نماینده حزب دمکرات در اتحادیه اروپا: امنیت در حکومت ایران، حفظ نظام، انقلاب و جاه‌طلبی مذهبی است که روزانه دنبال می‌کنند

12:22 - 14 آذر 1397
رفتارهای غیرمعمول حکومت ایران در خاورمیانه مباحث جدی را سبب شده، به این معنا که امنیتی که حکومت ایران به مانند \"امنیت ملی\" به افکار عمومی معرفی‌کند با منافع ملی و امنیت ملی سنخیتی ندارد و رنج بیشتر مردم و ماجراجویی نظام را تقویت می‌کند، نه خواست‌های مردم را.

تحلیلگران سیاست‌های امنیتی در کشورهای دمکرایتک، سیاست‌های امنیت ملی حکومت ایران را \"مخرب و تهدیدکننده\" برای منطقه تعریف کرده‌اند اما رهبران حکومت ایران استدلال می‌کنند که این کشور نه تنها تهدیدی برای منطقه خاورمیانه و جهان نبوده است، بلکه نقش \"آرام‌کننده‌ای\" را در محیط پرتنش پیرامونش داشته است. این در حالیست که واقعیت نشان دهنده مخرب بودن است.

آژانس خبررسانی کُردپا برای بررسی موضوع امنیت از نگاه حکومت ایران مصاحبه‌ای را با حسام دست‌پیش، نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اتحادیه اروپا انجام داده که عیناً در پی می‌آید:

آژانس کُردپا: نظام حاکم بر ایران چگونە امنیت را برای خود تعریف می‌کند و از چە زاویەای بە امنیت نگاه می‌اندازد؟

حسام دست‌پیش: موضوع امنیت در جمهوری اسلامی موضوعی نیست که تابع چیزی باشد که جامعه یا یک کشور می‌خواهد و یا اساساً ارتباط مستقیمی با مسئله رابطه دولت با حکومت ندارد به مانند شرایطی که در نظام‌های دمکراتیک وجود دارد، بلکه امنیت در جمهوری اسلامی ارتباط مستقیمی با متن مذهبی با مفاهیم و نگاهی مذهبی دارد که این نگاه مذهبی در بطن خودش امنیت را تعریف کرده است. در این نگاه مذهبی امنیت یک صورت خودی و غیرخودی دارد که در قالب آن این امنیت قابل تعریف است و تعریفش هم تعریف فرازمینی و هم تعریف زمینی است، آسمانی به این معنی که قواعد ثابتی وجود دارد در قالب مذهبی که باید آنرا رعایت کند و زمینیش از این لحاظ که کسانی که مأمور امنیت می‌شوند در واقع کسانی هستند که باید آنرا اجرا کنند. در مجموع می‌توانم بگویم امنیت از نگاه جمهوری اسلامی یک مفهوم کاملا ایدئولوژیک است که صورت‌هایی از آنرا در تاریخ جمهوری اسلامی به طرق گوناگون دیدیم. به فرض مثال در اوایل انقلاب امنیت معطوف به تثبیت پایه‌های انقلاب اسلامی بود و برای این تلاش‌های امنیتی به سمت و سوی جهت پیدا کرد که مخالفان یا منتقدان که در داخل و خارج بودند را از بین ببرند و تمام تلاش‌های امنیتی در این جهت انجام می‌گرفت.

مرحله دوم آن که پس از مسائل جنگ و دوره بعد از جنگ آغاز شد که مسئله سازندگی بود در این دوره امنیت اساساً بر پاشنه درست کردن فضایی بود که در آن به قول خودشان بتوانند سازندگی انقلاب را به انجامی برسانند و در این دوره می‌بینیم که قتل‌های زنجیره‌ای انجام شد. به این دلیل که این نوع از امنیت نیاز به این داشت که فرمولی که نظام به آن معتقد بود بتواند به پیش ببرد.

