نامهی سرگشادهی معلم بازنشسه عزیز شیخی به حسن روحانی
16:57 - 26 مرداد 1392
آژانس کُردپا: یکی از دبیران بازنشسته در شهرستان سردشت خطاب به رئیس جمهور ایران نامهای منتشر کرد.
در این نامهی سرگشاده به سوءمدیریتهای حکومتی در ادارات و نهادهای دولتی در شهرستان سردشت اشاره و خواستار برداشتن \"سایهی شوم و ناميمون اين زبردستان زيردست آزار از سر مردم بلاكش و رنجديده\" شده است.
متن نامهی عزیز شیخی معلم بازنشسته به حسن روحانی که در اختیار آژانس خبررسانی کُردپا قرار گرفته است درپی میآید:
به نام خداوند بخشايندەی مهربان
سلام
جناب آقاي دكتر روحانی، روحانی مدبر و اميد بخش
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه ماهها، تبريک پيروزی تدبير و اميد و تمنای توفيق خدمت هر چه بيشتر به ايران و جهان از پروردگار جهانيان
گوهری ناشناخته در صدف زاگرس نام شهری در شمال غرب ايران و در جنوب استان آذربايجان غربی است كه سردشتش مینامند.
اين شهر نشان اولين قربانی سلاحهای شيميایی جهان را بر جبين دارد.
مدال اولين شهر بمبارن شدە در سال ١٣٥٨ را بر گردن آويخته است.
با توجه به جمعيت كم، در تيررس مستقيم دشمن قرار داشتن و كاشت مين از سوی طرفين جنگ، اولين شهرستانی است كه بالاترين آمار شهيد، جانباز و معلول را دارد.
اولين شهرستانی است كه بعد از گذشت سالها، ساليانه شاهد دهها شهيد، جانباز و معلول ناشی از پيامد دهشتناک بمباران شيميایی و كاشت مين است كه نه تنها جمعآوری نشدهاند بلكه حفاظی هم ندارند.
اولين شهرستانی است كه تنها كلينيک مختص جانبازانش با آمار رسمی دو هزار و چهارصد نفر و اعلام هشت هزار و بيست و شش نفر از سوی آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعەی تهران، درش به روی همگان بسته شده است و جانباز در پی دكتر و درمان، در اروميه و تهران، حيران و سرگردان است.
اولين شهرستانی است كه با وجود هزاران جانباز و معلول، تنها بيمارستانش خارج از شهر و پادگانش –بدون توجه به مصوبات مجلس و حتی فرمان امام راحل(ره)- در قلب شهر جا خوش كرده است.
اولين شهرستانی است كه به لحاظ سلامت و شهرنشينی به شدت بيمار است، سرطانها و دردهای ناشناخته چون اجل معلق بر سر مردم فرو میريزند و وضعيت اسفبار شهر نيز قوز بالا قوز شده است و امان مردم را بريده است.
اولين شهرستانی است كه تابلوی يک پزشک متخصص بر در و ديوار وجودش به چشم نمیخورد.
اولين شهرستانی است كه در طول هشت سال دفاع مقدس كلنگ طرحی، پروژهای و حتی احداث يک باب كلاس درس بر تن رنجور و مجروحش فرود نيامده است و بعدها هم جبران مافات نشده است.
اولين شهرستانی است كه در روز هفتم تيرماه بمباران شيميایی شده است، عجبا! در روز شمار ايرانی، هشتم تيرماه را بدون بردن نامی از اين مظلوم به عنوان روز مبارزه با سلاحهای شيميایی و ميكروبی نامگذاری كردهاند.
اولين شهرستانی است كه در پاسداشت مظلوميت و محروميتش از حلبچه، هيروشيما و ناكازاكی رنج سفر به جان میخرند و به ديدارش میشتابند اما در چند قدمی خويش از زيارت حضرات مسئول همچنان محروم و مظلوم است.
