مهاباد؛ روایتی از شلیک صدها گلوله ساچمهای به محمد خضری، معترض ۲۳ سالهای که برای شرکت در اعتراضات از سربازی برگشته بود
محمد خضری، جوان ۲۳ ساله مهابادی است که برای شرکت در اعتراضات از سربازی برگشته بود. او ۷ آبان ۱۴۰۱ در جریان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی به دنبال قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی با شلیک صدها گلوله ساچمهای از ناحیه پشت و اطراف قفسه سینه هدف شلیک مستقیم و از فاصله نزدیک نیروهای لباس شخصی قرار گرفته بود. آقای خضری مخفیانه زندگی میکند و هنوز ۵۰۰ گلوله ساچمهای در بدن او باقیمانده و با مشکلات شدید تنفسی، درد کلیه، عدم توانایی در کار و مشکلات روانی دست به گریبان است.
کُردپا که به صورت اختصاصی به روایت کشته و زخمیشدگان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در کردستان میپردازد، اینبار به نحوه زخمیشدن و شلیک به محمد خضری از معترضان مهابادی پرداخته است که اکنون به خارج از کشور پناهنده شده است.
۷ آبان ۱۴۰۱ در ۴۳مین روز از اعتراضات گسترده مردمی در شهرهای کردستان و ایران، اعتراضات مردمی همچنان ادامه داشت، دانشجویان و دانشآموزان در مدارس و دانشگاهها نیز پا به میدان گذاشته بودند و اعتصابات کسبه و بازاریان نیز همچنان ادامه داشت. در این ۴۳ روز از اعتراضات مردمی در کردستان جمهوری اسلامی مرتکب قتل حکومتی ۵۷ تن شده بود و شمار زخمیشدگان به هزاران نفر میرسید. محمد خضری، معترض ۲۳ ساله مهابادی، یکی از همین زخمیشدگان است.
چگونگی شلیک به محمد خضری توسط نیروهای سرکوبی که با ماشین شخصی به میان مردم میرفتند؛
محمد خضری، معترض مهابادی که هماکنون از بیم بازداشت نهادهای امنیتی از ایران خارج شده است، در خصوص نحوه شلیک نیروهای سرکوب به خود میگوید؛ من یک سرباز وظیفه اجباری در ماکو (مرز بین ایران و ترکیه) بودم. همزمان با خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، مرخصی گرفته و به مهاباد بازگشتم.
حدود یک هفته هر شب در محله زندگی خودمان (خیابان دانشگاه آزاد اسلامی) به اعتراضات رفته و در آن شرکت میکردم. در آخرین شبی که بیرون رفتم (۷ آبان ۱۴۰۱)، فضای شهر به شدت امنیتی بود و هنوز هیچ تجمعی شکل نگرفته بود. همراه یکی از دوستانم در کنار خیابان اصلی محلهمان مشغول صحبتکردن بودیم که از یک خودرو شخصی سمند سفید که کاملا با چراغهای خاموش به خیابان آمده بود، سه نفر (نیروی سرکوب) پیاده شدند. آنها به طرف ما آمدند و کم کم شروع به دویدن و شلیک به سمت ما کردند. من از ناحیه پشت سر پنج بار با اسلحه شکاری هدف شلیک گلوله قرار گرفتم.
این معترض جوان پس از تیراندازی نیروهای سرکوبگر-حکومتی، به دلیل وارد شدن ساچمه به داخل ریه، دچار خونریزی و نفوذ هوا به ناحیه ریه میشود. او در خصوص وضعیت خود در آن لحظات به کُردپا میگوید؛ نفس کشیدن تقریبا برایم غیرممکن شده بود. همزمان در حال دویدن به داخل یک کوچه بودم و با فریاد درخواست کمک میکردم. در همین حین یکی از ساکنین درب خانهاش را برایم باز کرد و من را پناه داد.
در ادامه آقای خضری پس از در جریان قرار دادن خانوادهاش به مکان امنی منتقل میشود.
انتقال محمد خضری به یکی از مراکز درمانی ارومیه پس از یک شبانەروز خونریزی بدون رسیدگی پزشکی؛
به دلیل اینکه نیروهای سرکوب این جوان ۲۳ ساله را از فاصله خیلی نزدیک هدف شلیک تعداد زیادی گلوله ساچمهای قرار داده بودند، بیشتر ساچمهها عمیقا داخل بدن او فرو رفته بودند. خونریزی شدید و یک ریه پر از خون و هوا نیز وضعیت آقای خضری را به شدت وخیم کرده بود.
