بیانیه جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان

21:17 - 4 آذر 1400

جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان بیانیه‌ای را منتشر و مواضع خود را درباره مساله قتل زنان در کردستان اعلام کردند.

نسخه‌ای از این بیانیه که در اختیار کُردپا قرار گرفته، عیناً در پی می‌آید:

بیانیه جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان

بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، مناسبتی برای تاریخ‌نگاری خشونت علیه زنان و پرداختن به اشکال متنوع خشونت علیه زنان است. در این روز، فمینیست‌ها با برجسته‌سازی ابعاد مختلف خشونت علیه زنان و بررسی تاثیر آن‌ها بر زندگی زنان می‌کوشند نگاه جامعه را به بسترهای سیاسی اجتماعی تولید و بازتولید کننده خشونت علیه زنان جلب کنند. با این وجود، از آن‌جا که نمی‌توان از کلیت واحدی به نام ’زنان به مثابه گروهی همگن‘ صحبت کرد، لازم است در این روز با بررسی تنوع اشکال خشونت، درهم تنیدگی آن‌ها را با ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روشن ساخت و کوشید تا از تصویرهای از پیش تعیین شده و کلیشه ای درباره مفهوم خشونت دوری کرد. یکی از این تصاویر، تقلیل دادن ابعاد پیچیده و تاریخی-اجتماعی خشونت علیه زنان به نوعی’ذات فرهنگی‘ یا ’خصیصه اتنیکی‘ است. این به این معناست که در اغلب تحلیل‌های فمینیستی رایج، بخش عمده ای از علل یابی خشونت علیه زنان به فرهنگ و آموزه های قومی (واژه ای غالب و غیرسیاسی که متاثر از ادبیات حکومتی به جای اتنیک بکار میرود) آنها نسبت داده می‌شود، به گونه‌ای که تمام ساختارهای سیاسی و اقتصادی بوجود آورنده آن‌ها تحت لوای نسبی‌گرایی فرهنگی و ذاتگرایی قومی در تحلیل ها به حاشیه رانده می‌شوند. یکی از بارزترین نمودهای چنین تحلیلی، نحوه پرداختن به مساله زن‌کشی و قتل ناموسی در کردستان است.