اولين شهرستانی است كه يک شهربازی، يک مركز فرهنگی –تفريحی و حتی يک پارک در خور حال هيچ يک از اقشار شهروند، بخصوص بچهها و جوانان را ندارد.
اولين شهرستانی است كه بازارچەی مرزی آن با برخورداری از طبيعت بكر و زيبا، استعدادهای بالقوەی بیبديل و داشتن موقعيت خارقالعادەی گردشگری در مسير خويش هنوز در انتظار دستی مهربان است تا به يک گمرک رسمی يا يک منطقەی آزاد تجاری تبديل شود و بخشی از محروميتش را بزدايد.
اولين شهرستانی است كه چندين معبر و گلوگاه مرزی غيررسمی دارد كه زيرنظر شورای تأمين شهر مركب از فرمانداری، سپاه، ارتش، نيروی انتظامی و ... اداره میشود شايد منافع عمومی حاصل از معابر غيررسمی بيشتر از يک گمرک رسمی برای مرزداران غيور سلحشور است.
اولين شهرستانی است كه راههای ارتباطی آن در هر سه محور \"بانه، مهاباد و پيرانشهر\" بدون داشتن مشخصات راه اصلی است و غير استاندارد و مربوط به جادههای نظامی رضاخانی هستند كه با بيل و كلنگ احداث گرديدهاند.
اولين شهرستانی است كه فاقد كمربندی است، ورودی و خروجی آن يكی است، خيابان بدون پيادهرو دارد.
اولين شهرستانی است كه به ضرس قاطع میتوان گفت يک خيابان راست و مستقيم در شاهرگ حياتی آن به چشم نمیخورد. بيچاره در برابر پادگان، اداره، خانه و مغازەی هر صاحب زر و زوری، بناچار راهش را كج كرده است يا همان جا زانو زده و متوقف شده است.
اولين شهرستانی است كه به دليل نزاع و كشمكش فيما بين نهادها، ارگانها و سازمانهای ذيربط شهر و استان در بر كرسی نشاندن نيروی خودی بدون در نظر گرفتن شايسته سالاری و عواقب جبران ناپذير ناشی از آن، ميز رؤسای شهرداری و آموزش و پرورشش ماهها خاک میخورد.
اولين شهرستانی است كه به لطف ناتمامی و ناتوانی دستاندركارانش، تمام طرحها و پروژههايش ناتمام و ناقص از آب در میآيند، برای نمونه: ساختمان تازه تأسيس آموزش و پروش در قلب شهر نه پاركينگ دارد و نه به اندازەی مشاغل اداری اتاق! تابلوی احداث ساختمان راديو، سالهاست در حياط خلوت فرمانداری گرد و غبار بیمهری حضرات را میخورد. تابلوی كاشته شده و رنگ و رو باختەی \"محل احداث اردوگاه فرهنگی\" در بهترين مكان دنيا با مناظر بديع و دلنواز، سالهاست چشم به راه گلهای خندان اين سرزمين است.
اولين شهرستانی است كه خانەی پيش آهنگيش قرارگاه، خانەی معلمش به بهانەی خانەی فساد! آن هم در \"قم يا مشهد كُردستان\" با مردمی بهشتی در آن سالها بازداشتگاه، يک مدرسه در محرومترين منطقەی شهر، كانون بسيج شده است و فرمانداری و شهرداری و...
اولين شهرستانی است كه شهروند قانونگريز قانون ستيز ابتدا میسازد سپس در كميسيون مادەی صد شهرداری حضور يافته، با پرداخت جريمه مجوز ساختش را میگيرد!
اولين شهرستانی است كه كارخانەی كنسانترهاش در چند قدمی خويش با صرف هزينەی ميلياردی شرمنده و رو سياە انگور سياه با شهرت جهانی، درش را به روی خود بسته است تا چرخ كارخانههای اروميه از چرخش نيفتد؟
اولين شهرستانی است كه مدارس دو شيفت صبح و عصر آن با دو نام متفاوت در آمارها جا میگيرند تا يكی، دو جلوه كند.
