ایرج مصداقی: اعدام، یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی است
20:15 - 9 مرداد 1393
نظام سیاسی حاکم بر ایران از همان ابتدای به قدرت رسیدن در اواسط بهمنماه ٥٧ پایههای خود را بر تبعیضهای هویتی، مذهبی و جغرافیایی استوار نموده که خشونت با زندانیان به ویژه دگراندیشان و فعالین سیاسی شاید نخستین برآیند چنین تبعیضهایی باشد که اعدامهای موسوم به دههی شصت را رقم زد.
بنابه آمار نهادهای مدافع حقوقبشر از ابتدای انقلاب تا مهرماه ٦٧ حداقل ٧١٣ زندانی سیاسی در بیست زندانکُردستانات اعدام گشتهاند که از این مجموع سهم زندانکرمانشاه، سنندج، ارومیه و ایلام به ترتیب ٢٠٦، ١٦٣، ١٣١ و ٤٥ نفر میباشد.
البته این تعداد زندانی اعدامشده از اعضای احزاب ملیگرای دمکرات و کومله نبودند اما بدون شک اکثریت قریب به اتفاق آنان کُرد بودهاند.
دربارهی اعدام زندانیان سیاسی دههی شصت در حکومت اسلامی ایران، آژانس خبررسانی کُردپا با ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق(از سال ٦٠ تا ٧٠) و یکی از جانبدره بردههای کشتار دستهجمعی زندانیان گفتگویی انجام داده و به زوایای مختلف این موضوع و چگونگی اعدامکُردها پرداخته که متن آن عینا درپی میآید:
کُردپا: در نظام حاکم بر ایران، اعدام زندانی سیاسی، چه در گذشته و چه در حال، یک \"پروژه\" مقطعی بوده که ماحسب شرایط داخلی و خارجی به مورد اجراء درآمده و میآید و یا اینکه از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی \"پروسه\"ای مداوم و همیشگی بوده است؟
ایرج مصداقی: به جرأت میتوانم بگویم که هر دو تای اینها بوده، البته اعدام، بخشی از سیاست جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی براساس شعار \"النصر بالرعب\" (پیروزی و نصرت در ایجاد وحشت و ترور است) خود را تثبیت نمود. این نظام سیاسی از اولین روزهایی که به قدرت رسید با اعدامهای گسترده در میان مقامات نظام شاهنشاهی و نیز اعدامهای وحشیانه در کُردستان، ترکمنصحرا و دیگر نقاط ایران عملاً چنگ و دندان خودش را به مردم نشان داد.
وسعت این اعدامها بعد از ٣٠ خرداد سال ٦٠ جنبه سراسری و گستردهای به خود گرفت و در آن موقع این اعدامها به بالاترین سطح خود ارتقاء پیدا کردند. اما باید توجه داشت که اصولاً مسئله اعدام در جمهوری اسلامی برای حل بحرانهای درون نظام نیز هست. مثل وقتی که نظام شروع میکند به اعدام یا مرحلهای که دست نگه میدارد و یا در مرحلهای دیگر دوباره شروع به اعدام میکند. اعدام در نظام جمهوری اسلامی مثل تب در یک فرد بیماری میماند. این نشان دهندهی بحرانیدرونیست که نظام سعی دارد آن را با اعدام بپوشاند و یا با چنگ و دندان آن را نشان دهد. نظام حاکم بر ایران در سالهای اولیهی دهه شصت از اعدام برای تثبیت خودش و جاانداختن شعار \"النصر بالرعب\" استفاده میکرد. وقتی که گروههای سیاسی را سرکوب کرد، وقتی که تقریباً خطر سرنگونی در داخل را از سر گذراند و به یک ثبات نسبی رسید، اعدامها فروکش کرد.
اعدام قطع نمیشود، اعدام بخشی از سیاست نظام است. اما به وسعت سالهای اولیه دهه شصت، اعدام دیگر نبود. اما در سال ٦٧ میبینید دوباره این اعدامها وسعت میگیرد، قتلعام صورت میگیرد، چرا؟ چون نظام جمهوری اسلامی با شکست از جنگ روبرو شده و باید در واقع پاسخگوی مطالبات بسیاری باشد. پتانسیل زیادی در جامعه وجود دارد و به همین جهت است که دست به اعدام میبرد. اعدام میکند تا این پتانسیل را از جامعه بگیرد، سرکوب و اعدام باعث خمودی گردد، باعث این بشود که مردم از دنبال کردن مطالباتشان بترسند.