اغلب زن‌کشی ها در کردستان و دیگر مناطق حاشیه‌ای ایران با اکثریت غیرفارس، به "ناموس" و "تهدید شرف و آبرو" نسبت داده می‌شود. گویی که هر زن کشی ای که در کردستان اتفاق می افتد پیشاپیش دلالت ناموسی دارد و بنابراین نیازی به تعمق و تحلیل ساختاری پدیده ندارد. مشکل اول چنین دیدگاهی در وهله اول این است که سرکوب سیستماتیک سیاسی-اقتصادی-اجتماعی این منطقه که ریشه های آن به اوایل قرن بیستم و پروسه دولت-ملت سازی متمرکز در ایران بر میگردد را نادیده می گیرد. این در حالی است که شهروندان کُرد، همچون بخشی بزرگ از بدنه اقلیت شده کشور، به علت موقعیت اتنیکی به حاشیه رانده شده همواره دسترسی محدودتری به منابع لازم برای کسب سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از جمله به آموزش، تحصیل به زبان مادری، سیستم سلامت، دانشگاه، اشتغال، بازار کار و ... داشته اند. به همین ترتیب زنان منطقه با محرومیت از آموزش های جنسیتی یا امکان های محدودتر کسب استقلال مالی، در عین حال که در معرض خشونت سیاسی بیشتری نیز قرار داشته اند، همواره در برابر خشونت خانوادگی آسیب پذیرتر و از ابزار دفاعی کمتری برخوردار بوده اند. ضمن اینکه با تحمیل سیاست های امنیتی سازی، فعالیت فمینیستی در این مناطق به منظور آگاهی رسانی یا پیشگیری از خشونت، همواره با موانع بیشتر روبه رو بوده است. مشکل دوم چنین تحلیل هایی این است که با نگاهی مرکزگرایانه، پیشاپیش مفروضات و گفتمان حاکمیت در مورد این منطقه را می‌پذیرند؛ آنها خشونت های اتفاق افتاده را نه پدیده ای اجتماعی در حوزه زنان، بلکه «چیزی ذاتی مربوط به خودشان و فرهنگشان» نشان میدهند و بدین ترتیب مسائلی از این دست را امری غریب یا بیگانه با فرهنگ کل کشور و خاص فرهنگ «عقب افتاده» این مناطق معرفی می کنند. این نگاه تا آن‌جا پیش می‌رود که وقتی پای پوشش اخبار زن‌کشی در کردستان پیش می آید، تقریبا تمام این قتل‌ها عنوان «قتل ناموسی» به خود می‌گیرند و حساسیت‌ها نسبت به این شکل از ساده‌سازی عریان‌ترین فرم خشونت علیه زنان -یعنی قتل- رنگ می‌بازند. چنین مواجهه‌ای در حالی رخ می‌دهد که زن کشی تنها مختص این منطقه نیست. اگرچه آمار دقیقی از میزان زن کشی و پژوهش‌های علمی بسته به زمان و مکان در ایران در دست نیست‌ و حاکمیت عامدانه از اعلام این آمارها و موارد زن کشی جلوگیری می کند، اما در جامعه ای مستعد خشونت، جامعه ای که در بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند، در مواردی خبرهای زن کشی در گوشه و کنار ایران، علی رغم خواست حاکمیت، به رسانه ها درز پیدا می کنند. با اندکی جستجو در فضای مجازی و انتخاب «قتل زن» با انبوهی از اخبار زن کشی در دیگر مناطق ایران روبرو می‌شویم که اگرچه حاوی دلالت‌های ناموسی هستند، اما با عنوان‌هایی چون ’زن کشی’ و ’قتل زنان’ پوشش داده می‌شوند. خبرهایی که اغلب در حد اخبار حاشیه‌ای سایت‌ها و روزنامه‌ها باقی می‌مانند. این عدم پوشش اگرچه پذیرفتنی نیست و خود گویای عادی سازی زن‌کشی و جنسیت زدگی رسانه‌هاست، با این وجود ما را با حقیقتی تلخ روبرو می‌کند و آن چیزی نیست جز تلاش برای خاص نشان دادن قتل زنان در کردستان به بهانه ’فرهنگ و تعصبات اتنیکی و قبیله‌ای آن‌ها’ و تطهیر مستقیم سیاست های تماما زن ستیز حاکمیت در ایران به طور عام و سیاست های سرکوبگرایانه سیاسی-اجتماعی-اقتصادی حاکمیت به طور خاص در کردستان!

از این رو ما، جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد، در گرامیداشت روز جهانی منع خشونت علیه زنان، ضمن اعلام همبستگی با گروه‌های فمینیستی دیگر لازم می‌دانیم تا مواضع خود را درباره مساله قتل زنان در کردستان اعلام نماییم:

 

۱. زن کشی در فضای خلا و عاری از مناسبات سیاسی و اقتصادی کلان قدرت رخ نمی‌دهد یا تشدید نمی‌شود. در بررسی این پدیده نمی‌توان به زوایای سیاسی و اجتماعی زن کشی و ساختارهای پیرامونی محرک و حتی موجد آن بی توجه بود. چنین مواجهه‌ای را ما ساده‌سازی قتل زنان و عافیت طلبی سیاسی می‌نامیم، رویکردی که با ساده سازی، تنها شیوه رویارویی‌اش با زن کشی، فرهنگی‌کردن’ پدیده  و انتساب آن‌ به ’بافت‌های محلی’ یا ’تعصبات اتنیکی’ است. ما ضمن ضدیت با هرگونه تحلیل صرفا فرهنگی و پاسخ‌های کلیشه‌ای از قبیل اینکه ’قتل ناموسی سنت مناطق حاشیه ای است و همبسته با شرف و ناموس پرستی آن‌ها است‘ اعلام می‌کنیم که پناه بردن به ذاتی به نام فرهنگ، دم دست ترین راه حل و البته نقابی دروغین برای آسوده ساختن وجدان عمومی و شانه خالی کردن از مسئولیت مهم شناخت پیچیدگی های موجود در درک مسائل خاص مناطق حاشیه‌ای و  نادیده گرفتن تبعیض مضاعفی است که زنان این مناطق تجربه می کنند. چنین رویکردی که حتی بعضا در تحلیل های روشنفکران خوش نام در ایران نیز دیده می شود، در عمل نوعی همدستی در انگ زنی بیشتر و به حاشیه راندن مضاعف این زنان است.

