جبران باخت غرب با دمکراسی و آزادی است

03:15 - 31 اردیبهشت 1397
Unknown Author
کاوه آهنگری

در چند سالی که جریانی به نام \'\' برجام \'\' در جهان خوش می‌درخشید، قسمت عمده ناظران و چه بسا مردم جهان به پروژه ساخت بمب اتمی توسط جمهوری اسلامی فکر می‌کردند و در نهایت برجام را یک ضد پروژه در جهت خنثی‌کردن توان جمهوری اسلامی برای تهدید جهان بطور عموم و کشورهایی غربی و اسرائیل و همچین عرب منطقه خاورمیانه بویژه ،قلمداد می‌کردند. در فرآیند گفتگو و حتی کمی بیشتر و پیشتر از آن نفس شروع گفتگو برای جمهوری اسلامی یک برد به حساب می‌آید. چونکه سران رژیم با برجام (چانه زنی از منظر زمان) توانستند خطرات غیرمترقبه‌ای که متوجه نظام بودند را برای چند صباحی از رژیم و ایران دور کنند و این امتیازی بود به نفع سران رژیم.

هرچند بیشتر صاحبنظران بر این باورند که برجام دست جمهوری اسلامی را در ساخت بمب اتمی و به نتیجه رساندن پروژه‌های اتمی‌اش کوتاه کرد، اما به باور من این برداشت نوعی ساده‌نگری از این قضیه است و شاید به عدم شناخت کافی از جمهوری اسلامی برمی‌گردد. این در حالی است که جمهوری اسلامی یک بازی دوسویه را در حین مذاکرات به پیش می‌برد؛ یکی دفع شر حوادث غیرمترقبه و حمله نظامی و جلوگیری از تشدید تخاصم میان رژیم و بلوک غرب بود و این همان چیزی است در جمهوری اسلامی به \'\' تنش زدایی\'\' معروف است. اما هدف و پلان مهمتر و اصلی‌تر جمهوری اسلامی همزمان با پروژه چانه‌زنی با کشورهای دخیل در برجام، به پیش بردن هژمونی منطقه‌ای بعنوان هدف اصلی برای ورود به فینال مسابقه در خاورمیانه بود.

دلیل اهمیت این پلان برای جمهوری اسلامی تجربه‌ای است که بویژه در تعامل غرب با گروههای فشار و جریانات حتی غیردمکراتیک(القاعده، طالبان، ...) که در سالهای اخیر در منطقه رشدکرده و نهایتا مورخ خطاب و طرف مذاکره آمریکا قرارگرفتند.

لازم است که این بخش بیشتر شکافته شود. جمهوری اسلامی و بیت خامنه‌ای (سپاه تروریستی پاسداران) به خوبی می‌دانستند و اکنون هم می‌دانند که توانایی رسیدن به مرحله ساخت و تولید و تکثیر بمب اتمی را نداشته و ندارند که این هم به دو موضوع مهم و کلیدی برمی‌گردد؛ یکی نبود امنیت کافی در ساختار نظام برای پیش بردن چنین پروژه‌ایی که لازم بود دور از چشم جهان اجرا شود، به زبانی ساده نظام امنیتی جمهوری اسلامی عایق بندی لازمه را ندارد و از سالها و دهه‌ها قبل، این موضوع برای سران نظام محرز بوده‌است. بعنوان نمونه تعداد افرادی که از خانواده‌های سران نظام با دستگاههای جاسوسی غربی و اسرائیلی همکاری و همراهی‌کرده‌اند، کم نبوده و نیستند چه برسد به افرادی دیگر در داخل و پیرامون نظام و این دقیقا به معنی نبود امنیت کافی برای پیش‌بردن چین پروژه‌ای که لازم است کاملا مخفی اجرا شود، از سویی دیگر و دلیل دوم، نبود توان لازم علمی و اقتصادی مستقل برای افتتاح چنین پروژه‌ای و این در حالی است که رژیم در این زمینه محتاج توان علمی کشورهایی دیگر بویژه کره شمالی و روسیه است.