در جنبش سال ٨٨ دوباره وقتی مردم وارده صحنه میشوند و آحاد جامعه تظاهرات گستردهمیکنند، اول از همه میآیند کسانی را اعدام میکنند که در واقع هیچی نقشی هم در این جریانات سال ٨٨ نداشتند. مثل فرزاد کمانگر و دوستانش، مثل زندانیان کُردی که اعدام کردند. و یا بعدها کسانی که قبلا دستگیر شده بودند مثلا انجمن پادشاهی و هواداران مجاهدین. در هر صورت افرادی که کمترین ارتباطی با این مسئله داشتند اول اعدام کردند یا قبلا از همه دستگیر شده بودند. بنابراین اعدام در نظام جمهوری اسلامی بخشی برمیگردد به حل مشکلات نظام و بخشی دیگر البته به عنوان سیاست نظام در دورههای مختلف پیرو میشود. پس اعدام یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد.
کُردپا: شما درجایی آغاز اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را خردادماه ٦٠ تا مهرماه ٦٧ عنوان کردیدهاید. چه تعداد زندانی سیاسی( به تعریف حکومت اسلامی ایران) از سوی قضات به مرگ محکوم و حکم نیز به اجرا درآمد؟
ایرج مصداقی: در دهه شصت اعدام وجود داشته، کشتارهای ٦٧ به ویژه کشتار اوایل تابستان ٦٧ یک پروژه خاصی بوده که تا مهرماه ٦٧ ادامه داشت. البته اعدامها در ١٣ شهریورماه ٦٧ تقریباً تمام شد و تا مهرماه ترکشهای آن یعنی کسانی که به دلایلی زنده مانده بودند یا از قبل زیر حکم بودند، همچنان ادامه یافت. اما اینگونه نبود که بعد از آن تاریخ اعدام دیگری نبوده باشد.
ما در سالهای بعد هم اعدام داشتیم در سال ٦٧، ٦٨، ٦٩، ٧٠ حتی کسانی که سالها قبل دستگیر شده بودند حتی کسانی مثل فاطمه مدرسی(سیمین فردین) که عضو حزب توده بودند در سال ٦٨ اعدام شدند. بنابراین اعدام دهه شصت همچنان ادامه داشت. منتها چون در کشتار ٦٧ تقریبا زندان خالی شده بود عملا تعداد کمتری در سالهای بعد اعدام شدند یا کسانی بودند دوباره دستگیر میشدند و اینبار اعدام میشدند و رژیم مسئولیت آن را هم به عهده نمیگرفت.
از تعدای که من میخواهم خدمت شما عرض کنم راجع به خود کشتار ٦٧، همان طوری که آیتالله منتظری هم گفتند به نظر من چیزی کمتر از چهار هزار نفر اعدام شدند و این آماریست که به واقعیت نزدیک است و شواهد هم دال بر این تعداد میباشد. منتها دربارهی کل اعدامهای دهه شصت، آمار دقیقی وجود ندارد اما من میتوانم بگویم کل زندانیان اعدام شده دهه شصت قطعاً کمتر از بیست هزار نفر است. چیزی در همین حدود و نمیتواند بیشتر از این بوده باشد.
کُردپا: در آن دوران چه نهاد و گروههایی در به سرانجام رساندن اعدام زندانیان سیاسی نقش اصلی و اساسی را برعهده داشتند و این روزها نیز نقش گذشته را همچنان ایفا میکنند؟
ایرج مصداقی: مسئله اعدامهای جمهوری اسلامی در جاهای مختلف فرق میکرد. یک بخشی سپاه پاسداران بود که در دستگیری و تهیه کیفر خواستها و به دادگاه فرستادن افراد، نقش بسیار تعیینکنندهای داشت. خود کمیته انقلاب اسلامی آنموقع نقش مهمی در سرکوب، دستگیری و تهیه پرونده علیه زندانیها برعهده داشت. بعدها کمیته منحل و با نیروی انتظامی ادغام گردید. دادستانی انقلاب در تهران و دیگر شهرها هم در اعدام زندانیان سیاسی ایران نقش ایفاء کردند. بعدها هم که وزارت اطلاعات تشکیل شد نقش تعیین کننده ایفاء نمود.
اما اگر بخواهیم گروههای سیاسی را اسم ببریم، حزب موتلفه اسلامی که اعضای دادستانی تهران را تشکیل میدادند، نقش تعیین کنندهای در این کشتارها و جنایات داشته و از طرف دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که اعضای حفاظت اطلاعات سپاه را تشکیل میدادند و پروندهها و بازجوییها توسط آنها صورت میگرفت و نقش بسیار مهمی در ضربه زدن به نیروهای سیاسی و کشتار اونها به عهده داشتند.
بخشی از این نیروها امروز تحت عنوان اصلاحطلبان حکومتی هستند، بخشی هم در نهادهای نظام مستقرند. بخشی نیز به عنوان منتقد نظام در زندان بسر میبرند و یا دورههای زندان را سپری کردند. درباره این افراد بارها صحبت شده است و بعدها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت اسلامی تشکیل دادند. اینها در سرکوب، کشتار و دیگر مسائل نقش داشتند به نوعی هرکدامشان به این مسئله دچار شدند.