اولين شهرستانی است كه سالن ورزشی چند منظورەاش بدون استانداردهای لازم داخل محوطەی كوچک يک مدرسەی دخترانه احداث گشته و حيات و نشاط را از حياط سلب كرده است.
اولين شهرستانی است كه به لحاظ توسعه نيافتگی، مبلمان شهری و فاكتورهای شهرنشيني آخرين شهرستان استان و شمالغرب ايران است كه با پتانسيلهای خداداديش میتواند اولين دنيا باشد.
اولين شهرستانی است كه مفتخرانه هشتاد درصد آرای خود را به پای تدبير و اميد ريخته است تا دستهای توانای روحانی روحانی، قفل آرزوهای ديرينهاش را بگشاید.
بزرگا!
انصاف خواهيد داد احراز اين همه عناوين اول، نمیتواند اتفاقی و تصادفی باشد شايد نان بعضیها از اين رهگذر در روغن باشد \"الله اعلم\"
جناب آقای دكتر روحانی
به دليل ضعف قانون و مديريت، بیتوجهی و سهلانگاری مسئولان و چراغ سبز نشان دادن سازمانها و دواير دولتی دستاندركار بخصوص در مركز استان، ويروس زمينخواری توان احيا و توسعه يافتگی شهر را گرفته، جماعتی نه اندک، مفتخور متجاوز به منابع ملی و منافع عمومی دست در دست هم در سايەی ا ين پديدەی شوم به همه چيز رسيدهاند و دست مسئولان ذيربط را برای عمران و آبادانی شهر در حنا گذاشتهاند وخود به ريش مبارک همه میخندند. وا اسفا! آنان كه ديروز به خاطر يک وجب از خاک اين سرزمين جان میباختند امروز در قالب تعاونیهای فدک و...استان با استفاده از ماشين آلات، ادوات و نيروی انسانی تحت امرشان دست در دست زمينخوار به جان جنگلها، مراتع و زمينهای حومەی شهر افتادهاند. خاكش را به توبره میكشند، آن گاه به بهای اندک به مهاجرين میفروشند و عرصه را بر شهروندان تنگتر میكنند.
بزرگوارا!
به عنوان يک شهروند شرمسارم و نوشتنش \"همی آب شرمم به چهر آورد\" مشتی از خدا بیخبر انگشتنما، اخيراً با برپایی جايگاههایی به نام مستعار \"آشپزخانه\" در دل جنگلها، درهها، حاشيەی روستاها و حتی داخل شهر، درون چهار ديواری و اختياری اقدام به ساخت بدترين نوع مواد مخدر میكنند و مجريان قانون تماشاچی و نظاره گرند.
با توجه به عرايض ياد شده و پوزش از محضر مباركتان و احترام وافر به مردم خوب اروميه.
عاجزانه استدعا دارد سايەی شوم و ناميمون اين زبردستان زيردست آزار را از سر اين مردم بلاكش و رنجديده برداريد و فرياد و فغانمان را زير فشار پاشنەی پوتينپوشان استانی كه سالهاست سر دادهايم و وقعی نمینهند، به گوش جان بشنويد و مارا به عنوان بخشی كوچک از يكی از مناطق بيست و دوگانەی تهران منظور فرماييد تا انشاءالله پا قدم آن مرد روحانی در سايەی دولت تدبير و اميد، با اختصاص بودجههای جهشی، تخصيص اعتباراتی از محل مصوبات خاص نهاد رياست جمهوری يا... ، افزايش مدارس شبانهروزی و ... حركت و بركتی وزيدن گيرد و شميم آن مشام مردم مظلوم و محروم سردشت را بنوازد و خنكای آن مرهمی بر سينەی سوخته و تاولهای تن خستهدلان باشد.