وارد دوره اصلاحات می‌شویم در دوره اصلاحات طبیعتاً تلاش شد که صورت امنیت حالت ذهنی‌تر و مفهوم نرم‌تری به خود بگیرد به این معنا که بتواند ارتباط بیشتری با جامعه پیدا کند، تا اینکه سیستم سیاسی، در واقع یک تاکتیکی بود برای اینکه بتوانند تصور زیباتری از امنیت را نزد شهروندان بوجود بیاورند و از این طریق بتوانند بازسازی زیربناهایی که در جمهوری اسلامی ضربه دیده بودند، بتوانند آنرا بازسازی کنند و به پیش برند. در مجموع در هر مرحله‌ای که شما نگاه کنید یک صورت ثابتی دارد و آن حفظ نظام و انقلاب، پایه‌های حکومت و اساساً آن تکست مقدسی است که روزانه دنبال می‌کنند و بعد تاکتیکی و به اصطلاح حاشیه‌ای داشته است بدین معنا که در بعضی جاها که لازم است صورت نرمی به خود می‌گیرد و متوجه جامعه و نیازهای آن می‌شود، اما در مجموع می‌توانیم بگوییم که آن چیزی که در ایران می‌توان از آن به عنوان امنیت استنباط کرد ماندگاری رژیم نه خواسته‌ها،دفاع، حقوق و منافع یک کشور یا یک ملت است که در چارچوب یک جغرافیا مشخص زندگی می‌کنند.

آژانس کُردپا: نقش فلسطین، لبنان، سوریە و دیگر کشورهایی کە ایران در آنها مداخلە می‌کند در امنیت ملی ایران چگونە است؟

حسام دست‌پیش: مسائلی که در عراق، سوریه، لبنان، یمن و کشورهای دیگر اتفاق می‌افتد این ارتباط با آن تعریف زیادخواهانه‌ای دارد که گفتمان حاکم بر ایران مخصوصاً گفتمان شیعه در قالب ولایت فقیهی آن در منطقه دارد و خود را به عنوان مرکز اسلام به عنوان مسلمان جهان تعریف می‌کند در حقیقت امنیت ملی در اینجا وجود ندارد بلکه آن چیزی که وجود دارد نگاه جاه‌طلبانه‌ایست که گفتمان ولایت فقیه یا شیعه ولایت فقیه در ایران در عرصه سیاست خارجی به راه انداخته و در این قالب و در این چارچوب تلاش می‌کند که مسائلی را که در منطقه انجام می‌دهد به عنوان امنیت ملی تعریف کند یا به عنوان امنیت ملی به شهروندان بفروشد. ببینید سیاست خارجی ایران اساساً امتداد سیاست داخلی است یعنی در واقع شما نمی‌توانید سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی از یکدیگر جدا کنید دلیل مشخص آن هم این است که این دو ارتباطی خیلی مستقیم و سیستماتیک معناداری با هم دارند که هیچکدام از آنها بدون دیگری نمی‌تواند ادامه حیات پیدا کند به فرض مثال شما یک نیروی مسلح عریض طویلی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را دارید یعنی در اینجا حتی اسم ایران هم وجود ندارد چرا به خاطر اینکه ماهیت و فلسفه وجودی کار اینها مربوط و معطوف به چارچوب جغرافیایی سیاسی مشخص ندارد بلکه کاملا نگاه‌شان نگاهی جاه‌طلبانه نسبت به حوزه‌ی قدرت، نفوذ و اساساً حرکات و رفتارشان در کشورهای دیگر یا عرصه جهانی بوده است. پس چیزی که در سوریه، لبنان و یمن وجود دارد ما می‌توانیم بگوییم که بعد جاه‌طلبی از گفتمان شیعه ولایت فقیهی است که ارزش وجودی خودش را در حضور و تقویت نیروهایی می‌بیند که اساساً می‌توانند به این گفتمان خدمت کنند و در راستای منافعی که این گفتمان دارد بتوانند آنها را سازمان‌دهی کنند، پس سوریه، عراق، لبنان و غیره امتداد یک نگاهیست در داخل جمهوری اسلامی که این نگاه معطوف به آن نیست که بتواند منافع یک ملت یا ملت‌هایی را بتواند تأمین بکند و زندگی بهتری را برای آنها فراهم نماید.

