگرا و روحانیون افراطی است که کلاً با آموزهها و رویکردهای جامعۀ بهائی مخالفاند. هموطنان ایرانیِ خردمند آموزههای بهائی را منطقی و همدل و همراه با حقوق انسانی میدانند، مثل حق انتخاب دین و باور بدون عواقب کیفری، تساوی و برابری حقوقی همۀ انسانها در مقابل قانون و بدون توجه به نژاد، ملیت، جنسیت، قومیت، زبان و فرهنگشان، زدایش همۀ تعصبات و تبعیضات و همچنین استقلال فکری و ترک تقلید و مقلد یا مجتهد بودن، ازالۀ خرافات و توصل به خرد و علم و دانش حقیقی بهویژه در گزارههای دین و باور، حق آزادی در انتخاب امور خصوصی مانند پوشش لباس، مراودت، مجالسات، و تبادل نظر، و همچنین اطاعت از قانون و قانونمندی در اجتماع، و بسیاری از آموزههائی که به طور کلی با آنچه که در جمهوری اسلامی دیده میشود مغایرت دارد. چندین دهه است که حکومت ایران و علمای دینی، بهائیان را که هیچ جرمی علیه کشور خود یا اسلام مرتکب نشدهاند صرفاً به علت دین و باور آنها سرکوب کرده و آنها را از حقوق مسلم شهروندی و انسانی خود محروم نموده است. البته همانطور که میدانید، در ایران فقط سه دین به عنوان ادیان رسمی شناخت شده و چون آئین بهائی بعد از اسلام بهوجود آمده، جمهوری اسلامی آن را به عنوان یک دین جهانی نپذیرفته و پیروان این دین را، که بعد از هموطنان سنّی بزرگترین اقلیت دینی در ایران هستند، کافر، مرتد، بیگانه و جاسوس بهشمار میآورد، ولی در مقابل این اتهامات کوچکترین مدرک یا سند محکمهپسندی ارائه نکرده و بهائیان صرفاً به علت دین و باور خود قربانی میشوند.
٤- یکی از مواردی کە در مورد بهاییان وجود دارد، خصوصا در موارد بازداشت، زندانیان سیاسی و دانشجویان ستارەدار، این است کە شمار زیادی از این افراد زن هستند، چرایی این بەچە دلیل است؟
طبق گزارش اخیر ایسنا، براساس آماری که سازمان سنجش ارائه داده ۶۱ درصد داوطلبان آزمون سراسری در سال جاری زن و ۳۶ درصد مرد هستند. بنده از ترکیب جنسیتی دانشجویان ستارهدار، بهویژه دانشجویان بهائی، اطلاع ندارم ولی اگر آماری که ذکر کردم درست باشد، بعید نیست که این روند در رابطه با دانشجویان ستارەدار نیز صادق باشد. شاید یکی از علل این است که چون در ایران بانوان با محدویتهای اجتماعی بسیار زیادی مواجهاند، ادامۀ تحصیلات دانشگاهیشان راهی برای بازیافتن آزادی از دست رفتۀ آنها باشد. البته ایسنا دلیل دیگری، که دور از انتظار نیست، مطرح میکند و مینویسد: «نبود بازار کار متناسب با رشتههای دانشگاهی، درآمدهای پایین و انتظارات جامعه از مردان برای تامین معیشت، منجر به ورود زودهنگام آنها به بازار کار در رشتههای درآمدزا شده است». بهعبارت دیگر، مشکل عمیق بیکاری در ایران باعث جذب زودهنگام نیروی کار به بازار شده و مردان را از ادامۀ تحصیل و پیشرفتهای علمی باز میدارد. اما نکتۀ بسیار مهم این است که حقوق انسانی بانوان در ایران بهمراتب بیش از مردها مورد غفلت و نقض قرار گرفته و اکنون شدت یافته است. این عدم تساوی در اجرای حقوق یکسان برای مرد و زن یکی از مهمترین معضلاتی است که متأسفانه جامعۀ ایران با آن مواجه است و شاید یکی از دلائل سرکوب جامعۀ بهائی در ایران همین باشد که بر تساوی حقوق زن و مرد تأکید دارد، که آیت الله خمینی در نصیحت به محمدرضا شاه از او خواست که از این اصول بهائی پرهیز کند. در حال حاضر بسیاری از بانوان بهائی در ایران به علت خدمات انساندوستانه، از قبیل حفاظت از محیط زیست، آموزش به کودکان، رسیدگی به محلههای بیبضاعت، بازداشت، محاکمه و راهی زندان میشوند.
