تماشای خشونت اون رو عادی تر و شدنی تر می‌کنه

16:07 - 13 آذر 1390
گفتگوی اختصاصی آژانس خبررسانی کُردپا با نرگس پارسیان روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
موضوع گفتگو: خشونت‌ها علیه زنان
بیوگرافی:
نرگس پارسیان روزنامه نگار و فعال حقوق بشر.

پارسیان: اسم و این طور چیزها رو مهم نمی‌دونم، آدمی هستم که کل زندگیش دویست دلار نمی‌شه، چهل سالمه شناسنامه‌ایی ولی فکر می‌کنم عرض زندگی‌ام دویست سالی شده باشه تا به حال، آدمی ماجراجو و عاشق به راه و بیراه زدن هستم.

همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونت‌ها علیه زنان از معضلات جامعه‌ی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سال‌های مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونت‌های اجتماعی و همین‌طور انواع مختلف خشونت از جمله قتل‌های ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونت‌ها همچنان در طول سال‌ها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوری‌های خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کرده‌اند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه می‌کند و به آنها اجازه می‌دهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل می‌گیرد و آیا می‌توان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟

پارسیان: در پاسخ به سوال اول که چرا خشونت در مردان نهادینه میشه؛
من فکر می‌کنم که خیلی از دلایل رو بارها شنیدیم بنابراین سعی می‌کنم از جنبه‌های شاید شنیده نشده به قضیه نگاه کنم، مثلاً یکی اینکه _ بار زندگی بر دوش مرد شرقی در دنیای امروزی بسیار سنگین تر از حد معمول زندگی امروزه.
در جوامع ناموس پرست و آبرو محور! که هر دو واژگانی زندانبان ساز هستند و زنجیر‌های بزرگ و سنگین نامرئی به روح و زندگی مردان، یک مرد در اجتماع مرد سالار خودش نیست ! او تکه تکه شده و از هم پاشیده است ! اعتبارش بند به رفتار و مصیبت غیبت‌های پشت سر زنان نزدیک فامیلشه، مادر، خواهران، همسر، دختران ... علاوه بر اینکه وظیفه‌ی نون آوری و تحمل برا اقتصادی هم در اصل بر دوش اوست، این عوامل در حد کمرشکنی می تونه‌ آدم امروز رو از پای بندازه و خشمگین و یا افسرده و ناچار کنه، و عصبانیت، پرخاشگری و بیشتر از اون در چنین شرایطی گاه ناممکنه!
دومین دلیل شاید پنهان مونده ازدواج های تحمیلی و نا آشنایی طرفین قضیه از نوع و مدل مورد نظر شخص مقابل در رابطه با مسائل جنسی. آدم‌ها در مسائل جنسی روش‌های متفاوتی برای کسب لذت دارند و ممکنه در ازدواج از قبل طراحی شده و تحمیلی یا به هر شکل ازدواج بدون شناخت قبلی از مدل طرف موضوع می تونه عامل ایجاد تلخی و حتی نفرت از زندگی با شخص شریک! در مسائل جنسی و بعضاً خشونت بشه.
دلیل سوم که اغلب شنیدیم دیدن و تجربه‌ی خشونت توسط بزرگسالان در دوران کودکی، یک بچه‌ی یک ساله حتی اگر هرگز هم کتک زدن رو ندیده باشه به‌طور غریزی زدن رو بلده، کودکان هم خودزنی و هم دیگر زنی رو انجام می‌دن و این خصلت آدم می‌تونه توسط بزرگترها اصلاح یا تشدید بشه.
دلیل چهارم مذاهبی هستند که زن رو جنس دوم محسوب می‌کنند و این حق برتری تا حد حتی خشونت رو به فرزندان مذکر آموزش می‌دن , البته اغلب آموزش کار خود زنان هست ! مادران، خواهران نسبت به زن برادر.
مذاهبی که زن رو ضعیفه، ناقص عقل، عاجزه، کلفت، یه دنده کم و ... حساب می‌کنند و البته فقط شامل اسلام نیست.

تئوری خشونت همراه با موارد و نمونه‌های عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانه‌ها و مجموعه‌ای از باورهای فرهنگ بومی تقویت می‌شود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان می‌شود این خشونت در عادی‌ترین روابط اجتماعی نیز شکل می‌گیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع می‌باشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابان‌ها ـ به بهانه‌ی بدحجابی ـ تحت عنوان طرح‌هایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
پارسیان: برخورد نهادهای دولتی با زنان و نیز عادی سازی خشونت در تلویزیون و سینما
بی شک تماشای خشونت اون رو عادی تر و شدنی تر می‌کنه، بخصوص در اجتماعی که زن رو ملک شخصی صاحبان خونش می دونه، پدر و همسر ! این‌ها ناموس داران هستند و برای پاک کردن لکه‌های ناموسی در کشوری که قانون علمی و شرع با هم یکی هستند در واقع باید خشونت کنند تا مرد محسوب بشن !
قسمت تاثیر گذاری در یک فیلم ایرانی که متأسفانه اسمش رو الان به یاد ندارم که مرد در یک جریانی که باید رقیبش رو حتی بکُشه و به‌زور با دخترعمویی که او رو نمی‌خواد ازدواج کنه به خاله‌ش میگه: مرد عشیره بودن سخته.
مدتی‌است که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحله‌ی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودک‌ها و پیش دبستانی‌ها تا دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمی‌باشد؟