ببینید در حوزه منافع ملی هدف اساسی یک دولت این است که بتواند امنیت ملت یک کشور را تأمین کند و در عین حال در راستای رفاه و زندگی بهتر برای مردم تلاش کند، اما واقعیت این است که در حوزه منافع ملی که جمهوری اسلامی تعریف کرده هیچکدام از اینها معنا ندارد بدین معنا که شما فکر کنید این تلاش‌ها که در این کشورها انجام می‌گیرد نهایتاً باعث می‌شود که وضعیت مردم در داخل ایران بهتر شود در حالیکه وضعیت کاملا برعکس است تمام دلایل و مشکلاتی که در حال حاضر سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارد وضعیت اقتصادی که جمهوری اسلامی دارد و فضای سیاسی در داخل کشور دارد نتیجه این نوع نگاه و عملکردهای غلطی می‌باشد که آنها اسمش را امنیت ملی گذاشتند و در واقع امنیت ملی وجود ندارد و می‌توانیم بگوییم امنیت ملی یک ذهنیتی است که قدرت را پیگیری می‌کند و به قدرت‌های بیشتر و به دست آوردن آن فکر می‌کند.

آژانس کُردپا: آیا تا چە اندازە امنیت در ایران در تضاد با دمکراسی و آزادی‌ها و حقوق ملیت‌ها در تضاد است؟

حسام دست‌پیش: همچنانکه قبلا عرض کردم آن چیزی که در ایران مهم نیست دمکراسی و هویت‌های غیررسمی، سرکوب شده یا ملیت‌های تحت ستم می‌باشند، خمینی در اوایل انقلاب یک جمله داشت که فکر کنم برای کوردها حداقل آشناست آن هم این بود که در اسلام شیعه و سنی، کُرد یا غیرکُرد وجود ندارد آن چیزی که هست همه مسلمان هستند و از حقوق برابر نفع می‌برند. اما شما این گفته را با تاریخ چهار دهه جمهوری اسلامی مرور کنید متوجه می‌شوید که هیچکدام از این مسائل وجود نداشته است و خود بیان این دیدگاه در قالب دمکراتیک آن و در قالب به اصطلاح یک چارچوب جغرافیایی که مجموعه ملت‌ها را شامل می‌شود موقعی که به آن نگاه می‌کنید می‌بینید دیدگاهی خیلی کلی‌گرایانه است که به هیچ وجه با دیدگاه یا با زمینه‌ای که در آن مجموعه‌ای از بازیگران مجموعه‌ای از هویت‌ها مجموعه‌ای از خواست‌ها و منافع وجود دارد مطابقت ندارد. بدین معنا که در حوزه‌ی دمکراتیک بودن دمکراسی اساساً یکی از ویژگی‌های آن بحث و جدل است یا فراهم آمدن زمینه‌ای است که شما بتوانید در آن مباحث را در آن مناقشه کنید و مباحث در آن به کنکاش بگذارید و نهایتاً به یک ایده و نتیجه خاصی برسد که شهروندان در قبال آن احساس راحتی نمایند اما در جمهوری اسلامی هیچ چیزی هیچ موضوعی غیر از منافعی که خود سیستم می‌خواهد اجازه بحث در حوزه عمومی مورد را ندارند.

بعد دوم قضیه این است که برای ملت‌های سرکوب شده یا ملت‌های غیررسمی که در ایران وجود دارند بحث خیلی سخت‌تر می‌شود چرا به خاطر اینکه در قالب گفتمان شیعه ولایت فقیهی که بخشی از میراث گذشته‌ای که ناسیونالیسم ایرانی را داشته و به عنوان یک ملت، یک زبان، یک فرهنگ و یک تاریخ حفظ کرده و بعد دوم به آن ارزشی مذهبی یا ایدئولوژیک یا مقدس هم بخشیده که مسئله شیعه است. خوب در هیچکدام از این کانتکست‌ها در هیچکدام از این زمینه‌ها و شرایط‌ ها امکانی وجود ندارد که مسئله امنیت در ایران را یک امنیت شهروند محور یا امنیت بازیگر محور ببینید تا اینکه امنیت سیستم محور ببینید اینجا چیزی که وجود دارد امنیت متعلق به یک سیستم و یک گروه خاص و یک سری خودی‌هاست که نه قالب دمکراتیکش می‌تواند معنا پیدا کند و نه قالب آن ملت‌های غیررسمی که همواره تلاش کردند به خواسته‌های خودشان برسند و در مجموع تضاد در اینجا تضادهای بنیادیست و تضادهای نیست که می‌توان در سطح ساده به آن نگاه کرد بلکه تضادهایی خیلی عمیقی هستند که ریشه در گفتمان این سیستم دارد.