از طرف دیگر روحانیت نیز نقش داشت. روحانیت به عنوان کسانیکه هم پشتوانه ایدئولوژیک این جنایات بودند و هم فتوا و حکم صادر میکردند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز هم بودند، اینها تماماً در کشتار و جنایت دست داشتند و مسئول هستند.
مسئولان سیاسی و قضایی کشتارهای دهه ٦٠
کُردپا: شما همواره با بازگویی و مستندسازی وقایع داخل زندانهای ایران علیرغم گذشت حداقل ٢٥ سال از آن عصر موافق بودید. چه اصراری بر حوادث سیاسی گذشته دارید؟
ایرج مصداقی: نخست اینکه بخشی از تاریخ ماست و باید مطرح گردد، دوم اینکه اگر ما به دنبال دادخواهی هستیم نیاز هست که این مسائل مستند شوند. اگر ما میخواهیم جنایتکاران و ناقضین حقوقبشر را در حتی در آیندهای فرضی هم بخواهیم پیگیری بکنیم و اینها را به پای میز عدالت بیاریم، نیاز هست که مستندسازی کنیم. باید در واقع آنچه را که اتفاق افتاده مکتوب کنیم و دنبال کنیم.
یک مسئله دیگر، مطرح کردن آنچه که در گذشته اتفاق افتاده میتواند مانعی بشود از تکرار آن در آینده و پیگیری آن میتواند جلوی دیگران را برای تکرار این دسته جنایات بگیرد. همچنین مطرح شدن این نوع جنایات، دست جانیان را میبندد بخصوص در دنیای امروز که ارتباطات مهم است به نظر من اینها همه و همه میتواند کمک بکند برای بهبود وضعیت حقوقبشر و یا بسته شدن دست جنایتکاران. بنابراین وظیفه ماست که تاریخ گذشته خود را مکتوب و مستند بکنیم و صدایی را که خاموش شد، پژواک بدهیم. امروز وظیفه ماست از رنج و تلاشی که نسلهای گذشته متحمل شدند، سخن بگیم و نسل امروز و مردم را با آنها آشنا کنیم.
کُردپا: برخی از صاحبنظران اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را بحران داخلی ناشی از جنگ ٨ ساله و انزوای بینالمللی عنوان میکنند. آیا شرایط کنونی حکومت اسلامی ایران قادر به اجرای سناریوی اوایل انقلاب خواهد بود؟
ایرج مصداقی: به نظر من هیچ موقع تاریخ تکرار نمیشود، امروز نظام جمهوری اسلامی نه اینکه پیشرفت و بهبودی به ویژه در حوزه حقوقبشر در آن حاصل شده باشد، خیر اما نظام جمهوری اسلامی به مدد همین رسانههای مستقل و ارتباطات دنیای مجازی دستش بسته است.
شما ملاحظه کنید امروز یک نفر در کُردستان یا در سیستان و بلوچستان یا در هر نقطه از ایران وقتی که دستگیر میشود همه متوجه میشوند. وقتی زیر فشار قرار میگیرند وقتی که حکم میگیرند همه متوجه میشوند. بنابراین همین کمپینهایی که تشکیل میدهند، اینها همه مؤثر هستند و نظام حاکم بر کشور را تحت فشار قرار میدهد و عملاً دستش را برای جنایتکاری میبندد. به مدد فعالان عرصه اجتماعی، تکرار گذشته به سختی میتواند دوباره صورت بگیرد و من بعید میدانم گذشتهی نظام جمهوری اسلامی تکرار گردد و عملاً مجبور است به شیوههای دیگر روی بیارد.
در جنبش سال ٨٨ نظام جمهوری اسلامی واقعا به اعدام و چنگ و دندان نشان دادن نیاز داشت اما دستش بسته بود به همین دلیل در لحظاتی که بیشترین نیاز را به کشتار داشت میتوانست از تظاهرکنندهها بگیرد و بُکشد.
در ٣٠ خرداد این کار را کرده بود، در سال ٦٠ این کار را کرده بود، در دهه شصت بدون اینکه احراز هویت بکند، اعدام میکرد. اما در سال ٨٨ نتوانست، رفت سراغ فرزاد کمانگر، رفت سراغ زندانیانی که مدتها قبل دستگیر شده بودند، شیرین علمهولی، اسلامی و ... بنابراین نظام جمهوری اسلامی نمیتوانست و فکر میکرد اینها را راحتتر میتواند اعدام کند و خوب این کار را هم کرد و من فکر میکنم گذشته تکرار نشدنی است.
