زینب بایزیدی و وضعيت نامناسب بند زنان زندان مراغه

16:01 - 4 شهریور 1391
آژانس کُردپا: بند زنان (نسوان) زندان شهرستان مراغه تنها دارای ١ اتاق و یک هواخوری کوچک است و آمار زندانیان این بند از 30 نفر تجاوز نمی‌کند.

به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، یک منبع مطلع از زندان مراغه، وضعیت بند زنان این زندان را بسیار اسف‌بار توصیف کرده است. زینب بایزیدی از فعالان کُرد حقوق زنان نیز در حال حاضر در این بند دوران دومین محکومیت خود را می‌گذراند.

این منبع مطلع به آژانس کُردپا گزارش داده: تعداد زندانیان زن این بند از تا ١٥ تا ٣٠ نفر متناوب هستند، اما ظرفیت تنها اتاق این بند فقط برای ٧ تا ٨ زندانی مناسب است، فضای کوچک و بسیار محدود بند زنان شرایط روحی روانی نامناسبی را بر زندانیان این بند حاکم کرده است.

عدم امکانات اولیه همچون نبود سرویس بهداشتی مناسب، محل مناسب جهت استراحت، کیفیت بسیار پایین غذای زندانیان زندان مراغه حبس زندانیان زن این زندان را بسیار بغرنج‌تر کرده است.

زینب بایزیدی پس از اتمام چهار سال حبس تعزیری در یک پرونده، برای بار دوم و در پرونده‌ای دیگر جهت گذراندن ٦ ماه حبس تعزیری و برای دومین تبعید از زندان زنجان به زندان شهرستان مراغه منتقل شد.

با گذشت ٤ سال و اندی از محبوس بودن این فعال کُرد حقوق زنان، وی تا کنون و به دستور اداره‌ی اطلاعات از استفاده‌ی هر گونه مرخصی محروم شده است.

زندان شهرستان مراغه تنها دارای ٢ بند زنانه و مردان است که در آن هیچگونه تفکیک جرمی صورت نگرفته و تمامی زندانیان با هر جرم و پروند‌ای در کنار هم هستند.

بند مردان زندان مراغه به صورت میانگین دارای ٥٠٠ زندانی می‌باشد که در شرایط بسیار نامطلوب روحی روانی قرار دارند.

همچنین این زندان فاقد هر گونه فضای ورزشی و یا فرهنگی همچون باشگاه و یا کتابخانه می‌باشد.

زینب بایزیدی از فعالان کمپین يک ميليون امضاء در استان آذربايجان غربی نيز به شمار می‌رود که در سال ۱۳۸۵ برای رفع تبعيض از زنان در قوانين مدنی و جزايی جمهوری اسلامی ايران راه اندازی شد.

زینب بایزیدی زندانی سیاسی کُرد و فعال حقوق زنان برای نخستین بار در سال ١٣٨٤ در شهر مهاباد بازداشت و بە مدت ٤٠ روز در بازداشتگاه ستاد خبری ارومیە تحت بازجویی قرار گرفت‌، او سپس با قید وثیقە از زندان آزاد شد  که بعدها بە اتهام تبلیغ علیە نظام به ٦ ماه حبس تعلیقی و تبعید به زندان مراغە محکوم گردید که این حکم با بروز پرونده‌ی دوم به حکم تعزیری تبدیل و به مرحله‌ی اجرا گذاشته شد.

زینب برای بار دوم از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به ٤ سال حبس تعزیزی تبعید به زندان زنجان محکوم که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز عینا تایید گردید.

زینب از زندان زنجان نامه‌ای را تحت عنوان \"آزادی را گدایی نمی‌کنم\"به افکار عمومی نوشت که متن این نامه که پیشتر منتشر شده در پی می‌آید.

آزادی را گدایی نمی‌کنم
خانواده‌ام را خیلی آزار داده‌اند. کلی دوندگی، به خیلی جا‌ها فرستادند. بار‌ها از قوه قضاییه نامه مبنی بر انتقالیم آوردند اما همین که به دست مسئولین دادگاه شهرمان می‌رسید، نامه‌ها گم و گور می‌شدند و به بهانه فرستادن به استان و نیامدن جواب‌ها و هر بهانه دیگری هیچ وقت جوابی نیامد و اجرا نشد، هر چند که از‌‌همان ابتدا همه آن‌ها را بی‌فایده می‌دانستم. 

به دنبال دستگیری و پیگیری پرونده از سوی وکلا و خانواده‌ام هر چه دیده‌ام بی‌نظمی و پارتی بازی و رشوه خواری بود. از‌‌همان ابتدا دروغ گفتند و نیتشان تنها فریب بود و بس! آنقدر این کار را تکرار کردند تا جاییکه مادر خوش باورم هم به آن‌ها بی‌باور شد. 

این‌ها را به این دلیل نمی‌گویم که منتظر لطف یا بخششی باشم، خیر، تا کنون هم کمترین درخواستی از آن‌ها نداشته‌ام و نخواهم داشت، نه به دلیل اینکه بخواهم خودم را زجر دهم یا دوست نداشته باشم آزاد شوم یا اینکه زندان را بر آزادی ترجیح دهم، نه‌، به هیچ وجه اینگونه نیست و آزادی حق من است، حتی یک روز حبس کشیدن برای من و امثال من که‌به خاطر این نوع اتهامات از آزادی محروم شده‌اند، بی‌عدالتی و ظلمی بزرگ است. 

