ناسیونالیسم ایرانی امری شکنندە و محصولی با طعم غیر طبیعی

14:45 - 9 مرداد 1397
Unknown Author
عزیز شیخانی

در زندگی بشری تنها زمان است، کە خارج از محدویت تغییر قرار دارد. بنابراین، ناسیونالیسم و احساس همبستگی انسان ها در چهارچوب مرزهای تحمیل شدە یا طبیعی یک کشور پدیدەای ایستا نیست. در نتیجە این پدیدە نیز در طول زمان و تحت شرایط مخلتف دچار تغییرات ظاهری یا بنادین می شود. ناسیونالیسم در کشورهای چند ملیتی باید بر پایەای دید و بینش عمومی و

خواستە و مطالبات همەی ملت و اقلیت های زبانی، قومی و دینی توسعە یابد. ناسیونالیسم ایرانی در نوع مدرن بعد از انقلاب مشروطە ظاهر می شود.

احساس ایرانی بودن، تعلق خاطر داشتن بە سرزمینی بە نام ایران و احساس غرور داشتن بە تاریخ و فرهنگ این کشور از آغاز دولت بە ظاهر مدرن در ایران پدیدەای غیر طبیعی و معمولی بودە است. این احساس از سوی عامەی ملت های ایران و حتی قوم فارس، کە زبان، فرهنگ و مذهب خود را بر دیگران تحمیل کردند، آگاهانە و بر پایەهای منطق وفهم و بر اساس جغرافیای انسانی و سیاسی صورت نگرفتە است. اساس ناسیونالیسم ایرانی بر نفی ناسیونالیسم دگر ملت های این واحد جغرافیایی و همچنین استعمال زور و نیرنگ برای حفاظت از مرزها و در واقع سلطەی حاکمە بنا شدە است.

احساس ایرانی بودن در عموم ایران و بە ویژە در بین ملت های کرد، بلوچ، عرب، آذری، ترکمن و غیرە با زور و از طریق سیاست سرکوب و کتمان واقعیت های جامعە و تاریخ راستین این منطقە تحمیل شدە است. باید خاطر نشان کرد، کە مذهب شیعە و نخبەگان فارس و حتی شماری از ملت های این سرزمین در امر سرکوب مبارزەی حق طلبانە و هویت خواهانە نقش چشمگیری داشتەاند. احساس مورد بحث در دورەهای مخلتف و از طریق آموزش و پرورش، کتاب های درسی، رسانەهای گروهی، ارتش و دادە و نوشتەهای ساختگی و غیرە بە ذهن مردم و نسل های متعدد تزریق شدە است. ناسیونالیسم ایرانی پدیدەای نیست، کە بر اساس تفاهم و آگاهی فرد و عموم از تاریخ راستین خویش استوار شدە باشد. علاوە بر این، این احساس در فضای آزاد و مناسب شکل نگرفتە و توسعە پیدا نکردە است. روح و ذات ناسیونالیسم ایرانی با خواستەهای ملت های این مرز و بوم همخوانی ندارد و در ذات خود تمامیت خواە می باشد. البتە باید اضافە نمود، کە مردم و ملت های مخلتف این خطە برای رهایی از عدم امنیت و ایجاد ثبات نسبی و حفظ حیات و زندگی روزانە در طول تاریخ با صاحبان قدرت و مجریان امور و حتی مافیای قدرت و ثروت ساختەاند. بە عبارتی دیگر، این مردمان بە دلائل مختلف زمینە و بنیاد تأسیس حاکمیت ظالمانەی کشور را فراهم کردە و خود بخش مهمی از این اوضاع نابسامان بودەاند.

دولت ایران کە محصول ناسیونالیسم تصنعی و متناقض ایرانی می باشد، در عموم سر سازگاری با حقوق ملت های ایران و آزادی انسان ها ندارد. تجربیات تلخ از ساختار دولت و روابط آن با فرد و عموم در دوران صلح و جنگ بر همگان آشکار است. تاریخ نوین کشور مملو از سیاست نفی و بەکار گیری نیروهای نظامی بر علیە مردمانی می باشد، کە بر مطالبات برحق خویش پافشاری کردەاند. سیاست سرکوب رژیم های سیاسی در ایران در اقصی نقاط کشور دال بر ترس همیشگی از فروپاشی پایەهای لرزان ناسیونالیسمی می باشد، کە ریشە در عمق ملت های این سرزمین ندارد. تاختن دولت و نخبەگان رنگارنگ قوم حاکم در ایران بر زبان، فرهنگ، تاریخ، هنر، هویت سیاسی و مذاهب گوناگون واقعیت های پشت پردەی کاخ ویران ناسیونالیسم ایرانی را نمایان می کند، کە غیر از فروپاشی راە دیگری ندارد. روح ناسیونالیسم ایرانی با هویت سیاسی ملت ها در تضاد و ستیز می باشد و پایداری و پایندگی خود را در شکست و تضعیف هویت و شناس دیگران طلب می کند.