کُردپا: درباره آمار و ارقام اعدام زندانیان سیاسی وابسته به احزاب و جریانات ملیگرا در مناطق پیرامون مرکز به ویژه کُردها چه اطلاعات و اسنادی در اختیار دارید؟
ایرج مصداقی: باید در دهههای مختلف این را دید. در دهه اول انقلاب بیشترین کسانی که اعدام شدند، کُردها بودند. در واقع مردم کُردستان بطور مضاعف مورد ظلم قرار میگیرند، چرا؟ دلایل مختلفی دارد. مانند سنیمذهببودن غالب کُردها و بعد اینکه کُردستان پذیرای جریانات و گروههای سیاسی هم بود.
تمام گروههای سیاسی که در بخشهای دیگر ایران نمیتوانستند دست به فعالیت بزنند، عقب نشینی میکردند و به کُردستان پناه میآوردند و کُردستان به اولین تبعیدگاه و اولین پناهگاه برای نیروهای سیاسی قبل از اینکه به اروپا، آمریکا و کانادا بیایند، مبدل گشته بود. به همین دلیل کُردها بیش از دیگر هموطنان ما تحت فشار بودند و اعدامهای گسترده همان موقع هم در میان شهروندان کُرد بود.
جریانات سیاسی کُرد بسیار فعال بودند، مبارزه مسلحانه میکردند متشکل بودند و این موارد نیز تأثیر داشت. کُردها بیش از بقیه اقوام اعدام شدند. اما امروز، در طول یکی دو سال گذشته بلوچها زیاد اعدام شدند. در یک فقره ١٦ نفر را اعدام کردند. عربهای زیادی الان زیر اعدام هستند و در طول یکی دوسال گذشته تعدادی از اونها هم اعدام شدند، اما همچنان کُردها در صف اول هستند. هنوز هم کُردها اعدام میشوند و بیشترین اعدام را در طول سالهای گذشته داشتند.
در ١٧ سال گذشته دقیقاً از سال ٧٦ تا کنون فقط شش زندانی مجاهد اعدام شدند در حالیکه در همین دوران اگر بخواهیم تعداد کُردها را حساب بکنیم که اعدام شدند بیش از این تعداد است. این در صورتی است که مجاهدین یک سازمانی سراسری است و برخلاف کُردها که در مناطق کُردستان ایران فعال میکنند و یا حتی بلوچها در منطقه بلوچها فعال هستند.
بنابراین امروز نظام جمهوری اسلامی برای اعدام زندانیان سیاسی بیشتر متوجه این نیروها است. در ٥ سال گذشته حداقل ١٦ تا ١٧ کُرد اعدام شدند و لااقل شصت نفر حکم اعدام دارند. در همین مدت فقط پارسالچهار عرب با هم اعدام گردیدند که سه نفرشان برادر بودند. امروز بیشتر اعدامها را در میان عربها، بلوچها و کُردها میبینیم.
کُردپا: نهادهای مدافع حقوقبشر و رسانههای مستقلی نظیر آژانس کُردپا باید چگونه زندانیان سیاسی را مورد حمایت و نقض حقوق زندانیان را مستندسازی نماید؟
ایرج مصداقی: حمایت از زندانیان همین کاری است که انجام میدهید. همین کاری که شما و دیگر رسانهها به عنوان یک رسانه صورت میدهند. البته اینها هنوز کافی نیست و تا آنجایی که میتوانیم باید به فعالیتهای خودمون ابعاد تازهتری بدهیم.
مردم بیشتری را زیر پوشش قرار دهیم و افکار عمومی را متوجه جنایاتی که در زندانها صورت میگیرد، بکنیم. متوجه مشکلاتی که خانوادهها درگیرش هستند و عملاً مسئله زندانیان را مسئله مردم بکنیم. مشکل است مردمی که با فقر، تنگدستی، اعتیاد، گرسنگی، بیکاری، فساد، فحشا و مشکلات زیستمحیطی مواجه هستند آنقدر درد دارند که کمتر به درد این و آن برسند و اما این باعث نمیشود ما تلاش خودمان را نکنیم. این راه نشان داده که مؤثر است و این فشارها دست رژیم را میبندد. شما میبینید برادران زانیار و لقمان مرادی را، رژیم اگر این کمپینها نبود اگر این فشارها نبود تا حالا ده دفعه آنان را اعدام کرده بود.
این فشارها مؤثر است، نمیگم در اثر این فشار هیچ کسی را اعدام نمیکنند نه، اما اعمالشان را محدود میکند.
اما از طرفی دیگر باید کوشش بیشتری کنیم آنچه را که واقعیت است انعکاس دهیم نه اینکه سعی کنیم بزرگنمایی و دروغپردازی کنیم و به ابعادش بیفزاییم، نه این کمک کردن به آن نیست. به اندازه کافی نظام جمهوری اسلامی جنایت کرده و میکند ما همان چیزی را که اتفاق افتاده اگر بیکم و کاست همان را بیان کنیم به اندازه کافی برای افشای جنایت رژیم اسناد گویا هستند و نیاز به ابعاد گستردهتر از آنچه که واقعیت دارد، نیست. آنچه که به وقوع پیوسته به داستانها بدهیم به نظر من این مهم است چون تو مسئله مستندسازی ما نیاز داریم به واقعیت و نه تبلیغات و نه استفادههای سیاسی از مسئله.