انشاءالله توفيق رفيق راه و خدمات ارزندەی دولت تدبير و اميد باقيات الصالحات باشد.
با احترام فراوان: معلم بازنشسته
عزيز شيخی
در این نامهی سرگشاده به سوءمدیریتهای حکومتی در ادارات و نهادهای دولتی در شهرستان سردشت اشاره و خواستار برداشتن \"سایهی شوم و ناميمون اين زبردستان زيردست آزار از سر مردم بلاكش و رنجديده\" شده است.
متن نامهی عزیز شیخی معلم بازنشسته به حسن روحانی که در اختیار آژانس خبررسانی کُردپا قرار گرفته است درپی میآید:
به نام خداوند بخشايندەی مهربان
سلام
جناب آقاي دكتر روحانی، روحانی مدبر و اميد بخش
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه ماهها، تبريک پيروزی تدبير و اميد و تمنای توفيق خدمت هر چه بيشتر به ايران و جهان از پروردگار جهانيان
گوهری ناشناخته در صدف زاگرس نام شهری در شمال غرب ايران و در جنوب استان آذربايجان غربی است كه سردشتش مینامند.
اين شهر نشان اولين قربانی سلاحهای شيميایی جهان را بر جبين دارد.
مدال اولين شهر بمبارن شدە در سال ١٣٥٨ را بر گردن آويخته است.
با توجه به جمعيت كم، در تيررس مستقيم دشمن قرار داشتن و كاشت مين از سوی طرفين جنگ، اولين شهرستانی است كه بالاترين آمار شهيد، جانباز و معلول را دارد.
اولين شهرستانی است كه بعد از گذشت سالها، ساليانه شاهد دهها شهيد، جانباز و معلول ناشی از پيامد دهشتناک بمباران شيميایی و كاشت مين است كه نه تنها جمعآوری نشدهاند بلكه حفاظی هم ندارند.
اولين شهرستانی است كه تنها كلينيک مختص جانبازانش با آمار رسمی دو هزار و چهارصد نفر و اعلام هشت هزار و بيست و شش نفر از سوی آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعەی تهران، درش به روی همگان بسته شده است و جانباز در پی دكتر و درمان، در اروميه و تهران، حيران و سرگردان است.
اولين شهرستانی است كه با وجود هزاران جانباز و معلول، تنها بيمارستانش خارج از شهر و پادگانش –بدون توجه به مصوبات مجلس و حتی فرمان امام راحل(ره)- در قلب شهر جا خوش كرده است.
اولين شهرستانی است كه به لحاظ سلامت و شهرنشينی به شدت بيمار است، سرطانها و دردهای ناشناخته چون اجل معلق بر سر مردم فرو میريزند و وضعيت اسفبار شهر نيز قوز بالا قوز شده است و امان مردم را بريده است.
اولين شهرستانی است كه تابلوی يک پزشک متخصص بر در و ديوار وجودش به چشم نمیخورد.
اولين شهرستانی است كه در طول هشت سال دفاع مقدس كلنگ طرحی، پروژهای و حتی احداث يک باب كلاس درس بر تن رنجور و مجروحش فرود نيامده است و بعدها هم جبران مافات نشده است.
اولين شهرستانی است كه در روز هفتم تيرماه بمباران شيميایی شده است، عجبا! در روز شمار ايرانی، هشتم تيرماه را بدون بردن نامی از اين مظلوم به عنوان روز مبارزه با سلاحهای شيميایی و ميكروبی نامگذاری كردهاند.
اولين شهرستانی است كه در پاسداشت مظلوميت و محروميتش از حلبچه، هيروشيما و ناكازاكی رنج سفر به جان میخرند و به ديدارش میشتابند اما در چند قدمی خويش از زيارت حضرات مسئول همچنان محروم و مظلوم است.
اولين شهرستانی است كه يک شهربازی، يک مركز فرهنگی –تفريحی و حتی يک پارک در خور حال هيچ يک از اقشار شهروند، بخصوص بچهها و جوانان را ندارد.