ناسیونالیسم ایرانی از رونق افتادە و در نهان خود از عدم وجود خمیر مایەی مثبت و پویایی طبیعی رنج می برد. صاحبان قدرت در کشور و باورمندان بە ناسیونالیسم ایرانی در خارج (نخبەگان و افراد متعلق بە اپوزیسیون سراسری ایران از چپ و راست، کە ایران را ترک و در خارج از کشور اقامت گزیدەاند) از کشور نیز از پایەهای لرزان این پدیدەی نامیمون بە هراس افتادەاند. آنها اگر چە در جایگاە جداگانە قرار گرفتەاند، اما احساس و تعلق خاطر بە ناسیونالیسم دروغین، آنها را در سطحی وسیع و فراگیر دلواپس فروپاشی بنیادهای پوشالی این احساس ملی کردە است. امواج جهندەی خودشناسی، بازشناسی و اعتلای هویت ها، روند پویایی هویت ملت های دیگر و آگاهی نسبی مردم از پایەهای ناسیونالیسم موجود، طیف حاکم در ایران و اسیر شدەگان تاریخ ویران این سرزمین را بە عکس العمل های ضد و نقیض واداشتەاند. تاریخ امروز و فردا از تاریخ دیروز مجزا می باشد و دگر سیاست سرکوب، نفی، اعدام، زندان و بەحاشیە راندن ملت ها در ایران مثمر ثمر واقع نخواهد شد. این دولت و این ناسیونالیسم تاب و توان تحمل تغییرات پیوستە و فراگیر را در سطوح داخلی، منطقەای و بین المللی را ندارد.

باید اذعان داشت، کە در حوزەی داخلی مردم و نخبەگان شناخت کافی و توانایی لازم را برای رهایی از این رنج و مشقت تاریخی را ندارند. نگرش و تعامل فرد و جمع در ایران نسبت بە حقوق و وظایف قانونی و مدنی و رابطە با دولت و حکمرانان بە مرحلەی بلوغ نرسیدە است. آنها زیر بار گران سرکوب و استبداد تاریخی از سیر حوادث و تغییرات عمدەی منطقە و جهان عقب افتادەاند. در نتیجە، آنها توان عبور از بحران و نظام سیاسی را ندارند. آنها با اعمال سیاست سکوت و مماشات در قبال تصاحب کنندگان قدرت و ثروت برآنند، کە زخم های مزمن خود را تسکین می دهند! سیاست پر از نیرنگ و حیلەی سلطەگران و همفکرانشان، مردم را در دایرەی محدود فکری قرار دادە و توان و آگاهی تفکیک خود و دیگران را از دست دادەاند . بە عبارتی دیگر، دلیل عمدەی ماندگاری این رژیم و ناسیونالیسم حاکم، ضعف هویت سیاسی ملت های دیگر ایران و شخصیت دوگانە و چند گانەی ایرانی ها می باشد، کە سردرگم و بدون هدف و پیشرو در پس امواج گذرا و ناپایدار روان هستند. ترس از جان و مال، از قدیم الایام مردم را در این کشور دچار قبول وضعیت موجود و بیعت با نظام، تاریخ، مذهب و صاحبان زر و زور کردە است.

ناسیونالیسم ایرانی ریشە در هویت همەی ملت های موجود در این سرزمین ندارد. بنابراین نمی تواند محصول طبیعی و نتیجەی توسعەی موزون یک هویت پایندە و پویا باشد. سمبل های موجود در کشور، ساختار و تقسیم قدرت بە هیچ گونە برآمدە از تاریخ واقعی مردمان این سرزمین نیستند. حتی در مورد مذهب رسمی کشور، کە خود یکی از شاخص های ناسیونالیسم ایرانی است، سیاست ریشەکن کردن مذاهب دیگر بە وضوح عیان و نمایان می باشد. ناسیونالیسم مورد بحث با احساس و هویت اصیل ملت ها و حتی اقلیت های ملی و مذهبی سر آشتی ندارد. در کتب درسی، رسانەهای گروهی، کتب و نوشتەی نخبەگان و حتی مراکز دینی و مذهبی رسمی کشور سیاست نفی دیگران عملا مشاهدە می شود. ملت حاکم در ایران برای فریب اذهان عمومی، ناسیونالیسم و مذهب را بە هم آمیختە و از آنها در طول چند قرن گذشتە استفادەی ابزاری نمودەاند. تشیع در ایران در دورەهای مختلف بە عنوان موتور ناسیونالیسم ایرانی عمل کردە است. حکام و متصدیان قدرت برای نیل بە هدف نامقدس خویش، سیاست قلع و قمع نخبەگان ملت های دیگر را پیش کشیدەاند و از تاریخ مشروطە بە بعد تحت لوای قانون و حفظ امنیت کشور بر فرهنگ، محیط زیست، زبان و مطالبات انسانی و ملی ملت های کرد، آذری، بلوچ، عرب و ترکمن تاختەاند.