۲. در بررسی پدیده زن کشی در کردستان، اغلب آنها به قتل ناموسی تعبیر می شوند، بدون اینکه تلاشی برای واکاوی ابعاد این مفاهیم، مختصات آن‌ها و تفاوت‌های آن‌ها با یکدیگر صورت گیرد. ما باور داریم که نه تمامی زن‌کشی ها قتل ناموسی هستند و نه هر نوع پوشش قتلی با عنوان ناموسی ما را بی نیاز از پرداختن به مساله زن‌کشی می‌کند. اطلاق ناموسی بودن به تمامی قتل‌های زنان، علاوه بر این‌که به بازتولید مفاهیم خشونت‌باری چون ناموس، شرف و آبرو کمک می‌کند، در عین حال تمامی ساختارهای دخیل در قتل زنان را نادیده می‌گیرد؛ ساختارهایی که چه در کردستان و دیگر مناطق حاشیه‌ای و چه در مناطق مرکزی یکسان عمل می‌کنند و زمینه قتل زنان را فراهم می‌سازند. به عنوان مثال نگاهی به مجموعه ی مواد قانونی نظام قضایی ایران نشان می‌دهد که چگونه زن کشی در این ساختار مجوز می‌گیرد و عادی سازی می شود. ما تاکید داریم در پوشش اخبار زن کشی کردستان چنان‌که باید دقت و حساسیتی میان رسانه‌های فارسی زبان وجود ندارد و آن‌ها اغلب خواسته یا ناخواسته در همصدایی با تعاریف حاکمیت از جامعه کردستان به مثابه جامعه‌ای سرشار از تعصبات ناموسی و شرف پرستی به بازتولید کلیشه‌های رایج درباره حاشیه‌ها کمک می‌کنند. راه حل پیشنهادی ما برای عبور از چنین بن بست فکری و سیاسی، ارتباط با بدنه فعالان فمینیست و مدنی آن مناطق و ایجاد فضا برای صدابخشی به روایت‌های دست اول و کارهای میدانی آن‌ها پیرامون این قتل هاست.

۳.  جنبش زنان در کردستان جنبشی خودانتقادگر و پویاست. این را می‌توان در پوشش اخبار قتل زنان در منطقه کردستان در یک سال اخیر ، برگزاری تجمعات اعتراضی، حضور در مراسم خاکسپاری زنان قربانی و سخنرانی پیرامون این قتل ها و نیز ارتباط با خانواده‌های زنان کشته شده یا مطلعین محلی دید. چنین تصویری اغلب از سوی رسانه‌های فمینیستی مرکزی بیش از آن که دلالتی بر پویایی فعالیت‌های فمینیستی در آن منطقه داشته باشد، به مثابه مهر تاییدی بر تکثر قتل‌های ’ناموسی‘ در آن مناطق و خاص بودگی آن‌هاست. این در حالی است که همان‌گونه که گفته شد پراکندگی آمار زن‌کشی در بسیاری از مناطق مرکزی ایران بسیار بالاتر از حجم زن کشی هایی است که در کردستان صورت می‌گیرد. این به این معنا نیست که کجا چه کسی بیشتر زن می‌کشد، بلکه به این موضوع اشاره می‌کند که تحت چه شرایط سیاسی و ساختاری برخی قتل‌ها با برچسب اتنیکی و ناموسی بودن برجسته‌تر می‌شوند و این برجسته شدن چگونه از سویی همدست بازتولید دیگر اشکال نابرابری در آن مناطق و از سوی دیگر به حاشیه راندن جنبش‌های پویای آن منطقه از جمله جنبش زنان آن‌ها می‌شود. ما فکر می‌کنیم که در پوشش اخبار زن‌کشی آن‌چه ضروری است، پرهیز از عطش پوشش عجولانه و یکسان سازی تمامی اشکال زن‌کشی است. راهکار ما ضمن حمایت از گروه‌های فعال در این مناطق، تلاش برای قرار دادن اخبار در متن گسترده‌تر ساختارهای سیاسی و اقتصادی و نشانه گرفتن تمامی ساختارهای مولد خشونت علیه زنان است که زن کشی فقط به عنوان یکی از اشکال آن نمود پیدا می‌کند.