او در خصوص وضعیت وخیم خود به کُردپا گفت؛ یک شبانهروز را با یک ریه پُر از خون و عفونت و همچنین شوکی که به من وارد شده بود، سپری کردم. در نهایت از طریق یکی از آشنایان نزدیک و دلسوز، روابطی برای کمکرسانی و انتقال به یکی از مراکز درمانی ارومیه پیدا کردیم.
محمد خضری پس از انتقال بە یکی از مراکز درمانی ارومیە، تحت عمل اورژانسی ریه قرار میگیرد و در اسرع وقت ترخیص میشود.
باقیماندن ۵۰۰ گلوله ساچمهای در بدن محمد خضری و دست گریبان شدن با مشکلات جسمی و روانی؛
با وجود اینکه جراحی اورژانسی خطرات جدی را از این معترض زخمیشده رفع میکند، اما با گذشت نزدیک به یک سال هنوز ۵۰۰ گلوله ساچمهای در داخل بدن و ناحیه پشت آقای خضری بهجا ماندهاند.
این جوان ۲۳ ساله در خصوص وضعیت جسمی و روحی خود بعد از گذشت نزدیک به یک سال به کُردپا میگوید؛ پس از ترخیص شدن از مراکز درمانی ارومیە، همچنان دچار درد شدید در ناحیە کلیە هستم و با مشکلات تنفسی دست به گریبانم.
همچنین بعد از خروج اجباری از ایران به دلیل فشار و تهدید نهادهای امنیتی، اکنون بە صورت مخفی در یکی از کشورهای همسایه زندگی میکنم و توانای کار کردن ندارم. از دیگر سو هنوز به درمان جسمی و روانی نیاز دارم و بیشتر شبها کابوس میبینم.
تهدید، فشار و یورش نیروهای امنیتی به منزل خانوادگی محمد خضری جهت بازداشت او؛
فشار و تهدید نهادهای امنیتی پس از زخمیشدن محمد خضری جهت بازداشت او بارها ادامه پیدا میکند. او در این رابطه به کُردپا گفت؛ پس از زخمی و مخفی شدنم از بیم بازداشت، نیروهای امنیتی جهت بازداشت من به منزل پدرم یورش برده و اقدام به تفتیش آن کرده بودند. همچنین چندین مرتبه، نهادهای امنیتی از طریق تماس تلفنی مرا به شدت تهدید کردند.
محمد خضری؛
محمد خضری، متولد ۷ مرداد ۱۳۸۰، فرزند شهلا و عبدالهادی است.
او زاده شهرستان سردشت و ساکن مهاباد بوده و اکنون به دلیل فشار و تهدید نهادهای امنیتی به یکی از کشورهای همسایه پناه برده است.
این معترض زخمی شده، هنگام آغاز خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی، سرباز وظیفه در شهر ماکو (شهری مرزی بین ایران و ترکیە) بوده است و با گرفتن مرخصی و برگشتن از سربازی به اعتراضات مردمی مهاباد پیوسته است.
پینوشت؛
کُردپا در روند پیگیری وضعیت زخمیشدگان اعتراضات به اطلاعاتی دست یافته که نشان میدهد؛ نیروهای سرکوبگر-حکومتی بعد از سرکوب شدید معترضان و شلیک مستقیم گلوله به سر و صورت آنان از فاصلەهای نزدیک، که منجر به نابینا و معلول شدن افراد بسیاری شده است؛ به خانەهای آنها هجوم برده تا معترضان زخمیشده را دستگیر کنند.
سرنوشت زخمیشدگان بسیاری که هنوز در خفا مشغول درمان هستند، معلوم نیست. جمهوری اسلامی با زخمی کردن معترضان، از اذیت و آزار آنها دست برنداشته و سعی در بازداشت و زندانی کردنشان دارد. داستان تمام زخمیشدگانی که برای حفظ جان خود و جلوگیری از بازداشت و تهدید نهادهای امنیتی مجبور به خروج از کشور و ترک خانه و خانوادەاشان شدهاند؛ گوشهای سرکوب و قصاوت جمهوری اسلامی در برخورد با مردم و معترضان بوده است.