کامیل احمدی: اصلاح، ترویج و آگاهیرسانی در حوزههای آسیب اجتماعی در نظام ایران قابل تحمل و پذیرش نیست
روز چهارشنبه پانزدهم بهمنماه، کامیل احمدی، پژوهشگر کُرد متولد شهرستان نقده که چندی پیش ساکن تهران بود با انتشار مطلبی تحت عنوان "عاقبت تصمیمی که مدتها بود، با آن کلنجار میرفتم، نه از روی انتخاب که از سر اجبار گرفتم" خروج خود از ایران را اعلام کرد.
این پژوهشگر کُرد از سوی شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام "همکاری با دولت متخاصم" به ٩ سال و سه ماه حبس تعزیری و جریمه نقدی محکوم و این حکم در دادگاه تجدیدنظر عیناً تأیید شده بود.
روز دوشنبه بیست و هفتم آبانماه ٩٨، کامیل احمدی با قرار وثیقه ٥٠٠ میلیون تومانی از بازداشتگاه اوین آزاد شد و طی مدت بازداشت در سلول انفرادی بند "دو الف" بازداشتگاه اوین و بند عمومی نگهداری شده بود.
روز یکشنبه بیستم مردادماه ٩٨، این پژوهشگر علوم اجتماعی در منزل شخصی خود در تهران از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و روز سهشنبه نهم مهرماه همان سال، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه در یازدهمین نشست خبری خود درباره پرونده کامیل احمدی و اینکه برای این فرد با شکایت کدام یکی از نهادهای امنیتی پرونده تشکیل شده است، گفته بود: "اصل بازداشت این فرد صحت دارد و موضوع آن بحث ارتباط با کشورهای بیگانه و موسسات وابسته به سرویسهای بیگانه است."
پس از سخنان سخنگوی قوه قضاییه، خانواده و وکیل کامیل احمدی سخنان سخنگوی قوه قضاییه درباره ارتباط کامیل احمدی با سرویسهای خارجی را تکذیب کرد.نند
کُردپا برای اطلاع بیشتر از موضوع پرونده این پژوهشگر کُرد و دلایل خروج او از ایران با وی گفتوگویی را انجام داده که عیناً در پی میآید:
کُردپا: چرا شما تصمیم به خروج از ایران گرفتید؟
کامیل احمدی: تصمیمی کە من برای خروج از ایران گرفتم، تصمیمی بود که در طول زمان دادگاه تجدید نظرم و بعد از اعلام تجدیدنظرم گرفته شد یک پروسە تدریجی بود که همچنان من با خودم کلنجار میرفتم که به آنجا نرسد که من بخواهم این تصمیم را بگیرم که ایران را ترک کنم. دلیل منطقیاش برای من واقعا حیطەی کاریام، محل زندگیم و همچنین عشق و علاقەای بود کە بە موضوعات کاری خودم داشتم و قاعدتا من موضعم همیشه بر این بود که این حق من است که به کارم ادامه دهم و جرمی را مرتکب نشدهام که بخاطرش به زندان محکوم شوم و نسبت به این موضوع بسیارسرسختانه مقاومت میکردم.
من بعد از آزادی با قید وثیقه از زندان، همچنان به ماندنم در ایران مصر بودم، حتی برای حضور در جلسه اول دادگاهم که به خاطر کرونا به تأخیر افتاده بود، منتظر ماندم و تا جلسه دوم دادگاهم که با دو ماه تأخیری برگزار شد همچنان منتظر ماندم. بعد از جلسه دوم دادگاه که به ۹ سال و ۳ ماه حبس و جریمه نقدی مضحک ۶۰۰ هزار یورو محکوم شده بودم و چهار مورد اتهامی که در رأس آن "همکاری با دول متخاصم" ماده ۵۰٨ بود ولی همچنان به اصرارم بر ماندن ادامه دادم و امید بر آن داشتم که در مرحله تجدیدنظر این حکم شکسته شود و قضاتی که در آنجا حضور دارند حداقل با درنظر گرفتن سطح تجربهای که در دادگاه بالا یا دادگاه تجدیدنظر انتظار میرود با مساله من منصفانه و عادلانه برخورد کنند و آن دسته از اشکالات عدیده حقوقی و سمتگیری و جهتگیری که بازجوها و اطلاعات سپاه به عنوان یک سازمان امنیتی، تزریق تحلیلها و افکارش را که در این پرونده به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تحت ریاست قاضی "صلواتی" داده بود، در آنجا فسق شود.
