خودکشی یک زن و یک کودک چهارده ساله در دیواندره و بانه/ ۴ مورد خودکشی در سه روز
روز چهارشنبه مورخه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، یک شهروند زن در دیواندره و یک دانشآموز پسر ۱۴ ساله در بانه با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان دادند.
به گفته یک منبع مطلع به کُردپا؛ گلاله کریمی، حدودا ۴۰ ساله و اهل دیواندره به علت «افسردگی» از طریق حلقآویز کردن به زندگی خود پایان داد. نامبرده متأهل و دارای فرزند بوده است.
همچنین در شهر بانه، یک دانشآموز کودک ۱۴ ساله به نام میلاد شیرازی به شیوه حلقآویز اقدام به خودکشی کرد و جانش را از دست داد.
منابع آگاه به کُردپا میگویند؛ این نوجوان ۱۴ ساله به علت «تقلید بعد از تماشای فیلم» خود را حلقآویز کرده است.
روز دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲ نیز، یک کارگر به نام عبدالرحمن احمدی، اهل روستای «خرکه» ساکن محله «فرجه» سنندج به دلیل عدم توانایی در تامین هزینه درمان چشم خود به مبلغ هفتاد میلیون که دچار نارسایی شده بود، با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد. این کارگر دارای یک فرزند پسر معلول نیز بوده است.
از دیگر سو، روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، یک شهروند سالمند مهابادی به نام شمال اورامی، ۶۰ ساله، به علت «مشکلات اقتصادی» به زندگی خود پایان داد.
با احتساب این موارد و بنا به آمار ثبتشده در مرکز آمار سازمان حقوق بشری کُردپا، طی ۲۵ روز از ماه بهمن ۱۴۰۲ مجموع ۲۲ شهروند در کردستان خودکشی کردهاند که ۱۰ تن از آنان زیر ۱۸ سال سن داشتهاند.
جزییات خودکشی زنان در بهمن ۱۴۰۲؛
از ابتدای بهمن ۱۴۰۲ مجموع ۹ زن در کردستان خودکشی کردهاند.
۵ تن از آنان زیر ۱۸ ساله سن داشتهاند و کمترین آنها ۱۳ سال سن داشته است.
۳ تن از این زنان دانشآموز بودهاند.
خودکشی این ۶ زن به شیوههای حلقآویز، خوردن قرص، خود را به سد انداختن و پرت کردن از بالای ساختمان بوده است.
جزییات خودکشی مردان در بهمن ۱۴۰۲؛
از ابتدای بهمن ۱۴۰۲ مجموع ۱۳ مرد در کردستان خودکشی کردهاند.
۵ تن از این مردان زیر ۱۸ سال سن داشتهاند که کمترین آنها ۱۴ سال سن داشته است.
۲ تن از این افراد دانشآموز، یک نفر مربی ورزش و یکی از آنان به نام محمدکمیل زندخانی از بازداشتشدگان اعتراضات ژن ژیان ئازادی بوده است.
بیشترین تعداد این مردان با حلقآویز کردن به زندگی خود پایان دادهاند.
به گفته اوین مصطفی زاده، سخنگوی کُردپا؛ خودکشی در کردستان یک پدیده بسیار درهمتنیده با شرایط اجتماعی – اقتصادی - سیاسی است که به دلیل در حاشیه قراردادن و در عقب مانده نگه داشته شدن از سوی حکومت، فرصتها و رشد و پویایی اجتماعی و فردی از انسانها سلب میشود و در این شرایط انسانها آموزش و آگهی لازم برای برخورد با آسیب و مشکلات اجتماعی را پیدا نخواهند کرد.
از دیگر سو، حکومت در راستای نگاه امنیتی و دیگری به کردستان تلاش میکند آسیبهای اجتماعی را در جامعه کردستان فرهنگی ذاتی درونی کند و نشان دهد مشکل از فرهنگ کُردها است، درحالیکه فرهنگ یک مسئله کاملا سیال است و در کشورهای نرمال بودجه فراوانی برای ارتقا آن در نظر گرفته میشود.
این خوانش نه به معنای انکار سنتهای غلط در جامعه کردستان است و چه بسا در سالهای اخیر فعالین زن و فعالان برابری جنسی/جنسیتی با دستان خالی بیشترین نقش را در مبارزه با زن کشی و خودکشی در جامعه کردستان داشتهاند و در راستای دغدغهمند کردن جامعه و پسزدن سنتهای غلط و مردسالار برآمدهاند؛ باوجود اینکه در این راه بازداشت شده و تمامی انجمنهای مربوط به زنان لغو مجوز شدهاند یا دیگر مجوزهایشان تمدید نشده است.
فعالین، رسانه و نهادهای حقوق بشری نیز نه تنها اخبار زنکشی و خودکشیها را انکار و پنهان نکرده بلکه با هدف آگهی بخشی به جامعه و دغدغهمند کردن افکار عمومی، تلاش کردهاند روی آسیب اجتماعی دست گذاشته و آن را به مسئله همگانی تبدیل کنند.
مسئله مهم دیگر این است که خود قربانیان زنکشی و خودکشی قربانیان منغعلی نیستند، بلکه ما در سالهای اخیر شاهد خودکشی و زنهای کشته شدهای بودهایم که درپی اعتراض به سنتها و تبعیضات جان خود را از دست دادهاند.
لازم به ذکر است، این نوشتار برای مطرح کردن پیچیدگی آسیبهای اجتماعی در کردستان و درهمتنیدگی ساختارها با آن است، چرا که خوانش تک بعدی از مسئله کاملا غلط است.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده