زنکشی؛ لیلا آذری توسط همسر سابق پس از سالها تهدید و خشونت و در نبود حمایت قانونی به قتل رسید
۱٧ آذر ۱۴۰۴ – روز شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۴، یک زن کُرد ۳۹ ساله اهل روستای «آقتپه» از توابع شاهیندژ و ساکن شهر بوکان، بهنام «لیلا آذری»، توسط همسر سابق خود با نام «فرهاد قدرتی» و در نتیجه شکنجه با دستان بسته و وارد آوردن ضربات سنگ به سر، در یک معدن قدیمی متروکه در اطراف بوکان به قتل رسید. این حادثه نمونهای آشکار از زنکشی و تداوم مصونیت خشونت خانگی است.
پیشزمینه خشونت و نقض مکرر حقوق لیلا آذری؛
یک منبع مطلع در گفتوگو با کُردپا ضمن تأیید خبر، درباره جزئیات آن گفت؛ لیلا آذری ۴ سال پیش بهدلیل خشونت خانگی شدید از همسرش جدا شده بود؛ زیرا همسر سابقش دارای «اختلالات روانی» بوده و لیلا طی سالها خشونت مداوم، چهار مرتبه دچار شکستگی دست و دو بار دچار شکستگی سر شده بود. او به همین دلیل از «فرهاد» جدا شد، اما در پی فشارها و تهدیدهای مداوم، یکبار دیگر به زندگی مشترک بازگشت؛ با اینحال بهدلیل ادامه خشونتها دوباره جدا شد و اینبار حاضر به بازگشت نبود. همسر سابقش طی سالهای پس از جدایی نیز با تهدید، خشونت و تعقیب، تلاش میکرد او را وادار به بازگشت کند، اما لیلا همچنان مخالفت میکرد.
جزئیات قتل لیلا آذری؛
در نهایت، روز شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۴، پس از مخالفت مجدد لیلا برای بازگشت، «فرهاد» او را بهاجبار و با خشونت به معدن متروکهای در اطراف بوکان میبرد، دستانش را میبندد و او را بهشدت مورد شکنجه قرار میدهد. سپس با وارد آوردن ضربات سنگ بر سر، لیلا را به قتل میرساند.
پس از ارتکاب قتل، «فرهاد» خود را به یکی از نهادهای پلیس معرفی کرد. با آغاز تحقیقات، پیکر لیلا آذری در روستای «کانیاَله سیده» از توابع بوکان کشف شد. فرد متهم اکنون در بازداشت است و به گفته پلیس «تحقیقات قضایی و انتظامی درباره انگیزه قتل و روشنشدن جزئیات» ادامه دارد.
چرخه خشونت، تهدید به مرگ و بازگشتسازی اجباری در زندگی لیلا؛
همسر سابق لیلا پیش از ازدواج با او، یکبار ازدواج کرده و در ادامه پس از طلاق از همسر اولش، با لیلا ازدواج کرده بود. وقتی لیلا برای نخستینبار از او جدا شد، دوباره به سراغ همسر اولش رفت و با او ازدواج کرد. مدتی بعد، برای اینکه لیلا را به زندگی مشترک بازگرداند، دوباره از همسر اولش جدا شد و برای بار دوم با لیلا ازدواج کرد. اما پس از جدایی دوم لیلا، او برای سومینبار به همسر اول خود رجوع کرد. طی چهار سال پس از این جدایی، همسر سابق لیلا بهطور مداوم تلاش میکرد او را تحت فشار، تهدید و اجبار به بازگشت وادار کند. سرانجام این چرخه تکراریِ خشونت، کنترل و بازگشتسازی اجباری با قتل لیلا پایان یافت.
منبع مطلع کُردپا میگوید؛ «فرهاد به حرف هیچکس حتی برادران لیلا گوش نمیداد و بهطور مداوم لیلا را تهدید به مرگ میکرد؛ او پس از هر جدایی، دنبال لیلا میرفت و با گریه و خواهش تلاش میکرد او را مجبور به بازگشت کند.»
ٖوضعیت زندگی و آسیبپذیریهای لیلا و دختر نوجوانش؛
لیلا آذری، ۳۹ ساله، اصالتا اهل روستای «آق تپه» از توابع شاهیندژ و ساکن شهر بوکان بوده است. او از همسر اول خود که بهدلیل اعتیاد از او جدا شده بود، یک دختر نوجوان دارد که حضانتش را نیز برعهده گرفته بود. او برای تامین مخارج زندگی خود و فرزندش در یک رستوران کار میکرد. لیلا از کودکی پدر نداشت و در وضعیت مالی سختی بزرگ شده بود. اکنون با قتل او، دختر نوجوانش بدون سرپرست مانده است و پدرش بهدلیل اعتیاد توانایی مراقبت از او را ندارد.
قتل لیلا آذری در بستری از خلاهای قانونی و ضعف حمایت از زنان؛
قتل لیلا آذری نمونهای تلخ از مصونیت عاملان خشونت خانگی و ضعف نظام حمایتی از زنان در ایران است. با وجود افزایش موارد زنکشی، جمهوری اسلامی ایران همچنان فاقد قانون جامع منع خشونت علیه زنان است. پیشنویس لایحهای در این زمینه سالهاست معطل مانده و بخشهای حمایتی آن تضعیف شدهاند.
در نظام کیفری ایران، برخی مقررات مانند ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی عملا به مردان در شرایط خاص اجازه قتل همسر میدهد و در بسیاری از پروندهها، خشونت خانگی یا جرمانگاری نشده یا با تخفیفهای قضایی مواجه است. قربانیان نیز بهدلیل نبود پناهگاههای امن، حمایت قضایی، یا خدمات روانی و حقوقی موثر، اغلب در برابر خشونت تنها میمانند.
ایران همچنین هنوز به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW) نپیوسته و در اجرای تعهدات بینالمللی خود ناکارآمد عمل کرده است. قتلهایی مانند پرونده لیلا آذری نتیجه مستقیم بیعملی حکومت در حمایت از زنان و تقویت فرهنگ مصونیت است. بدون اصلاح قوانین، آموزش همگانی و تقویت سازوکارهای حمایتی، خشونت علیه زنان ادامه خواهد داشت.
زنکشی و خودکشی در کُردستان؛ برآیند درهمتنیدگی تبعیض ساختاری، حذف اجتماعی و نگاه امنیتی حکومت؛
به گفته اوین مصطفیزاده، سخنگوی کُردپا؛ زنکُشی و خودکشی در کُردستان یک پدیده بسیار درهمتنیده با شرایط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی است که بهدلیل در حاشیه قراردادن و در عقب مانده نگه داشتهشدن کُردستان از سوی حکومت، فرصتها و رشد و پویایی اجتماعی و فردی از انسانها سلب میشود و در این شرایط انسانها آموزش و آگهی لازم برای برخورد با آسیب و مشکلات اجتماعی را پیدا نخواهند کرد.
از دیگر سو، حکومت در راستای نگاه امنیتی و دیگری به کُردستان، تلاش میکند آسیبهای اجتماعی را در جامعه کُردستان فرهنگی ذاتی-درونی نشان دهد و بگوید مشکل از فرهنگ کُردها است، درحالیکه فرهنگ یک مسئله کاملا سیال است و در کشورهای نرمال بودجه فراوانی برای ارتقا آن در نظر گرفته میشود.
این خوانش نه به معنای انکار سنتهای غلط در جامعه کُردستان است و چه بسا در سالهای اخیر فعالین زن و فعالان برابری جنسی/جنسیتی با دستان خالی بیشترین نقش را در مبارزه با زنکُشی و خودکشی در جامعه کُردستان داشتهاند و در راستای دغدغهمند کردن جامعه و پسزدن سنتهای غلط و مردسالار برآمدهاند؛ باوجود اینکه در این راه بازداشت شده و اعم انجمنهای مربوط به زنان لغو مجوز شدهاند یا دیگر مجوزهایشان تمدید نشده است.
فعالین، رسانه و نهادهای حقوق بشری نیز نه تنها اخبار زنکُشی و خودکشیها را انکار و پنهان نکرده بلکه با هدف آگهی بخشی به جامعه و دغدغهمند کردن افکار عمومی، تلاش کردهاند بر روی آسیبهای اجتماعی دست گذاشته و آن را به مسئله همگانی تبدیل کنند.
مسئله مهم دیگر این است که خود قربانیان زنکُشی و خودکشی قربانیان منفعلی نیستند، بلکه ما در سالهای اخیر شاهد خودکشی و زنهای کشته شدهای بودهایم که در پی اعتراض به خشونت، سنتها و تبعیضات جان خود را از دست دادهاند.
لازم به ذکر است، این نوشتار برای مطرح کردن پیچیدگی آسیبهای اجتماعی در کُردستان و درهمتنیدگی ساختارها با آن است، چرا که خوانش تک بعدی از مسئله کاملا غلط است.