٥- موارد نقض حقوق بهاییان در ایران تا چه حد مورد توجه سازمانهای حقوق بشری قرار گرفته است؟
بهجرأت میتوان گفت هیچ سازمان مدافع حقوق انسان در داخل یا خارج از ایران وجود ندارد که از حقوق اقلیتهای دینی و قومی، بهویژه بهائیان، دفاع نکرده باشد و اگر باشد بنده از آن اطلاعا ندارم. از مهمترین این سازمانها عفو بینالملل است که در یکی از آخرین بیانیههای خود از حقوق تحصیلی بهائیان و در بیانیهای دیگر از آزار و اذیت بهائیان دفاع کرده است. دیدهبان حقوق بشر سازمان دیگری است که از حقوق تمامی اقلیتها بهویژه بهائیان و دستگیری آنها دفاع کرده است. یکی از نمایندگان این سازمان در میزگردی که اخیراً برگزار شد، بههمراهی شخصیتهائی چون دکتر احمد شهید، نفرتپراکنی علیه بهائیان را محکوم کردند. سازمان شناختهشدۀ دیگری که از جامعۀ بهائی ایران دفاع کرده سازمان جنبش جهانی حقوق بشر fidh است که سال گذشته تشدید سرکوب بهائیان و دیگر اقلیتهای دینی را بهشدت محکوم کرد. و بالاخره حدود سه سال پیش ۴۲ سازمان مدافع حقوق بشر در بیانیهای مشترک از اوضاع وخیم نقض حقوق بشر در ایران خبر دادند و برای رسیدگی به این امر مهم از ایران خواستار دعوت گزارشگر ویژه به ایران شدند. به این ترتیب، تقریباً هر سازمان مدافع حقوق بشر معتبری از آزار و اذیت بهائیان و دگراندشان و دگرباوران حمایت کرده است.
٦- آیا موضع سازمانهای مدافع حقوق بشر باعث تغییر رویکرد امنیتی حکومت ایران به مسئله اقلیتهای مذهبی و اتنیکی شده است؟
موضع سازمانهای حقوق بشری از زمانی که حقوق شهروندی و انسانی ایرانیان، بهویژه اقلیتها، از آغاز انقلاب تاکنون نقض شده تغییری نکرده است. اما در حالی که در سالهای گذشته مسائل مربوط به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و نقض حقوق انسان در ایران بیشتر به عنوان پدیدهای غربی و غیراسلامی توجیه میشد که با فقه اسلامی منافات دارد، اکنون هدف مخالفت با مدافعان حقوق بشر بیشتر بر اختلال در امنیت ملی تأکید دارد. بهسخن دیگر، اکثر مدافعان حقوق بشر که در ایران بازداشت و زندانی میشوند به جرم اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده و با حکمهای سنگین مواجه هستند. این مسأله بهویژه دربارۀ اقلیتهای دینی و اتنیکی صادق است و درحالی اعمال میشود که مفهوم «امنیت ملی» که اختلال در آن در ایران جرم محسوب میشود در سیستم قضائی کشور تعریف نشده است. بهگفتۀ دکتر نعمت احمدی، وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای مرکز، در مصاحبه با خبرنگار ایسنا: «به طور كلی امنیت ملی تعریف نشده است، كه بگوییم چه اقدامی مشمول اقدام علیه آن میشود. این جرایم در قانون تعریف نشده است… تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت و افتراء تعریف نشده و همچنین امنیت نیز تعریف نشده كه متوجه شویم به هم خوردن آن چه مصادیقی را شامل میشود». از این رو معلوم نیست بهائیانی که به جرم حفاظت محیط زیست یا یاریرساندن به هموطنان بیبضاعت دستگیر و زندان میشوند باعث اختلال در چه نوع امنیتی شدهاند که باید با چنین احکام ناعادلانهای مواجه شوند. و البته در فضائی که مسألۀ امنیت مطرح باشد برخورد امنیتی غیرقابل اجتناب است که در بسیاری موارد با یورش، ارعاب، خشونت، و اذیت و آزار همراه میشود. با کمال تأسف در چنین جوّی اقلیتهای دینی و قومی قدرت دفاع قانونی از خود ندارند و معمولاً قربانی برخوردهای امنیتی میگردند.
٧- برای بهبود وضعیت اقلیتهای مذهبی و اتنیکی در ایران چه پیشنهادی دارید و باید چکار کرد؟
به نکتۀ بسیار مهمی اشاره کردید. بهگمان من هر چقدر که مسئولان از وظایف قانونی خود در اجرای عدالت و رعایت حقوق بشر سر باز زنند، بسیار لازم و ضروری است که اقلیتهای مذهبی و اتنیکی، و البته همۀ شهروندان، همواره با تکیه به قانون و بدون توسل به خشونت از حقوق خود دفاع کنند. این رویکرد فراتر از این که مسألهای اخلاقی است، همبستگی و انسجام اجتماعی را رقم میزند. بهسخن دیگر، اگر جامعهای روحیۀ قانونمندی و قانونمداری خود را از دست دهد رو به زوال است. اما اگر قربانیان بیعدالتی به اصل قانونمداری جامعۀ قائل باشند، درنهایت پایهگذار حکومتی خواهند بود که بر مبنای قانون، قانونمندی و عدالت حکومت میکند. در غیر این صورت کل جامعه به هرج و مرج و اغتشاش منجر میشود. باتوجه به این اصل، هر مصداق از مصادیق نقض حقوق بشر باید در وحلۀ اول به مراجع دولتی و در صورت عدم اعتنا آنها به مراجع بینالمللی ارجاع داده شود. این رویکرد مستلزم آگاهی و شناخت همگانی از حق و حقوق است و با ایجاد فرهنگ یادگیری و فرهنگ عدالتمحور محقق میشود. بهسخن دیگر، اطلاعرسانی، آموزش، شرکت در گفتمانهای حقوق بشری، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و مقاومت سازنده در برابر بیعدالتی، همه از مصادیق کنش بدون خشونت در راستای فرهنگسازی بر پایه حقوق مدنی و انسانی است.
٨- و در آخر لطفا سخن پایانی خود را بفرمایید...
نخست از فرصتی که برای گفتگو دربارۀ حقوق بشر ایجاد کردید بینهایت سپاسگزارم. همانطور که در پاسخ به پرسش قبل عرض شد، رسانهها نقش و تعهد اجتماعی سنگینی در اطلاعرسانی، ایجاد آگاهی و فضائی برای شناخت بیشتر و عمیقتر از مفاهیم حق و حقوق بهعهده دارند که رسانۀ شما نمونۀ بارز وفاداری به این تعهد است. شاید مهمترین نکتهای که پیشزمنیۀ شناخت حق و حقوق را فراهم میآورد شناخت هویت است. هویت ما انسانها بیش از هر چیز دیگری در گرو باورها و فرهنگهائی است که با آن و در آن به زیستۀ خود میاندیشیم. اگر من کورد یا بلوچ یا ترک یا تاجیک هستم، این فقط یک پدیدۀ جغرافیائی نیست، بلکه فراتر از آن با ارزشها و اخلاق و رفتارهای انسانی من در هم تنیده است. و بههمین اعتبار باورها و اعتقادات شخصی من است که هویت من را به عنوان یک انسان مختار، یک تصمیمگیرنده، و یک کنشگر، رقم میزند. اگر با این گزارهها موافق باشیم لازم است که کمی عمیقتر به هویت خود بیاندیشیم که ما کیستیم و چیستیم؟ آیا ما انسانها در دیار همبستگی، همدلی، و یگانگی زیست میکنیم یا در بادیۀ خشونت و دگرستیزی و نقض حقوق همنوع خود؟ و آیا باورهای ما در راستای ایجاد همان همدلی و همبستگی است یا آغشته به رقابت، برتری، ستیز، و خصومت است؟ تأمل و تعمق در این مسیر راه را برای ایجاد فرهنگ یادگیری و دگرپذیری هموار میکند و عامل مهمی برای اقدام به رعایت حقوق دیگران و اجرای موازین حقوق بشر فراهم میآورد.