پس به باور من رسیدن به مرحله تولید بمب اتمی با چنین شرایطی یا ساده‌لوحی سران نظام بوده یا پوششی برای پیشبرد پلان دوم که در واقع بیشتر از کارت اتمی می‌توانست برای رژیم موثر واقع شود آنهم \'\' هژمونی منطقه‌ای\'\' است. با بمب اتمی نمی‌توان به مصاف هیچ یک از کشورهایی رفت که دهها بمب اتمی و کلاهک هسته‌ای را در زرادخانه‌های خود انبار کرده‌اند، رفت، ولی با کارت هژمونی منطقه می‌شود جا و جایگاهی برای خود در منطقه رقم زد. و این موضوعی است که بیشتر سیاستمداران غربی یا از آن غافل بودند یا آنرا کم اهمیت قلمداد کردند. در واقع برجام پوششی برای پروژه نوستالوژیک جمهوری اسلامی که همانا برپایی امپراطوری صفوی است، بوده و تا کنون هم هزینه‌های بسیاری( مادی و جانی) برای پیشبرد این پروژه صرف کرده‌است. اما یک پرسش همچنان به قوت خود باقی و آن اینکه آیا جمهوری اسلامی موفق خواهد شد؟ اگر نه چرا؟

جمهوری اسلامی در پیشبرد این پروژه بصورت سخت‌افزاری بخوبی پیش رفته است و توانسته جای پایی برای خود در عراق، سوریه، لبنان، یمن و چند کشور دیگر باز بکند، ولی بدلیل اینکه پروژه هلال شیعه که همانا احیای مجدد امپراطوری صفوی است غیردمکراتیک و منجر به جنگ اتنیکی- دینی در منطقه‌ شده‌ و بیشتر هم خواهدشد، دچار نتیجه معکوس شده است و امروز در عراق طرفداران مقتدی صدر، روحانی تندروی شیعه که بسیار به ایران نزدیک بود، شعار \'\' ایران از عراق بیرون برو\'\' را علم و موفقیت سیاسی بسیار خوبی کسب می‌کند. در منطقه عرب سنی نشین هم جمهوری اسلامی دچار سرنوشت بدتری گشته و بطور کلی می‌توان از یک شکست سیاسی- معنوی برای جمهوری اسلامی یان همان پروژه هلال شیعه سخن به‌میان آورد.

اینکه منبعد چه خواهد شد؟ به دشواری می‌توان اتفاقات چند ماه آینده را به دقیقی پیش‌بینی کرد، ولی از آنجایی که رژیم جموری اسلامی مهمترین ستون پایداری خود که همانا \'\' امنیت \'\' است را از دست داده و نظام امنیتی‌اش فاقد عایق‌بندی لازمه برای ابقایش است، دچار بحران امنیتی کم سابقه‌ای گشته‌است. همراه با بحرانهای دیگری همچون اقتصادی، اجتماعی، بین‌الملل، اتنیکی، زیست محیطی و دهها بحران کلان و خرد دیگر، امکان ادامه حیات بسان گذشته را از رژیم جمهوری اسلامی سلب نموده‌است. اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد مهم نیست و شاید هیچ کسی هم دقیق نداند که چه اتفاقی خواهد افتاد، ولی مهم اینست که اتفاقات بسیار زیادی در پیش روی این رژیم است و نجات رژیم به مرز محال رسیده‌است.

با خروج آمریکا از برجام فاز نخست فروپاشی رژیم رقم خود و ماندن کشورهای اروپایی در برجام (برخلاف تصور عمومی) به مانند جمهوری اسلامی یک پوشش خوب برای به پیش بردن فاز دوم پروژه انزوای بیشتر رژیم در منطقه است و منبعد بیش از پیش می‌توانند خواسته‌های خود را بر سر میز مذاکره گذاشته و رژیم را به بن‌بست بکشانند. به باور من تا کنون \'\' برجام\'\' برای غرب یک باخت دوسویه بوده است و در این میان نه راه پیش دارد و نه پس، بلکه تنها راه و بهترین راه برای جبران باختهای تاکنونی‌اش تلاش و کمک به تشکیل یک آلترناتیو دمکراتیک و متکثر برای براندازی رژیم و برپایی یک نظام سیاسی دمکراتیک، سکولار و تکثرگرا است.

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.