بنابه آمار نهادهای مدافع حقوقبشر از ابتدای انقلاب تا مهرماه ٦٧ حداقل ٧١٣ زندانی سیاسی در بیست زندانکُردستانات اعدام گشتهاند که از این مجموع سهم زندانکرمانشاه، سنندج، ارومیه و ایلام به ترتیب ٢٠٦، ١٦٣، ١٣١ و ٤٥ نفر میباشد.
البته این تعداد زندانی اعدامشده از اعضای احزاب ملیگرای دمکرات و کومله نبودند اما بدون شک اکثریت قریب به اتفاق آنان کُرد بودهاند.
دربارهی اعدام زندانیان سیاسی دههی شصت در حکومت اسلامی ایران، آژانس خبررسانی کُردپا با ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق(از سال ٦٠ تا ٧٠) و یکی از جانبدره بردههای کشتار دستهجمعی زندانیان گفتگویی انجام داده و به زوایای مختلف این موضوع و چگونگی اعدامکُردها پرداخته که متن آن عینا درپی میآید:
کُردپا: در نظام حاکم بر ایران، اعدام زندانی سیاسی، چه در گذشته و چه در حال، یک \"پروژه\" مقطعی بوده که ماحسب شرایط داخلی و خارجی به مورد اجراء درآمده و میآید و یا اینکه از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی \"پروسه\"ای مداوم و همیشگی بوده است؟
ایرج مصداقی: به جرأت میتوانم بگویم که هر دو تای اینها بوده، البته اعدام، بخشی از سیاست جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی براساس شعار \"النصر بالرعب\" (پیروزی و نصرت در ایجاد وحشت و ترور است) خود را تثبیت نمود. این نظام سیاسی از اولین روزهایی که به قدرت رسید با اعدامهای گسترده در میان مقامات نظام شاهنشاهی و نیز اعدامهای وحشیانه در کُردستان، ترکمنصحرا و دیگر نقاط ایران عملاً چنگ و دندان خودش را به مردم نشان داد.
وسعت این اعدامها بعد از ٣٠ خرداد سال ٦٠ جنبه سراسری و گستردهای به خود گرفت و در آن موقع این اعدامها به بالاترین سطح خود ارتقاء پیدا کردند. اما باید توجه داشت که اصولاً مسئله اعدام در جمهوری اسلامی برای حل بحرانهای درون نظام نیز هست. مثل وقتی که نظام شروع میکند به اعدام یا مرحلهای که دست نگه میدارد و یا در مرحلهای دیگر دوباره شروع به اعدام میکند. اعدام در نظام جمهوری اسلامی مثل تب در یک فرد بیماری میماند. این نشان دهندهی بحرانیدرونیست که نظام سعی دارد آن را با اعدام بپوشاند و یا با چنگ و دندان آن را نشان دهد. نظام حاکم بر ایران در سالهای اولیهی دهه شصت از اعدام برای تثبیت خودش و جاانداختن شعار \"النصر بالرعب\" استفاده میکرد. وقتی که گروههای سیاسی را سرکوب کرد، وقتی که تقریباً خطر سرنگونی در داخل را از سر گذراند و به یک ثبات نسبی رسید، اعدامها فروکش کرد.
اعدام قطع نمیشود، اعدام بخشی از سیاست نظام است. اما به وسعت سالهای اولیه دهه شصت، اعدام دیگر نبود. اما در سال ٦٧ میبینید دوباره این اعدامها وسعت میگیرد، قتلعام صورت میگیرد، چرا؟ چون نظام جمهوری اسلامی با شکست از جنگ روبرو شده و باید در واقع پاسخگوی مطالبات بسیاری باشد. پتانسیل زیادی در جامعه وجود دارد و به همین جهت است که دست به اعدام میبرد. اعدام میکند تا این پتانسیل را از جامعه بگیرد، سرکوب و اعدام باعث خمودی گردد، باعث این بشود که مردم از دنبال کردن مطالباتشان بترسند.
در جنبش سال ٨٨ دوباره وقتی مردم وارده صحنه میشوند و آحاد جامعه تظاهرات گستردهمیکنند، اول از همه میآیند کسانی را اعدام میکنند که در واقع هیچی نقشی هم در این جریانات سال ٨٨ نداشتند. مثل فرزاد کمانگر و دوستانش، مثل زندانیان کُردی که اعدام کردند. و یا بعدها کسانی که قبلا دستگیر شده بودند مثلا انجمن پادشاهی و هواداران مجاهدین. در هر صورت افرادی که کمترین ارتباطی با این مسئله داشتند اول اعدام کردند یا قبلا از همه دستگیر شده بودند. بنابراین اعدام در نظام جمهوری اسلامی بخشی برمیگردد به حل مشکلات نظام و بخشی دیگر البته به عنوان سیاست نظام در دورههای مختلف پیرو میشود. پس اعدام یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد.
