بعد از ٨ سال دختران شینآبادی، همچنان میسوزند
امروز ٨ سال از حادثه دلخراش آتشسوزی مدرسه شینآباد میگذرد، حادثهای که درد و رنجش با بالارفتن سن دختران شینآباد بزرگتر شد و میشود.
سیما مرادی، شادی ابراهیمیان، نادیه صالح، اسمعه دروی، آمنه راک، مبینا پرکم، آرزو طاهر آبادی، فریده امیدوار، آمنه اسماعیلپور، مهناز محمدپور، اسرین معروفی، سیما شادکام...
این نامها، نام بازماندگان آتشسوزی مدرسه شینآباد هستند، آتشسوزی که با نگاهی به وضعیت بازماندگان آن مسائلی چون ستم و محرومیت مضاعف، در حاشیه قرار دادن و فقر سیستماتیک و خشونت جنسیتی و اتنیکی، برجسته میشوند.
در این حادثه سارینا و سیران مثل پروانه در آتش سوختند و جان دادند، نادیا و مهناز هرگز نخواهند توانست مادر شوند، آمنه سهمش بیشترین میزان سوختگی بود و سیما به دلیل سوختگی شدید تیشوی دردناکی برگردن دارد و تاکنون ١٨ بار اقدام به خودکشی کرده و نسرین نیز تعداد عملهایش را بخاطر ندارد.
دخترانی که هرکدام حداقل ٥٠ بار زیر تیغ جراحی رفتهاند.
دخترانی که آروزهایشان هر روز کوچکتر میشود، مبینا میگوید آرزو دارم گوشواره بیاندازم، اما گوش ندارم. آروز در حسرت ابروی که ندارد، فریده در آروزی والیبال با انگشتان قطع شده و سیمایی که از فرط افسردگی بیهوش میشود و دریغ از روانشناس...
کودکانی سوخته، نه تنها با بدن، بلکه با روح و روان و امید و آینده سوخته و با مشکلات متعدد پیشرو که حتی از درمان خود ناامید شدهاند، کودکانی که مدام به خودکشی فکر میکنند، نمیتوانند کارت ملی دریافت کنند چون اثر انگشت ندارند و برایشان چارهای اندیشه نشده و وعدههای که حتی برای درمان زخمهایشان تاکنونن راه به جای نبرده چه برسد به برنامهریزی برای آیندهشان.
و اکنون بعد از ٨ سال تنها یک سوال دارند؛ آیا اگر فرزندان خود مسئولان بودند با آنها چنین برخوردی میکردند؟
وضعیت کنونی دختران شینآبادی:
_ با شیوع کرونا، روند درمان آنها یک سالی است که متوقف شده و زخم بعضی از آنها عفونت کرده. سیما میگوید باید دچار سوختگی عمیق باشی تا بدانی که وقتی درمان متوقف میشود بدن چه واکنش منفی و جانسوزی نشان میدهد؛ چنان شدید که جای سوختگی تازه میشود و عفونت میکند.
_ آنها سالهاست هیچ روانشناسی را ندیده و افسردگی، ضعف حافظه، نداشتن تمرکز و گشادی دریچه قلب از عوارضی است که گربانگیرشان شده است.
_ دخترانی هرکدام با حداقل ٥٠ بار عمل جراحی که بیهوشی امانشان را بریده و روی هوششان تاثیر منفی و طولانیمدتی گذاشته است؛ اسرین میگوید: ما برای انجام جراحیها زیاد بیهوش شدهایم؛ آن قدر که دیگر مغزمان از حالت عادی خارج شده و زود خسته میشویم. هوشیاریام بهشدت کم شده. دو ساعت بیشتر نمیتوانم درس بخوانم. گاهی یک ساعت که درس میخوانم خوابم میبرد.
_ دخترانی که نه تنها عملهای جراحی پیدرپی که اگر در خارج از کشور با تعداد کم و در زمان کمی انجام میگرفتند اکنون تاثیر منفی بر هوششان نداشتند؛ بلکه از ابتدا برایشان کلاسهای خصوصی برگزار نشده و اکنون کرونا روند درمان و حتی لیرزکردن انگشتان دستشان را متوقف کرده و در سالی که کنکور پیشرویشان است دچار نگرانی شدید شدهاند و اکنون تنها خواستشان در نظرگرفتن سهمیه ویژه در کنکور ۱۴۰۰ است.
عوارض این آتشسوزی که به جان تمام دختران شینآبادی نیز افتاده:
سونیا خواهر کوچکتر سیما است و تا کلاس نهم درس خوانده و ترک تحصیل کرده.
سیما درباره خواهرش میگوید: روزی که کلاس ما آتش گرفت من کلاس چهارم بودم و خواهرم کلاس دوم. صورتم سوخته و سیاه شده بود و سونیا از روی کاپشنم مرا شناخته و آمده دستم را گرفته. من فقط جیغ میکشیدم از شدت درد. سونیا بعد از آن اتفاق مدتها افسرده شده بود و با کسی صحبت نمیکرد. الان هم ترک تحصیل کرده و میگوید: میخواهم ازدواج کنم.