اولين شهرستانی است كه بازارچەی مرزی آن با برخورداری از طبيعت بكر و زيبا، استعدادهای بالقوەی بیبديل و داشتن موقعيت خارقالعادەی گردشگری در مسير خويش هنوز در انتظار دستی مهربان است تا به يک گمرک رسمی يا يک منطقەی آزاد تجاری تبديل شود و بخشی از محروميتش را بزدايد.
اولين شهرستانی است كه چندين معبر و گلوگاه مرزی غيررسمی دارد كه زيرنظر شورای تأمين شهر مركب از فرمانداری، سپاه، ارتش، نيروی انتظامی و ... اداره میشود شايد منافع عمومی حاصل از معابر غيررسمی بيشتر از يک گمرک رسمی برای مرزداران غيور سلحشور است.
اولين شهرستانی است كه راههای ارتباطی آن در هر سه محور \"بانه، مهاباد و پيرانشهر\" بدون داشتن مشخصات راه اصلی است و غير استاندارد و مربوط به جادههای نظامی رضاخانی هستند كه با بيل و كلنگ احداث گرديدهاند.
اولين شهرستانی است كه فاقد كمربندی است، ورودی و خروجی آن يكی است، خيابان بدون پيادهرو دارد.
اولين شهرستانی است كه به ضرس قاطع میتوان گفت يک خيابان راست و مستقيم در شاهرگ حياتی آن به چشم نمیخورد. بيچاره در برابر پادگان، اداره، خانه و مغازەی هر صاحب زر و زوری، بناچار راهش را كج كرده است يا همان جا زانو زده و متوقف شده است.
اولين شهرستانی است كه به دليل نزاع و كشمكش فيما بين نهادها، ارگانها و سازمانهای ذيربط شهر و استان در بر كرسی نشاندن نيروی خودی بدون در نظر گرفتن شايسته سالاری و عواقب جبران ناپذير ناشی از آن، ميز رؤسای شهرداری و آموزش و پرورشش ماهها خاک میخورد.
اولين شهرستانی است كه به لطف ناتمامی و ناتوانی دستاندركارانش، تمام طرحها و پروژههايش ناتمام و ناقص از آب در میآيند، برای نمونه: ساختمان تازه تأسيس آموزش و پروش در قلب شهر نه پاركينگ دارد و نه به اندازەی مشاغل اداری اتاق! تابلوی احداث ساختمان راديو، سالهاست در حياط خلوت فرمانداری گرد و غبار بیمهری حضرات را میخورد. تابلوی كاشته شده و رنگ و رو باختەی \"محل احداث اردوگاه فرهنگی\" در بهترين مكان دنيا با مناظر بديع و دلنواز، سالهاست چشم به راه گلهای خندان اين سرزمين است.
اولين شهرستانی است كه خانەی پيش آهنگيش قرارگاه، خانەی معلمش به بهانەی خانەی فساد! آن هم در \"قم يا مشهد كُردستان\" با مردمی بهشتی در آن سالها بازداشتگاه، يک مدرسه در محرومترين منطقەی شهر، كانون بسيج شده است و فرمانداری و شهرداری و...
اولين شهرستانی است كه شهروند قانونگريز قانون ستيز ابتدا میسازد سپس در كميسيون مادەی صد شهرداری حضور يافته، با پرداخت جريمه مجوز ساختش را میگيرد!
اولين شهرستانی است كه كارخانەی كنسانترهاش در چند قدمی خويش با صرف هزينەی ميلياردی شرمنده و رو سياە انگور سياه با شهرت جهانی، درش را به روی خود بسته است تا چرخ كارخانههای اروميه از چرخش نيفتد؟
اولين شهرستانی است كه مدارس دو شيفت صبح و عصر آن با دو نام متفاوت در آمارها جا میگيرند تا يكی، دو جلوه كند.