کُردپا: شما درجایی آغاز اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را خردادماه ٦٠ تا مهرماه ٦٧ عنوان کردیدهاید. چه تعداد زندانی سیاسی( به تعریف حکومت اسلامی ایران) از سوی قضات به مرگ محکوم و حکم نیز به اجرا درآمد؟
ایرج مصداقی: در دهه شصت اعدام وجود داشته، کشتارهای ٦٧ به ویژه کشتار اوایل تابستان ٦٧ یک پروژه خاصی بوده که تا مهرماه ٦٧ ادامه داشت. البته اعدامها در ١٣ شهریورماه ٦٧ تقریباً تمام شد و تا مهرماه ترکشهای آن یعنی کسانی که به دلایلی زنده مانده بودند یا از قبل زیر حکم بودند، همچنان ادامه یافت. اما اینگونه نبود که بعد از آن تاریخ اعدام دیگری نبوده باشد.
ما در سالهای بعد هم اعدام داشتیم در سال ٦٧، ٦٨، ٦٩، ٧٠ حتی کسانی که سالها قبل دستگیر شده بودند حتی کسانی مثل فاطمه مدرسی(سیمین فردین) که عضو حزب توده بودند در سال ٦٨ اعدام شدند. بنابراین اعدام دهه شصت همچنان ادامه داشت. منتها چون در کشتار ٦٧ تقریبا زندان خالی شده بود عملا تعداد کمتری در سالهای بعد اعدام شدند یا کسانی بودند دوباره دستگیر میشدند و اینبار اعدام میشدند و رژیم مسئولیت آن را هم به عهده نمیگرفت.
از تعدای که من میخواهم خدمت شما عرض کنم راجع به خود کشتار ٦٧، همان طوری که آیتالله منتظری هم گفتند به نظر من چیزی کمتر از چهار هزار نفر اعدام شدند و این آماریست که به واقعیت نزدیک است و شواهد هم دال بر این تعداد میباشد. منتها دربارهی کل اعدامهای دهه شصت، آمار دقیقی وجود ندارد اما من میتوانم بگویم کل زندانیان اعدام شده دهه شصت قطعاً کمتر از بیست هزار نفر است. چیزی در همین حدود و نمیتواند بیشتر از این بوده باشد.
کُردپا: در آن دوران چه نهاد و گروههایی در به سرانجام رساندن اعدام زندانیان سیاسی نقش اصلی و اساسی را برعهده داشتند و این روزها نیز نقش گذشته را همچنان ایفا میکنند؟
ایرج مصداقی: مسئله اعدامهای جمهوری اسلامی در جاهای مختلف فرق میکرد. یک بخشی سپاه پاسداران بود که در دستگیری و تهیه کیفر خواستها و به دادگاه فرستادن افراد، نقش بسیار تعیینکنندهای داشت. خود کمیته انقلاب اسلامی آنموقع نقش مهمی در سرکوب، دستگیری و تهیه پرونده علیه زندانیها برعهده داشت. بعدها کمیته منحل و با نیروی انتظامی ادغام گردید. دادستانی انقلاب در تهران و دیگر شهرها هم در اعدام زندانیان سیاسی ایران نقش ایفاء کردند. بعدها هم که وزارت اطلاعات تشکیل شد نقش تعیین کننده ایفاء نمود.
اما اگر بخواهیم گروههای سیاسی را اسم ببریم، حزب موتلفه اسلامی که اعضای دادستانی تهران را تشکیل میدادند، نقش تعیین کنندهای در این کشتارها و جنایات داشته و از طرف دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که اعضای حفاظت اطلاعات سپاه را تشکیل میدادند و پروندهها و بازجوییها توسط آنها صورت میگرفت و نقش بسیار مهمی در ضربه زدن به نیروهای سیاسی و کشتار اونها به عهده داشتند.
بخشی از این نیروها امروز تحت عنوان اصلاحطلبان حکومتی هستند، بخشی هم در نهادهای نظام مستقرند. بخشی نیز به عنوان منتقد نظام در زندان بسر میبرند و یا دورههای زندان را سپری کردند. درباره این افراد بارها صحبت شده است و بعدها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت اسلامی تشکیل دادند. اینها در سرکوب، کشتار و دیگر مسائل نقش داشتند به نوعی هرکدامشان به این مسئله دچار شدند.
از طرف دیگر روحانیت نیز نقش داشت. روحانیت به عنوان کسانیکه هم پشتوانه ایدئولوژیک این جنایات بودند و هم فتوا و حکم صادر میکردند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز هم بودند، اینها تماماً در کشتار و جنایت دست داشتند و مسئول هستند.