اساساً در نوع دمکراسی و نوع برخورد با هویت‌های متفاوت در ایران اشکال بنیادی وجود دارد حتی چهره اصلاح‌طلب آنها که خاتمی بود می‌گفت که ما اساساً دمکراسی از نوع غربی نمی‌خواهیم و ما دمکراسی مردم سالاری دینی می‌خواهیم این پسوند و پیشوندهای که به دمکراسی بسته می‌شود نه از این نگاه است که بتواند این رابطه را تبدیل به رابطه‎ای دمکراتیک‎تر کنند بلکه به این دلیل است که بتوانند برای این ارزش‌های ایدئولوژیک خود که به اسم امنیت ملی یا منافع ملی تعریف کردند، توجیهی را پیدا کنند.

آژانس کُردپا: تأثیر رویارویی با غرب بر امنیت ملی چیست؟

حسام دست‌پیش: مشکل اساسی که جمهوری اسلامی در رویارویی با دنیای خارج از خودش دارد این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره و تا الان هم منعطف و منعکس‌کننده یک نوع سیاست است که آنرا سیاست انقلابی می‌نامند و سیاست انقلابی که معطوف به نوع دیدگاهی است که در روابط بین‌الملل وجود دارد، اساساٌ سیاست انقلابی معطوف به جریانات چپی بود که بخشی از آن در روابط بین‌الملل تلاش می‌کرد خوانشی از نوع سیاست انقلابی در عرصه روابط بین‌الملل نمود پیدا کند. آن دیدگاه‌های را که نیروهای چپ مخصوصا اتحاد جماهیر شوروی، کوبا، کره شمالی و دیگر کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی وجود داشتند تلاش می‌کردند که این دیدگاه را وارد نظام بین‌الملل کنند و باورها و ارزش‌های متفاوتی را به جامعه بین‌الملل القا و آنرا به ارزشی قابل قبول تبدیل کنند، اما همچنانکه شاهد هستیم بعد از دهه‌ی نود اساساً بیشتر و اکثریت مطلق این نگاه انقلابی به روابط بین‌الملل، بازیگران آن کاملا از بین رفتند و دیگر حضور ندارند و می‌توانیم بگوییم که در حال حاضر تنها کشوری که با این نوع رویکرد البته نه با رویکرد چپ یا سوسیالیستی بلکه با رویکرد مذهبی آن در عرصه روابط بین‌الملل باقی مانده جمهوری اسلامی ایران است.

جمهوری اسلامی ایران به قول ظریف که ازش سوال کردند چرا ما با دنیای بیرون اینقدر مشکل داریم گفت: \"این چیزیست که ما انتخاب کردیم\" و در واقع انتخاب کرده‌اند که یک سری ارزش‌ها و یک سری قاعده و قوانین را در عرصه بین‌الملل تعقیب کنند که هیچ خوانشی با آنچه در عرصه بین‎المللی وجود دارد و نورم‌ها و ارزش‌هایی که در جامعه جهانی قبول شده هیچ خوانشی بر این مسئله ندارد. خوب موقعی که خوانش و همخوانی وجود نداشته باشد این تضاد درست می‌شود و به وجود می‌آید و رویارویی جمهوری اسلامی از ابتدا تا کنون بر سر این مسائل بوده است. جامعه جهانی از جمهوری اسلامی یک بازیگر مسئول می‌خواهد که به قوانین و قاعده‌های بین‌المللی احترام بگذارد و در مقابل جمهوری اسلامی یک جامعه بین‌المللی می‌خواهد که قواعد و قوانین او را قبول کند در حالیکه جمهوری اسلامی نه در موقعیتی است که بتواند ارزش‌های خود را تحمیل کند و نه در جایگاهی است که بتواند که برای این نوع شرایط گام بردارد یا سرمایه‌گذاری کند نهایتاً آنرا به انجام برساند اما اگر بخواهیم مسئله امنیت ملی، امنیت شهروندان و منافع و رفاه آنها را تعریف کنیم هیچکدام از اینها شامل امنیت ملی، امنیت شهروندان و منافع و رفاه آنها نیست. ببینید سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این جهت تلاش نمی‌کند که زندگی مردم را به حداکثر یا مطلوب‌ترین وضعیت خودش برساند بلکه در آن جهت است که امنیت حزب‌الله را در لبنان، امنیت حوثی‌ها را در یمن و امنیت حشدالشعبی را در عراق تثبت کند خوب در این قالب است که مسئله امنیت اساساٌ ضررش به مردم بازمی‌گردد و در نهایت باعث می‌شود این نوع رویارویی و تضاد همچنان وجود داشته باشد.