قبلا در شینآباد دخترها بیشتر دوست داشتند درس بخوانند، اما دو - سه سالی است دخترها با سن کم ازدواج میکنند. نمیدانم اتفاقی که برای ما رخ داد در این تصمیم آنها تاثیر داشته یا نه. اما به نظرم شینآبادیها و بهخصوص دخترانش به کمکهای مشاور نیاز دارند که اصلا به آن توجهی نمیشود.
ما که سوختیم، روحیهمان هم سوخت، اما هیچکس نیست که به ما بگوید چگونه میتوانیم به زندگی ادامه دهیم؛ آن هم در شرایطی که امیدمان رو به خاموشی است.
وعدههایی که وعده ماندند:
_ وعده تاسیس یک درمانگاه تخصصی برای دوا و درمان دخترها در شینآباد یا ارومیه در اوایل آتشسوزی که هیچگاه محقق نشد و مسیر ۱۸ ساعته تا تهران هنوز سر جایش است.
_ تابستان ٩٩ بود که محسن حاجی میرزایی، وزیر آموزش و پرورش گفت این بچهها علاقهمند بودند در آموزش و پرورش استخدام شوند و با هماهنگی سازمان امور اداری و استخدامی، تعدادی از دانشآموزان حادثه شینآباد در آموزش و پرورش استخدام میشوند و قرار است سازمان برنامه و بودجه برای تامین منابع آن نظر دهد.
اسرین میگوید این خبر را فقط در شبکههای اجتماعی دیده و کسی در اینباره با آنها تماس نگرفته است. از دیگر سو معلم شدن را دوست ندارند و فکر میکنند آخر کدام بچه مدرسهای دوست دارد صورت معلمش سوخته باشد و چطور هر روز جلوی خودش را بگیرد که از دیدن معلمش وحشت نکنند؟ این منطق ِخودساخته بچههای سوخته است. منطقی که با بزرگ شدن از راه میرسد و نوعی مقاومت است درباره خبر استخدامشان.
حسین احمدینیاز، وکیل پایه یک دادگستری میگوید: استخدام دختران زمانی میتواند اجرایی شود كه یا براساس مصوبهی هیات دولت باشد یا مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش یا بخشنامه وزارت آموزش و پرورش یا دستور مكتوب و شمارهدار وزیر كه از منظر حقوقیی قابلیت استناد و اجرایی داشته باشد، در غیر این صورت همهی اینها حرفهای توخالی جلوی دوربین تلویزیون است.
قبلا وعده استخدام پدر مرحوم "سیران یگانه" كه حین آتشسوزی فوت شد را در آموزش و پرورش دادند اما علیرغم پیگیریهای فراوان هرگز اجرایی نشد.
وعده درمان و فرستادن دختران شینآبادی به خارج "امنیتی" شد و هیچگاه عملی نشد:
خواسته مشترک این دختران از همان ابتدا جهت اعزام به خارج از کشور برای درمان تاکنون عملی نشد، دیه آنها نصف دیه یک انسان عادی شد و جدا از مشکلات روحی و روانی با مشکلات زیادی در جریان درمان از جمله مشکلات مادی مواجه شدند.
دختران میگویند؛ دستها و صورت ما سوخته است، با شرایطی که داریم تصور نمیکنم کسی به ما کار بدهد. قرار بود ما را برای درمان به آلمان بفرستند، اما نفرستادند و سالهاست در یک بیمارستان آموزشی درمان میشویم. پزشکان خوبی روی درمان ما کار میکنند، اما امکانات لازم را ندارند.
خود این پزشکان میگویند اگر اعزام میشدیم الان دو ساله درمانمان تمام شده بود، اما الان هشت سال است و یک سال هم هست که به دلیل کرونا درمانمان متوقف شده است.
قرار بود ما را بفرستند خارج جراحی پلاستیک شویم تا شرایط بدنمان ثبات پیدا کند، اما نفرستادند و با امکانات محدود ایران هر بار قسمتی از بدنمان را جراحی میکنند، اما این طرف را درست میکنند طرف دیگر خراب میشود.
احمدینیاز در اینباره میگوید: متاسفانه دولت ایران از وعدهی خود در این زمینه عدول كرد و علت آن را امنیتی و سیاسی دانست، زیرا ترس آبروریزی بیشتر برای جمهوری اسلامی در خارج را داشت و بدین معنی كه دختران شینآباد نماد وضعیت زنان و دختران در ایران محسوب میشوند یا اینكه این دختران نمونه عملكرد جمهوری اسلامی درباب دختران دانش آموز و وضعیت مدارس ایران است!!!! بر همین مبنا مانع اعزام آنان به خارج شدند. این نکته در آن زمان، جواب مشاور وزیر به اعتراض من دراین خصوص بود.
دختران شینآبادی در مدرسهای سوختند که نامش مدرسه "انقلاب اسلامی" شینآباد بود، نامی اجباری از حکومتی دیکتاتور و اجباری با چهرهای آشکارا از تبعیض و ستم سیستماتیک بر مردم کردستان که حتی ادامه این فقر و ستم اتنیکی بر مدرسهای که نامش انقلاب اسلامی است نمایان میشود.
تنظیم: اوین مصطفیزاده