از‌‌همان زمانی که حکمهای ناعادلانه بر من و خیلی‌های دیگر تحمیل شد، به خودم تعهد داده‌ام و قسم خورده‌ام که هرگز غرورم را زیر پا نگذارم و به هیچکس و خصوصاً کسانی که این حق را از من گرفته‌اند، در حالی که‌حق مسلم خودم است، التماس نکنم. 

مدتهاست این را فهمیده‌ام که تنها به دلیل اینکه ناله سر نداده‌ام و در برابرشان احساس بیچارگی و عجز نکرده‌ام، چنین حکمی برایم صادر کردند و عدم دورویی و چاپلوسی‌ام در این مدت دلیل ادامه دار بودن این رفتارشان بوده است. 

این نوع افراد یا چنین سیستمی تحمل دیدن زنانی جسور و با اراده، و یا تحمل پذیرفتن انسانهایی که برای به دست آوردن حق و حقوقشان تلاش می‌کنند را را ندارند.

‌آیا واقعاً اینان نمی‌دانند؟ هنوز نمی‌دانند پیشرفت زنان یعنی موفقیت هرچه بیشتر جامعه یا …؟ اینان سالیان درازیست چشم‌هایشان عادت کرده به دیدن زنان ضعیف و بی‌اراده‌ای که به دلیل فرهنگ و قانون غلط و سنتهای نابجا، قربانی ناهنجاریهای جامعه مردسالاری شده‌اند و در صورت مرتکب شدن کوچک‌ترین خطا و از ترس از دست دادن آبرو و طرد شدن از سوی خانواده و جامعه به دست و پای این افراد می‌افتند و چه بسا گاهی اوقات مورد سوءاستفاده نیز قرار می‌گیرند. 

این افراد تحمل ندارند چون ذهنشان آکنده از جنسیتی بیچاره و درمانده گشته و نمی‌خواهند ونمی توانند مبارزه زنان را تحمل نمایند. 

این نوع افراد و قوانین نادرست و سنتهای غلط که تبعیض را بر آن‌ها روا داشته، راه را بر هر بی‌حرمتی و بی‌عدالتی هموار کرده است، اما من به آن‌ها می‌گویم آن هدف مهم و مقدسی که برایش تلاش می‌کنیم و ب‌هایش را می‌پردازیم خود آبرو، ناموس، حیثیت و همه چیز است و بدون آن همه چیز پوچ و بی‌معناست، تحمل حبس و درد و رنج برای آن، مایه‌ی افتخار و غرور است. 
همانگونه که از‌‌همان ابتدا نیز به خود تعهد داده‌ام و بعد از سپری کردن نزدیک به‌سه‌سال حبس نیز به آن پایبند هستم و خواهم بود، هرگزتقاضای عفو نخواهم کرد. 
در این مدت هرچه بیشتر معنی ظلم را فهمیده‌ام زیرا بر این باورم، کسی باید تقاضای عفو نماید و مورد بخشش واقع گیرد، که اشتباهی کرده باشد یا به زیان شخص یا گروهی اقدام کرده باشد، کسانی را مورد آزار قرار داده یا به حریمی تجاوز کرده باشد، حقوق کسی را ضایع کرده باشد یا برعلیه ملتی اقدام کرده باشد، در غیر اینصورت فردی که عزت نفس نداشته و ترسو و بی‌باور باشد، از کسانی که حقش را از او گرفته‌اند و به او ظلم کرده‌اند خواهش و تمنا می‌نماید. 

اما من باید نگران کدام آزار و اذیت باشم، از کدام رفتار زشتم خجل باشم و به خاطر کدام خطا باید عذاب وجدان داشته باشم و از چه اشتباهی باید شرمسار باشم؟ غیر از غرور راستینی که باید در وجود هر فرد سالم و نرمالی باشد، غیر از تلاش و مبارزه راستین که‌برای همه افراد جامعه اعم از زن و مرد باید وجود داشته‌باشد، غیر از جسارت واقعی و احترام به خود. 

این ما نبودیم که باید محاکمه می‌شدیم، این ماییم که باید محاکمه می‌کردیم و آناننند که باید پاسخگوی ما باشند، پاسخگوی همه این سالهایی که ظلم را روا داشته و به‌آن مشروعیت داده‌اند و بی‌عدالتی و تحقیر کرده‌اند. آنقدر دیده و شنیده‌ام که به همه‌شان بی‌باور شده‌ام. 

در سیستمی که قانون بر طبق مقتضیات زمان و به نفع ملت به پیش نمی‌رود و در سیستمی که از انسان‌ها فقط دورویی و چاپلوسی می‌خواهند، در محیطی که بشر دوستانی مانند آقای کبودوند که تمام تلاشش در راستای انسانیت و اهداف بشردوستانه بوده‌و در زندان دچار سکته مغزی شده و نه تنها تدبیری برایش نیاندیشیده‌اند بلکه تاکنون نیزتحت معالجه لازم و ضروری قرار نگرفته است. 

اینان تحمل افکاری غیر از همانند خویش را ندارند. 
در پایان باز هم بر تعهدم اصرار ورزیده که حتی اگر تا ابد در حبس بمانم هرگز درخواست عفو و بخشش نمی‌کنم و همچون دیگر زنان کرد سرزمینم، با افتخار و سربلندی فریاد می‌زنم که به عنوان یک زن مدافع آزادی هیچگاه در برابر بی‌عدالتی سر تسلیم فرود نخواهم آورد و آزادی را گدایی نخواهم کرد.