اولين شهرستانی است كه سالن ورزشی چند منظورەاش بدون استانداردهای لازم داخل محوطەی كوچک يک مدرسەی دخترانه احداث گشته و حيات و نشاط را از حياط سلب كرده است.
اولين شهرستانی است كه به لحاظ توسعه نيافتگی، مبلمان شهری و فاكتورهای شهرنشيني آخرين شهرستان استان و شمالغرب ايران است كه با پتانسيلهای خداداديش میتواند اولين دنيا باشد.
اولين شهرستانی است كه مفتخرانه هشتاد درصد آرای خود را به پای تدبير و اميد ريخته است تا دستهای توانای روحانی روحانی، قفل آرزوهای ديرينهاش را بگشاید.
بزرگا!
انصاف خواهيد داد احراز اين همه عناوين اول، نمیتواند اتفاقی و تصادفی باشد شايد نان بعضیها از اين رهگذر در روغن باشد \"الله اعلم\"
جناب آقای دكتر روحانی
به دليل ضعف قانون و مديريت، بیتوجهی و سهلانگاری مسئولان و چراغ سبز نشان دادن سازمانها و دواير دولتی دستاندركار بخصوص در مركز استان، ويروس زمينخواری توان احيا و توسعه يافتگی شهر را گرفته، جماعتی نه اندک، مفتخور متجاوز به منابع ملی و منافع عمومی دست در دست هم در سايەی ا ين پديدەی شوم به همه چيز رسيدهاند و دست مسئولان ذيربط را برای عمران و آبادانی شهر در حنا گذاشتهاند وخود به ريش مبارک همه میخندند. وا اسفا! آنان كه ديروز به خاطر يک وجب از خاک اين سرزمين جان میباختند امروز در قالب تعاونیهای فدک و...استان با استفاده از ماشين آلات، ادوات و نيروی انسانی تحت امرشان دست در دست زمينخوار به جان جنگلها، مراتع و زمينهای حومەی شهر افتادهاند. خاكش را به توبره میكشند، آن گاه به بهای اندک به مهاجرين میفروشند و عرصه را بر شهروندان تنگتر میكنند.
بزرگوارا!
به عنوان يک شهروند شرمسارم و نوشتنش \"همی آب شرمم به چهر آورد\" مشتی از خدا بیخبر انگشتنما، اخيراً با برپایی جايگاههایی به نام مستعار \"آشپزخانه\" در دل جنگلها، درهها، حاشيەی روستاها و حتی داخل شهر، درون چهار ديواری و اختياری اقدام به ساخت بدترين نوع مواد مخدر میكنند و مجريان قانون تماشاچی و نظاره گرند.
با توجه به عرايض ياد شده و پوزش از محضر مباركتان و احترام وافر به مردم خوب اروميه.
عاجزانه استدعا دارد سايەی شوم و ناميمون اين زبردستان زيردست آزار را از سر اين مردم بلاكش و رنجديده برداريد و فرياد و فغانمان را زير فشار پاشنەی پوتينپوشان استانی كه سالهاست سر دادهايم و وقعی نمینهند، به گوش جان بشنويد و مارا به عنوان بخشی كوچک از يكی از مناطق بيست و دوگانەی تهران منظور فرماييد تا انشاءالله پا قدم آن مرد روحانی در سايەی دولت تدبير و اميد، با اختصاص بودجههای جهشی، تخصيص اعتباراتی از محل مصوبات خاص نهاد رياست جمهوری يا... ، افزايش مدارس شبانهروزی و ... حركت و بركتی وزيدن گيرد و شميم آن مشام مردم مظلوم و محروم سردشت را بنوازد و خنكای آن مرهمی بر سينەی سوخته و تاولهای تن خستهدلان باشد.
انشاءالله توفيق رفيق راه و خدمات ارزندەی دولت تدبير و اميد باقيات الصالحات باشد.
با احترام فراوان: معلم بازنشسته
عزيز شيخی