متاسفانه امید من چه بسا که واهی بود و حکم من به ۹ سال و ۳ ماه حبس و جریمه نقدی عیناً تایید شد و آنجا بود که برایم محرز شد که سیستم قضایی و سیستم دادگستری ایران با وجود شنیدههای بسیاری دربارهاش که مستقل نیست، این را عیناً تجربه کردم و به این نتیجه رسیدم که آنان قاعدتاً میخواهند من را با این حکم سنگین به زندان ببرند و قطعا این چیزی نبود که من بخواهم بدان تن دهم و در اعتراض به این حکم و حق ذاتی و انسانی خودم تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم و این خروج خودم از ایران را علنی اعلام کردم و حکم دادگاهم را به اضافه توضیحات و دفاعیاتم برای تجدیدنظر، هم به زبان انگلیسی ترجمه کردم و به فارسی منتشر کردم چه بسا که سندی باشد در تاریخ، که نه تنها جای پژوهشگر در زندان نیست ولی برای دنیا، محاکم و برای سازمانهای حقوق بشری این سند وجود داشته باشد که نوع رسیدگی و نگاه امنیتی به پروندههای سیاسی و افراد دو تابیعتی و پروندههایی که جهتگیری سیاسی برایشان طراحی شده است بە چە صورت است و به چه سادگی و با چه محملاتی سناریوهای مختلف را به همدیگر میبافند تا از دل این، یک حکم به قول خودشان مشروع قانونی را برای خفهکردن صدا و حذف عناصر یا افردی با آنها دیدگاه متفاوت فکری یا ایدئولوژیک دارند، داشته باشند.
کُردپا: شما در مطلبی که پس از خروج از ایران منتشر نمودید، به جمله معروف "کُردها به جز کوهستان دوستی ندارند" اشاره کردید، چرا؟
کامیل احمدی: مطلبی که من به آن در وب سایت خودم بهش اشاره کردم و آنجا این جمله معروف کُردها که "کُردها هیچ دوستی به جز کوهستان ندارند"، چه بسیار معروفتر در ادبیات انگلیسی هست " No friends but mountains". از آنجایی که به کُرد بودن خودم همیشه افتخار کردهام و سرآغاز کارهایم در چهارچوب کار علمی و مردم شناسیام در حقیقت با اولین کارم کە بعد از تحصیلات دانشگاهیام در خصوص تأثیر رسانه بر فرهنگ نوجوان در شهر مهاباد اتفاق افتاد، خط سیر فکریام را همیشە یک خط سیر در خصوص قومیت و هویت با تأکید بر کُرد بودنم ترسیم کردهام.
جدا از رابطه ذاتی و جغرافیایی که من کُرد و ما کُردها همیشه با کوهستان داشتهایم بخاطر موقعیت جغرافیایی که در آن زندگی کردهایم، اما برای بسیاری از ما کُردها بسیار فراتر از این رفته است. کوهستان همیشه یک سرپناهی بوده است که در آن آرام گرفتهایم، گاها عقبنشینی کردهایم ، در آنجا پناه گرفتهایم ولی تجدید قوا کردهایم و دوباره همچنان ادامه دادهایم.
در دوران کودکی به یاد دارم در همان زمان که در نقده جنگ محلی اتفاق افتاد و بعد توسط طرفین، جنگ نظامی و سپس حکومتی شد، من در سن ۶ سالگی، به خاطر اینکه خانه و زندگیمان را از دست دادە بودیم و آواره شدە بودیم، اولین پناه بردنم بە کوهستان را از نقده آغاز کردم.
در تمام طول سالهایی که در مناطق اطراف پیرانشهر در روستاها و خود شهر زندگی میکردیم، همواره آواره کوه و روستا بودیم و بخاطر جنگی که میان ایران و عراق اتفاق میافتاد یا درگیریهای محلی و منطقهای که در آنجا تا سال ۶۵ اتفاق میافتاد، کوه همیشه جایی بود که ما دوباره ما در کنارش آرام میگرفتیم، پناه میگرفتیم و با وجود حملات توپ و تانک و موشک و هواپیما، کوه همیشه اولین و آخرین پناهگاهمان بود.