مسئولان سیاسی و قضایی کشتارهای دهه ٦٠
کُردپا: شما همواره با بازگویی و مستندسازی وقایع داخل زندانهای ایران علیرغم گذشت حداقل ٢٥ سال از آن عصر موافق بودید. چه اصراری بر حوادث سیاسی گذشته دارید؟
ایرج مصداقی: نخست اینکه بخشی از تاریخ ماست و باید مطرح گردد، دوم اینکه اگر ما به دنبال دادخواهی هستیم نیاز هست که این مسائل مستند شوند. اگر ما میخواهیم جنایتکاران و ناقضین حقوقبشر را در حتی در آیندهای فرضی هم بخواهیم پیگیری بکنیم و اینها را به پای میز عدالت بیاریم، نیاز هست که مستندسازی کنیم. باید در واقع آنچه را که اتفاق افتاده مکتوب کنیم و دنبال کنیم.
یک مسئله دیگر، مطرح کردن آنچه که در گذشته اتفاق افتاده میتواند مانعی بشود از تکرار آن در آینده و پیگیری آن میتواند جلوی دیگران را برای تکرار این دسته جنایات بگیرد. همچنین مطرح شدن این نوع جنایات، دست جانیان را میبندد بخصوص در دنیای امروز که ارتباطات مهم است به نظر من اینها همه و همه میتواند کمک بکند برای بهبود وضعیت حقوقبشر و یا بسته شدن دست جنایتکاران. بنابراین وظیفه ماست که تاریخ گذشته خود را مکتوب و مستند بکنیم و صدایی را که خاموش شد، پژواک بدهیم. امروز وظیفه ماست از رنج و تلاشی که نسلهای گذشته متحمل شدند، سخن بگیم و نسل امروز و مردم را با آنها آشنا کنیم.
کُردپا: برخی از صاحبنظران اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را بحران داخلی ناشی از جنگ ٨ ساله و انزوای بینالمللی عنوان میکنند. آیا شرایط کنونی حکومت اسلامی ایران قادر به اجرای سناریوی اوایل انقلاب خواهد بود؟
ایرج مصداقی: به نظر من هیچ موقع تاریخ تکرار نمیشود، امروز نظام جمهوری اسلامی نه اینکه پیشرفت و بهبودی به ویژه در حوزه حقوقبشر در آن حاصل شده باشد، خیر اما نظام جمهوری اسلامی به مدد همین رسانههای مستقل و ارتباطات دنیای مجازی دستش بسته است.
شما ملاحظه کنید امروز یک نفر در کُردستان یا در سیستان و بلوچستان یا در هر نقطه از ایران وقتی که دستگیر میشود همه متوجه میشوند. وقتی زیر فشار قرار میگیرند وقتی که حکم میگیرند همه متوجه میشوند. بنابراین همین کمپینهایی که تشکیل میدهند، اینها همه مؤثر هستند و نظام حاکم بر کشور را تحت فشار قرار میدهد و عملاً دستش را برای جنایتکاری میبندد. به مدد فعالان عرصه اجتماعی، تکرار گذشته به سختی میتواند دوباره صورت بگیرد و من بعید میدانم گذشتهی نظام جمهوری اسلامی تکرار گردد و عملاً مجبور است به شیوههای دیگر روی بیارد.
در جنبش سال ٨٨ نظام جمهوری اسلامی واقعا به اعدام و چنگ و دندان نشان دادن نیاز داشت اما دستش بسته بود به همین دلیل در لحظاتی که بیشترین نیاز را به کشتار داشت میتوانست از تظاهرکنندهها بگیرد و بُکشد.
در ٣٠ خرداد این کار را کرده بود، در سال ٦٠ این کار را کرده بود، در دهه شصت بدون اینکه احراز هویت بکند، اعدام میکرد. اما در سال ٨٨ نتوانست، رفت سراغ فرزاد کمانگر، رفت سراغ زندانیانی که مدتها قبل دستگیر شده بودند، شیرین علمهولی، اسلامی و ... بنابراین نظام جمهوری اسلامی نمیتوانست و فکر میکرد اینها را راحتتر میتواند اعدام کند و خوب این کار را هم کرد و من فکر میکنم گذشته تکرار نشدنی است.
کُردپا: درباره آمار و ارقام اعدام زندانیان سیاسی وابسته به احزاب و جریانات ملیگرا در مناطق پیرامون مرکز به ویژه کُردها چه اطلاعات و اسنادی در اختیار دارید؟
ایرج مصداقی: باید در دهههای مختلف این را دید. در دهه اول انقلاب بیشترین کسانی که اعدام شدند، کُردها بودند. در واقع مردم کُردستان بطور مضاعف مورد ظلم قرار میگیرند، چرا؟ دلایل مختلفی دارد. مانند سنیمذهببودن غالب کُردها و بعد اینکه کُردستان پذیرای جریانات و گروههای سیاسی هم بود.