ناسیونالیسم ایرانی بر تمرکزگرایی تام تکیە دارد. دیدگاە مروجان این نوع از ناسیونالیسم بر برقراری امنیت و ادارەی کشور از راە خشونت و استبداد استوار است. سرکوب آزادیخواهان و افکار ملی گرایانە در کردستان، آذربایجان، بلوچستان، مناطق عربستان ایران و غیرە ریشە در تاریخ ایران و بە ویژە دولت مدرن ایران دارد. ملت حاکم برای زرق و برق جلوە دادن ناسیونالیسم ایرانی در ادوار مختلف شماری از اعضای ملت های این سرزمین را از طریق اسامی و امتیازات فراوان تطمیع و بە بازیچەی دست دولت و ملت حاکم بدل نمودە است. بر اساس این دادە و تفسیرات می باشد، کە برخی از روشنفکران و نخبەگان ملت حاکم در کشور وانمود می کنند، کە آذری ها در امر تقویت و توسعەی احساس ملی ایران نقشی بزرگ داشتەاند. علاو بر این، کردها را مرزبانان غیور می نامند، کە برای حفظ مرزهای کشور رشادت و دلیری از خود نشان دادەاند.

حامیان و عاشقان ایران گربەای شکل، بە ارتش مدرن می بالند، کە غیر از سرکوب صدا و ندای حق طلبی مردمان و خدمت بە جابران و سردمداران کشور نقش خطیر دیگری عهدەدار نشدە است. در این سرزمین زیر سایەی ناسیونالسیم موجود آشکارا حقوق ملی، مدنی، فرهنگی، اقتصادی، انسانی، مذهبی و غیرە زیر پا گذاشتە می شود و هویت فرد و جمع مورد تاخت و تاز قرار می گیرد. دولت در ایران بە ماشین سرکوب بدل شدە است، کە برای ماندگاری بە حربەهای گوناگون متوسل می شود. دزدان سیاسی و جانیان نشستە بر اریکەی قدرت از احساس بە ظاهر ملی، کە بخشی از ماشین سرکوب می باشد سو‌ء استفادە می کنند. آنها مردم را از آیندەی نامعلوم و فردای فروپاشی قدرت خویش بە رعب و وحشت می اندازند و در بازار سیاە قدرت با توسل بە زور و زر ملت های دیگر این سرزمین را تحقیر و سرکوب می کنند.

اگر آگاهی عمومی بە سطح مناسب برسد و ملت ها، اقلیت ها و مردم خویشتن خود را دریابند، کوە یخ موسوم بە ناسیونالیسم ایرانی در گذر زمان در آب حقیقت و زیر تابش خورشید آزادی از دیدە محو خواهد شد. رشد و بالندەگی احساس ملی و هویت سیاسی در بین همەی ملت های ایران تیشە بر ریشەی بنیادهای ناسیونالیسم ایرانی می زند. باید زمینەهای تجدید نظر در احساس ملی دروغین را مهیا کرد و همگان بر این امر واقف باشند، کە ناسیونالیسم ایرانی را باید برای همیشە وداع گفت. سرزمینی کە برای مردمانش و بەویژە ملت های دربند و آزادیخواهان زندانی بیش نبودە است. بنابراین، نمی توان احساس ایرانی بودن و هویت ساختگی این دولت را با منطق انسانی و احساسی قبول کرد. در کل می توان مطمئن بود، کە ناسیونالیسم ایرانی امری شکنندە و غیر طبیعی می باشد. بنیاد و ساختار افسانەی ایرانی بودن و ناسیونالیسم ایرانی دیر یا زود رنگ می بازد. بر همگان معلوم خواهد شد، کە این محصول نامیمون و نامبارک با آزادی و حق و عدالت مأنوس نبودە و نیست.

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.