من از زمانی که به خارج از ایران رفتم و این دوره اززندگیم تا قبل از دانشگاهم را شروع کردم، دوباره کوه بود که به من راه را نشان داد و از امتداد این کوهها بود که گذشتم و زندگی جدیدی را آغاز کردم و الان در این مقطع سنی ودر این مرحله دوباره کوه بود که واقعا من را از زندان امنیتی و اتهامات واهی سیاسی نجات داد و دوباره من را به دنیای آزاد رسانید.
برای من کوهستان، معنی و تعبیر حقیقی کلمه خودش هست که احساس کردم که واقعا بجز کوهستان من دوستی تابحال نداشتەام که در لحظات سخت نە تنها به من بلکە بە ملتم نیز پناه دهد و این را عیناً در مقاطع مختلف زندگیم تجربه کردم و این را میدانم که چه بسا کوه ممکن است برای کُردها همین معنی را داشته باشد، ولی گاها همین احساسی را هم میشود داشت که در بعد جهانی هم واقعا کوهها دوستان بسیار خوبی یا از معدود دوستان انسانهایی هستند که رنج میکشند و در قبال رنجهایشان، پناهگاه امنی همچون کوهستان، دیگر سراغ ندارند.
کُردپا: شما طی مدت بازداشت در چه نهاد امنیتی نگهداری و طی این مدت رفتار مأموران امنیتی با شما چطور بود؟
کامیل احمدی: من توسط سازمان اطلاعات سپاه در منزلم بازداشت شدم و در بند دو الف در زندان اوین که تحت نظارت سازمان اطلاعات سپاه هست نگهداری شدم و در آنجا به مدت ۲ ماه در زندان انفرادی و در زندان ایزوله شده و در ابتدا تحت بازجویی های بلند مدت بودم و و سپس به بخش عمومی زندان منتقل و متقاعقباً بعد از آن با قید وثیقه آزاد شدم. در حقیقت نوع رفتاری که با زندانیان در آنجا صورت میگرفت شیوههای اگر منظور بر شکنجههای فیزیکی باشد، حداقل در آن مورد خاص یا آن زندانی که من در آنجا بودم بخاطر حساسیتی که روی پروندههایی که پروفایل دار بودند، نوع رفتار در چهارچوب یک رفتار غیرفیزیکی بود ولی در هر حال شما هرگز نمیتوانید تأثیر، تخریب و ماندگاری آسیب شکنجه سفید را انکار کنید.
شکنجه سفید به معنای فشارهای عمده روانیست که خیلی سیستماتیک برنامهریزی شده است که روح و روان و ذهنیت زندانی را در چنگ بازجو میگیرد و آن محیط و با آن سیستمی که تعبیه شده که این فشار را بر زندانی وارد کنند، بسیار تأثیر ماندگارتری را نسبت بە شکنجە فیزیکی از خود به جا میگذارد. بازجوها همه چیز را در مورد تو می دانند، موضوعات بسیار ریز و حساس در خصوص حرفه، زندگی اجتماعی و خانوادگی و حتی موارد خصوصی و از آنها در صورت نیاز و یا فشار آوردن در آنمزمان و حتی بعد از استفاده می کنند و این یک رویە معمولی هست کە هماکنون در زندانها در حال اتفاق افتادن است یا حداقل در مورد آن بخش از زندان کە من در حبس بودم و با صحبتی کە با دیگر زندانیان داشتم، شاهد بودم کە این رویە معمول در دستورالعمل بازجوها و مقامهای امنیتی و زندانهای اینچنینی است.
کُردپا: دادگاه شما را به ارتباط با بنیاد "هیفوس" و سایر نهادها در حوزه اجتماعی متهم کرده، آیا شما این اتهامات قبول دارید؟
کامیل احمدی: دادگاه من را بە همکاری پژوهشی با بنیاد "هیفوس" کە به ١١ سال قبل بر میگردد و حوزه کاریشان عمدتا در خصوص آسیبها، حوزە کودکان، زنان و توانمندسازی اجتماعی در بسیاری از نقاط دنیا کار میکند، متهم کردە بود و دلیل قانونی از نگاه آنها ممنوعالکاربودن این بنیاد هست، این در حالی است کە این بنیاد زمانی در لیست ممنوعالفعالیتهای سازمانهایی قرار گرفتە بود کە من قبلا فعالیت و پروژەام را با آنها بە اتمام رساندە بودم اما این را بهانە قانونی قرار دادند و همکاری من چە بسا پژوهشی و در حوزه کودکان هم بودە باشد را در راستای اهداف سند ٢٠٣٠ ( سند برنامه توسعه پایدارسازمان ملل) کە ابتدا توسط ایران به صورت مشرط امضاء شد ولی بعداً توسط رهبر ایران مورد نقد قرار گرفت و بلافاصلە متوقف شد، قرار دادند و این در حالی است که من پژوهشم را سالها قبل از این سند به پایان هم رسانده بودم.