تمام گروههای سیاسی که در بخشهای دیگر ایران نمیتوانستند دست به فعالیت بزنند، عقب نشینی میکردند و به کُردستان پناه میآوردند و کُردستان به اولین تبعیدگاه و اولین پناهگاه برای نیروهای سیاسی قبل از اینکه به اروپا، آمریکا و کانادا بیایند، مبدل گشته بود. به همین دلیل کُردها بیش از دیگر هموطنان ما تحت فشار بودند و اعدامهای گسترده همان موقع هم در میان شهروندان کُرد بود.
جریانات سیاسی کُرد بسیار فعال بودند، مبارزه مسلحانه میکردند متشکل بودند و این موارد نیز تأثیر داشت. کُردها بیش از بقیه اقوام اعدام شدند. اما امروز، در طول یکی دو سال گذشته بلوچها زیاد اعدام شدند. در یک فقره ١٦ نفر را اعدام کردند. عربهای زیادی الان زیر اعدام هستند و در طول یکی دوسال گذشته تعدادی از اونها هم اعدام شدند، اما همچنان کُردها در صف اول هستند. هنوز هم کُردها اعدام میشوند و بیشترین اعدام را در طول سالهای گذشته داشتند.
در ١٧ سال گذشته دقیقاً از سال ٧٦ تا کنون فقط شش زندانی مجاهد اعدام شدند در حالیکه در همین دوران اگر بخواهیم تعداد کُردها را حساب بکنیم که اعدام شدند بیش از این تعداد است. این در صورتی است که مجاهدین یک سازمانی سراسری است و برخلاف کُردها که در مناطق کُردستان ایران فعال میکنند و یا حتی بلوچها در منطقه بلوچها فعال هستند.
بنابراین امروز نظام جمهوری اسلامی برای اعدام زندانیان سیاسی بیشتر متوجه این نیروها است. در ٥ سال گذشته حداقل ١٦ تا ١٧ کُرد اعدام شدند و لااقل شصت نفر حکم اعدام دارند. در همین مدت فقط پارسالچهار عرب با هم اعدام گردیدند که سه نفرشان برادر بودند. امروز بیشتر اعدامها را در میان عربها، بلوچها و کُردها میبینیم.
کُردپا: نهادهای مدافع حقوقبشر و رسانههای مستقلی نظیر آژانس کُردپا باید چگونه زندانیان سیاسی را مورد حمایت و نقض حقوق زندانیان را مستندسازی نماید؟
ایرج مصداقی: حمایت از زندانیان همین کاری است که انجام میدهید. همین کاری که شما و دیگر رسانهها به عنوان یک رسانه صورت میدهند. البته اینها هنوز کافی نیست و تا آنجایی که میتوانیم باید به فعالیتهای خودمون ابعاد تازهتری بدهیم.
مردم بیشتری را زیر پوشش قرار دهیم و افکار عمومی را متوجه جنایاتی که در زندانها صورت میگیرد، بکنیم. متوجه مشکلاتی که خانوادهها درگیرش هستند و عملاً مسئله زندانیان را مسئله مردم بکنیم. مشکل است مردمی که با فقر، تنگدستی، اعتیاد، گرسنگی، بیکاری، فساد، فحشا و مشکلات زیستمحیطی مواجه هستند آنقدر درد دارند که کمتر به درد این و آن برسند و اما این باعث نمیشود ما تلاش خودمان را نکنیم. این راه نشان داده که مؤثر است و این فشارها دست رژیم را میبندد. شما میبینید برادران زانیار و لقمان مرادی را، رژیم اگر این کمپینها نبود اگر این فشارها نبود تا حالا ده دفعه آنان را اعدام کرده بود.
این فشارها مؤثر است، نمیگم در اثر این فشار هیچ کسی را اعدام نمیکنند نه، اما اعمالشان را محدود میکند.
اما از طرفی دیگر باید کوشش بیشتری کنیم آنچه را که واقعیت است انعکاس دهیم نه اینکه سعی کنیم بزرگنمایی و دروغپردازی کنیم و به ابعادش بیفزاییم، نه این کمک کردن به آن نیست. به اندازه کافی نظام جمهوری اسلامی جنایت کرده و میکند ما همان چیزی را که اتفاق افتاده اگر بیکم و کاست همان را بیان کنیم به اندازه کافی برای افشای جنایت رژیم اسناد گویا هستند و نیاز به ابعاد گستردهتر از آنچه که واقعیت دارد، نیست. آنچه که به وقوع پیوسته به داستانها بدهیم به نظر من این مهم است چون تو مسئله مستندسازی ما نیاز داریم به واقعیت و نه تبلیغات و نه استفادههای سیاسی از مسئله.