آژانس کُردپا: آیا امنیت ملیت‌های ایران با امنیت ایران بە عنوان یک کل در تضادی ذاتی قرار دارد یا اینکە این دو مقولە قابلیت آن را دارند کە با هم پیش بروند؟

حسام دست‌پیش: واقعیت مسئله این است که تا به امروز چیزی به نام امنیت ایران هیچ همخوانی و سنخیتی را با امنیت ملت‌های تحت ستم نداشته است به این معنا که رابطه‌ای که بین دولت و این هویت‌ها و خواسته‌های آنان وجود دارد این رابطه اساساً رابطه‌ای منبعث و منتج از یک نوع نگاه غیر امنیتی نیست بلکه نگاه کاملا امنیتی است. موقعی که ما می‌توانیم بگوییم امنیت و سرنوشت ملت‌های تحت ستم به ایران گره خورده به این معناست که این ملت‌ها به نوعی احساس امنیت کنند که موضوع و هویت آنها و خواست آنها اساساً در تضاد با خواسته‌های یک دولت یا حکومت نباشد. برعکس خواسته‌های آنها خواسته‌هایی سیاسی باشد امکان بروز داشته باشد و بتوانند فضایی را داشته باشد که به حوزه عمومی بیاد و مورد مناقشه قرار بگیرد.

مسئله‌ای که به نام امنیت ایران مطرح می‌شود اساساً ما امنیت گروه خاص، فرهنگ خاص، هویت خاص، زبان خاص و جغرافیایی خاص بوده است به همین دلیل این امنیت هیچگاه ارتباط مستقیم و معنادار و مشروعی را با امنیت هویت‌های تحت ستم نداشته است و موقعی که این ارتباط وجود نداشته باشد آن چیزی که به نام امنیت ایران وجود دارد نه برای ما معنا دارد نه برای آنهایی حاکم بر ملت‌های تحت ستم هستند. بلکه یک نوع تضاد در اینجا می‌تواند معنادار باشد به این معنا که هر یک از طرفین تلاش می‌کنند نهایت قدرت و توان خود را به کار ببرند به این معنا که بتوانند امنیت خود را حفظ کنند به فرض مثال موقعی که امنیتی به نام ایران وجود نداشته باشد کُردها تلاش می‌کنند که امنیت خود را حفظ کنند و ابزارهای لازم را برای اینکه بتوانند تأمین هویت خودشان را از یک نفر یا یک امکانی پیدا کنند تلاش می‌کنند آنرا بدست آورند و در این جهت هم تا به امروز مبارزه کرده‌اند در مجموع ببینید هیچ موضوعی نمی‌تواند تضاد ابدی را با خود در عرصه علوم اجتماعی و علوم سیاسی همراه داشته باشد چراکه به خاطر اینکه به فرض مثال شما در آفریقای جنوبی زمانی که سفید پوست‌ها حاکم بودند و بعد شرایط تغییر کرد و توانست زمینه‌ای را فراهم کند خوب اگر دیدگاه ذات‌گرایانه بود به این معنا که هیچ امکانی را برای سیاه و سفید وجود ندارد خوب طبیعتاً شرایط فراهم می‌شود. این چیزی که در حال حاضر وجود دارد این است که جمهوری اسلامی اساساً گفتمان ایرانگرایی یا ایرانشهری را در تضاد جدی با خواسته‌های ملت‌های تحت ستم است و این دو تا نمی‌تواند با همدیگر سازگار باشند چونکه یکی قدرت مطلق و سلطه را می‌خواهد و دیگری تقسیم قدرت و امنیت. روند تاریخی که در ایران برای هویت‌های تحت ستم وجود داشته است تا الان زیربناهایی لازم را برای اینکه به عنوان یک بازیگر، یک ملت، یک هویت ابراز وجود کنند، وجود داشته و به مسیر خود ادامه می‌دهند و در روند دمکراتیزاسیون که در جامعه وجود دارد این دولت‌هاست که باید عقب‌نشینی کنند، نه نیروهایی که تلاش می‌کنند و درصدد هستند که فضا را در سطح بین‌الملل دمکراتیک‌تر و انسانی‌تر کنند.