این اتهام و یا بهانه همکاری با دولت متخاصم آمریکا هم از نظر آنان بخاطر این است کە "هیفوس" در حدود ٧١ بودجەگذار دارد و یکی از این بودجەگذارها در آمریکا هست و قاعدتاً از نگاه آنان همکاری من هرچند محدود یا غیر مستقیم با همکاری با دولت متخاصم آمریکا ارتباط پیدا بکند.
شما وقتی کە با همچنین منطق نامنطق حقوقی روبەرو هستید، واقعا قدرت و توان دفاع را ندارید زیرا تمام آنچە کە سیستم قضایی و نهادهای امنیتی کە سیستم قضایی نیز بە تبعیت از آنها قاعدتاً دستور، حکم یا احکامی را صادر میکند، از ابتدا بنا بر این بودە است شما بە این شیوە حکم دادە شوید و این برنامە قبل از بازداشت شما، این پروندە در دستور کار گرفتە و از ابتدا نیز بە خوبی برایشان مشخص بودە است و در مورد من از آنجایی کە حسابهای ارتباطی اینجانب را هک کردە بودند و گوشی موبایل من در خیابان ربودە شد و سە روز بعد، تمامی ایمیل و تمام شبکەهای اجتماعیم در ساعت ٤ صبح همگی همزمان با هم مورد حملە قرار گرفتند و هک شدند، تمامی ارتباطات من را زیر نظر داشتند و همکاری من با بنیاد هیفوس یا دیگر مراکز پژوهشی و دانشگاهها کاملا علنی و در سایتم موجود بودە و همچنان هم موجود هست و من هیچ ابایی و بە نوعی پنهانکاری در این خصوص نداشتم و حتی مطلع هم نبودم کە این سازمان یا بخشی از این سازمان مشکلاتی با دولت ایران پیدا کردەاند کە این موضوع بە سالهای ٩٢ــ٩٠ برمیگردد در حالی کە پژوهش و همکاری من با بنیاد هیفوس بە ١١ سال قبل برمیگردد اما بە هرحال این تنها بهانە قانونی بود کە باعث توقف کلیە فعالیتهایم و حکم دادنم شد، بنابراین قویاً احساس کردم کە با تمام موضوعاتی کە من با آنها کار میکردم مشکل داشتند و بخشی کارهای من حوزە کودکان، جنسیت و در سالهای اخیر حوزە کاری و پژوهشی من بیشتر منعطف بر اشکال کار کودک و کودکان کار بودە و کارهای مردم شناختی اخیرم نیز در خصوص هویت و قومیت و با تأکید بر پنج گروه عمدە جمعیتی در ایران؛ فارس، کُرد، ترک، عرب و بلوچ بود که با ناکید بر موضوع مرکز پیرامون، عدم توسعه اقتصادی، مشارکت سیاسی، حقوق شهروندی و زبان مادری و مطالبات آنها بود و در کل فکر میکنم نظام مجموعەای از تمام تحقیقاتی کە من انجام میدادم را تهدیدی برای خودشان دانستند.
کُردپا: یکی از اتهامات شما که در دادنامه دادگاه ذکر شده، سفر به کشور اسرائیل بوده، آیا شما به این کشور سفری داشتهاید؟
کامیل احمدی: اینجانب در حدود ١٦ سال قبل زمانی کە در انگلستان دانشجو بودم، در یک تور دانشجویی بە فلسطین رفتم و نە مستیقما به بە اسرائیل، ما از طرف دانشگاه "راماللە" بە همراه تقریباً بیست نفر دانشجوی دیگر از پنج دانشگاه مختلف دنیا دعوت شدە بودیم، از هر دانشگاه حدود چهار نفر برگزیدە شدیم و در تور دانشگاهی بە آنجا سفر کردیم.
مقالە علمی کە ما در آن زمان بصورت مشترک روی آن کار میکردیم بر سر سیاست و غذا بود و هر دانشگاهی کە پروژەای یا طرحی را در خصوص غذا و سیاست دنبال میکرد و در حیطە مردمشناسی و رشتە مردمشناسی غذا بە همراه دیگر عناصر مانند: موزیک، لباس، فرهنگ، مقولەهای خیلی مهمی هستند کە معمولا در مردم شناسی در دوران تحصیل بایستی بە چند مورد از آنها در قالب ورک شاپ و یا مقاله نویسی پرداختە شود.