۴. زن‌کشی از آن‌جا که در متن مناسبات متعینی از روابط جنسی و جنسیتی رخ می‌دهد و در ارتباط مستقیم با نظام مرد/پدرسالاری به مثابه نظامی تاریخی برای کنترل سکسوالیته افراد است، باید ما را همچنین متوجه خشونت و قتل افراد کوییر به دلیل گرایش جنسی و هویت جنسیتی‌شان سازد. قتل و اشکال مختلف خشونت علیه افراد کوییر با طیف متنوع هویت‌هایی که برای خود تعریف می‌کنند، متاثر از ساختار دگرجنس‌گرا/همان‌جنسیتی هنجار و غالب است و در همان بستر و بنیان مرد/پدرسالاری اتفاق می‌افتد که زن‌کشی در همان‌ها رخ می‌دهد، اما در مقایسه با انتشار اخبار زن‌کشی و قتل‌ ناموسی زنان، در مورد قتل افراد کوییر کمتر اطلاع‌رسانی می‌شود. چنین خشونت‌ها و قتل‌هایی اغلب در سکوت رخ می‌دهد. ما می‌دانیم به‌رغم تمامی سرکوب‌ها و محدودیت‌ها برای فعالیت در حوزه زنان، فعالان زن از امکان حضور آشکار در جامعه و پیگیری موارد زن‌کشی و قتل‌های ناموسی زنان برخوردارند، در حالی که چنین کاری برای افراد کوییر، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار است و پیگیری‌ قتل‌های ناموسی افراد کوییر می‌تواند خود آنها را نیز در معرض خطر آشکارسازی قرار دهد. بنابراین ما لازم می‌دانیم ضمن همبستگی با این گروه‌ها، در روز جهانی منع خشونت علیه زنان، در بررسی مساله زن‌کشی قتل این گروه‌ها و مکانسیم‌های کنترلی سکسوالیته بدن‌های‌شان را در کنار قتل زنان برجسته سازیم و از همبستگی جنبش‌های‌مان دفاع کنیم.

۵. در پایان یادآوری این نکته لازم است که این بیانیه چون توسط جمعی از فمینیست های زن و کوییر کُرد نوشته شده ، صرفا به بیان مسائل و مطالبات آن منطقه پرداخته است. با این وجود ما بر آنیم که این شکل از بازنمایی و مواجهه با موضوعات حساس اجتماعی منحصر به کوردستان نیست؛ این شکل از ساده سازی و فرهنگ گرایی‌ در تحلیل زن‌کشی در کردستان، در مناطق حاشیه ای دیگر  در پرداختن به ستمی که که بر زنان و افراد کوییر عرب، بلوچ، تورک  میرود، نیز بازتولید می شود. ما نویسندگان این بیانیه ضمن اعلام همبستگی و ادای احترام به تمام فعالین زن در کشور که در صف مبارزه با خشونت علیه زنان در چنین فضای بسته و دشواری هستند، آنها را به همکاری بیشتر با فعالین متعلق به اقلیت های اتنیکی و حساسیت سازی لازم در تحلیل مسایل این مناطق، به منظور همبستگی و اتحاد بیشتر و تقویت جبهه مبارزه، فرا میخوانیم. ما گمان می کنیم که لازمه این همبستگی، به رسمیت شناختن تقاطع کلیه اشکال ستم و اولویت بخشیدن به تحلیل های تاریخی-اجتماعی-اقتصادی به نسبت تحلیل های ذاتگرایانه یا صرفا فرهنگی و تقلیل گرایانه است که یادآور نگاه های شرق شناسانه و استعماری غربی ها به مساله زنان در مناطق حاشیه ای جهان در کشورهای اسلامی و افریقایی است.

جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد

٢٤ نوامبر ٢٠٢١ میلادی

 ٣ آذر ١٤٠٠ شمسی