مسالە غذا و سیاست موضوعی بسیار بنیادی و شناختەشدە در حیطە مردم شناسی هست و من بە همراه دو نفر از دانشجویان این مقطع، غذای "دلمە" را بە عنوان غذایی کە در خاورمیانە بر سر مالکیت این نوع غذا، همیشە مشکلات و نزاع های مختلفی وجود دارد کە ترکها، کُردها، فارسها، عربها و دیگر قومیتها، دلمە را از آن خودشان میدانند، انتخاب کردیم و در حقیقت این پیرو تورهای دانشگاهی بود کە ما در پنج تا از دانشگاهها انجام دادیم کە یکی از این دانشگاهها "راماللە" بود.
من ١٦ سال قبل با پاسپورت انگلیسی بە همراه سایرین بە آنجا سفر کردم و اتفاقاً در مدت یک هفتە اقامتی کە در آن سرزمین بسیار زیبا با مردمان بسیار خوبشان داشتم، یک مقالە انتقادی هم با نام " ملل تسخیر شده" در خصوص رفتار نظامیان اسرائیلی با فلسطینیان نوشتم و در همین خصوص نیز از وجود فساد در میان مقامات اسرائیلی و هم مقامات خودگردان فلسطینی و حماس، انتقاد کردم و در همانجا نیز بە جزئیات سفرم پرداختم کە این مقالە در سایت خودم هم منتشر شد و بعد آن را در دو روزنامە انگلیسی بە چاپ رساندم ولی دوبارە این هم مانند همکاری علمی ــ پژوهشی من با بنیاد هیفوس بهانەای قرار گرفت کە سفر اسرائیل در حکم من وجود داشت در حالی که هیچ ارتباطی با موضوع پرونده من نداشت. موضوعی که در حکمم بدان اشارە شدە بود کە "کامیل احمدی" بە اسرائیل سفر کردە بود زیرا کە میخواست یک کار پژوهشی را در خصوص کُردهای اسرائیلی انجام بدهد کە در حقیقت واقعیت نداشت، من برای یک تور دانشگاهی بە آنجا رفتە بودم و آنچە کە در آنجا اتفاق افتاد سفر خیلی سادەای بود کە در تمام این مدت، هم در موردش صحبت کردەام و هم مقاله اش در تمام این سالها در سایتم قابل دسترس بود و کاری خلاف قانون انجام ندادم.
کُردپا: چرا نهادهای امنیتی به فعالیتهای شما حساسیت نشان دادند و چه مشکلات و موانعی را برای شما ایجاد کردند؟
کامیل احمدی: در خصوص حساسیتهای نهادهای امنیتی بە فعالیتهایم، اینجانب در پاسخهای قبلی بدان اشارە کردم اما این مورد را نیز اضافە میکنم کە معمولا اصلاح و ترویج و آگاهیرسانی در خصوص آسیبهای اجتماعی و در سطح عمومی در خصوص مسائلی کە کمتر بە آنها پرداختە شدە است قاعدتاً نە فقط در نظام ایران بلکە در کلیە سیستمهایی کە سیستم های امنیتی هستند قابل تحمل و پذیرش نیستند و معمولا بدانها واکنش نشان دادە میشود، نە تنها فقط دولتها یا سیستمهای امنیتی، بلکە خود اجتماع نیز روی خوشی بە آن نشان نمیدهد و گاهاً خیلی از جوامع سنتی و مذهبی در قبال پژوهشهای حساس و یا مسائل کمتر پرداختە شدە را کە عیان و آگاهیرسانی عمومی میکنند واکنش منفی نشان میدهند. دیدگاهای محافظه کارانه و گاها رادیکال رهبران دینی و سنتی، رهبران دولتی و مراجع امنیتی، همواره یکی از مشکلاتی بە شمار میروند کە معمولا مردم شناسان و در کل پژوهشگران در یک مقطعی با آنان درگیر میشوند.
حوزە کاری من در ابتدا در خصوص آسیبهای اجتماعی بود و کە در آفریقا و آمریکای لاتین یا در کردستان ترکیە روی مسائلی از این قبیل کار میکردم، حوزە کاریام خیلی مشخص و مختص بە کودکان شد، با تاکید بر همین موضوع و اهمیت موضوع ختنە زنان از ١٥ سال اخیر، وارد حیطە تحقیق در این خصوص شدم.
ابتدا با یک فیلم مردم شناسی تصویری و بعد بە یک پروژەی تحقیقی مبدل شد که " به تام سنت" نام گرفت و در قالب کتاب به چاپ رسید، موضوع ازدواج کودکان دوبارە از دل همین سنت ختنە زنان یا ناقص سازی آلت جنسی زنان درآمد کە آن تحقیق را با عنوان "طنین سکوت" در هفت استان کشور ایران با تأکید بر آمارهای رسمی انجام دادم و این وسیلەای شد برای آگاهیرسانی عمومی و در عین حال این پژوهش بعنوان ضمیمه علمی طرح افزایش سن ازدواج کودکان که هم اکنون برای دختران ١٣ سال است در مجلس معرفی شد که توسط چند نمایندە اصلاح طلب زن به رأی گداشته شد و این واکنشهای بسیاری را برانگیخت. نهادهای امنیتی و نهادهای وابستە بە بیت رهبری بە این موضوع عکسالعمل شدید نشان دادند و با وجود اینکە بە رأی اکثریت در مجلس رأی آورد ولی در کمیسیون قضایی این طرح با اکثریت آرا رد و متوقف شد و همزمان هم فشارها بر من افزودە شد.
من بعد از این در خصوص صیغە محرمیت و ازدواج موقت کار کردم، زیرا پروسە یا مرحلە قبل از ازدواج کودکان، صیغە کردن کودکان در جوامع شیعەنشین هست کە این نیز ارتباط مستقیمی با کار قبلی من در خصوص ازدواج کودکان داشت. معمولا هم کارهای مردم شناسی بە صورت زنجیرەای بە همدیگر وصل هستند یعنی بعد از ازدواج موقت من وارد مطالعه پدیده نوظهور "همباشی" یا "ازدواج سفید" در کلانشهرهای ایران شدم بعد از آن به مساله خیلی کم پرداخته شده همجنسگرایان و دگرباشان در ایران و "ال جی بی ها (LGB)" پرداختم و به کودکان کار، زبالهگردی در تهران، اشکال کار کودک در ایران از محدود کارهایی بود که متاسفأنه خیلی کم بدانها پرداخته شده بود، بە مدت چند سال روی این موضوعات کار کردم که هر کدام از این موضوعات نیز قاعدتاً حساسیت مختص بە خود را برای یک بخشی از نهاد، سیستم یا وزارتخانهها و یا افرادی که ذی نفع هستند در این کار دارد و کار آخر من هم در خصوص هویت و قومیت بود که به زودی چاپ خواهد شد، این مورد حساسیت ویژهی سیاسی برای نهادهای امنیتی داشت بە عنوان کاری که در خصوص هویت و قومیت در داخل ایران با یک جامعه آماری بالا و تاکید بر پنج گروه جمعیتی فارس،ترک، کُرد، عرب و بلوچ انجام شده است و این از قبیل کارهایی بود که تقریبا برای اولین بار، دیدگاه جامعه الیت و نخبهی هرکدام از این قومیتها را مورد پرسش و تحقیق قرار میدهد و از مردم عادی، عوام و به اصطلاح مردم کوچه و بازار به نظراتشان در خصوص زبان مادری، در خصوص سهیم بودنشان در تصمیمگیریهای ملی، در خصوص توزیع عادلانه قدرت، در موضوع خیلی کم پرداخته شدهی مرکز پیرامون، عدم توسعه مناطق کلان شهری و موضوع حقوق شهروندی و مسائل بسیار حساس دیگری، میپردازد و فکر کنم نقطه عطفی بود بر تصمیمگیری نهادهای امنیتی که بخواهند فعالیتهای من را در ایران به کلی قطع کنند. همچنان که در بیانه ام بعد از خروجم ذکر کردم من نرفته و نخواهم رفت. قطعا به میدان پژوهشها و مطالعاتم بازخواهم گشت حتی اگر در جغرافیایی فرسنگها دور از جامعه هدفم باشم. من مسئولیت اجتماعی، علمی و مدنی خود را زمین نخواهم گذاشت و امیدوارتر و بیشتر از قبل عشق میورزم، بیشتر خواهم آموخت و وارد عرصه اجرا، گفتوگو و ترویج صلح خواهم شد.