پارسیان: تفکیک جنسی آدم‌ها رو دچار توهم و قصه سازی در مورد هم می‌کنه، به این شکل انسان درک درستی از جنس مخالف و هویت فکری و جنبه‌های دیگر شخصیتی او نخواهد داشت و بزرگترین و اولویت درکش هم در مورد جنس مخالف همین مخالف بودن و جنسی بودن خواهد شد، متأسفانه.
این عدم شناخت و بعد ازدواج بدون شناخت واقعی و نه افسانه‌ایی شخص روبرو می‌تونه به فاجعه ختم بشه! ضمن اینکه باز‌تر بودن اجتماع برای مردان و این حس شدید کنجکاوی در کشف جنس مخالف و نیز عقده‌های مختلف جنسی ناشی از منع داشتن روابط جنسی پیش از ازدواج و شرایط سخت ازدواج که بعضاً آدم‌ها تا چهل سالگی هم مجرد می‌مونند این‌روزها ! باعث رخ دادن بسیاری از حوادث ناگوار مثل تجاوز و قتل بعد از اون ! و انواع خشونت‌های دیگه که در دنیای آزاد کمتر رایجه یا اصلآً ! مثل متلک گفتن و دست زدن به تن زنی در خلوت ! که هر دو خشونته.

به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونت‌های خانگی باز می‌گردد، اما شاهدیم که خشونت‌هایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونت های خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال می گردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان می‌باشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونت‌ها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه می‌کند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت می‌بخشد.
پارسیان: من کلاً با هر نوع خشونت دولتی مخالف هستم، این روزها حتی زندان انفرادی رو جزو خشونت‌های ممنوع می‌دونیم که باعث ضربه خوردن‌های شدید روحی میشه‌، به‌نظر من حذف فیزیکی هر مجرم به معنی برای مدتی حبس کردن او حتی در خونه‌ی خودش کافیه برای مجازات، حالا چه برسه به یک مدل بسار فاجعه‌ایی و خشنی که تقریباً هیچ حیوونی ‌اینطور نمی‌دره ! سنگسار که در مورد مردان هم اعمال می‌شه گاهاً ! یک جور قتل عمومیه ! چطور می‌شه در اجتماعی که عده‌ای از اون با سنگ شکنجه‌گری کردن و کشتن ! احساس خوبی داشت.

پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بین‌المللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
پارسیان: در مورد اختصاص یک روز خاص به یک مسئله‌ی بغرنج و شایع در کل جهان که البته تنها مختص یه زنان هم نیست من فکر می‌کنم که بحث و اطلاع رسونی علمی و ریشه‌ایی باید هر روز رخ بده، نه سالی یک بار، باید معایب خشونت رو هر روز گفت، وقتی به جای به کودک آموختن که زدن دیگری، آزار رسوندن به دیگری بده ! او رو زدن ! یا مقابل چشمانش همدیگر رو زدن !
خشونتی که به سربازان جهان تحمیل و یاد داده می‌شه و باید یک روز جمع بشه این بساط ! بساط آموزش کشتن دیگری برای مرز‌های خیالی بین دو کشور، یا ناموس یا هر نوع مقدس و پرستشی که توأم با ریختن خون دیگری باشه.
خشونتی که به هر گروه سنی روا داشته می‌شه! به کودک استقلال رو نمی‌آموزیم و مدام او رو کم عقل و بچه فرض می‌کنیم , به نوجوان و جوان می‌گیم کله‌ت بوی قورمه سبزی می‌ده و به میان سال میگیم دیگه زه وارت داره در می‌ره و به مسن هم با وقاحت و خشونت تمام می‌گیم یه پات لب گوره! خلاصه اینقدر خشونت دیدم و کردیم که خیلی جاها متوجه‌ش نمی‌شیم.

قسمتی از زندگی خانم نرگس پارسیان که توسط خودشان نگاشته شده است.
کودکی من در کنار هم بازی‌های بلوچ در زاهدان گذشت، شهری از فقر و بیکاری و اعتیاد که پدر خودم هم گرفتارش بود گرفتار اعتیاد که تا حد تزریق هم پیش رفت، من با خشونت بر علیه همه بسیار آشنام نه تنها خشونت بر علیه زنان، خاطراتی از خودسوزی و حلق آویزی و ... در مردان همسایه و خاطراتی از آتش گرفتن ماشین‌هایی که از سر نبود کار بنزین قاچاق می‌کردند و در راه مرز با سرنشینان شعله ور می‌شدند و نیز خاطره‌ی مرگ دختری که در نه سالگی به ازدواج یک سی ساله در اومد و در ده سالگی به علت زایمان زودرس مُرد و نیز خاطره‌ی سنگسار زنی که اعتراف به فروخته شدن توسط شوهرش کرده بود و به هر حال به زنای مُحسنه اقرار کرده بود! در همون روزها‌ی کودکی با افکار و کتاب‌های علوم اجتماعی آشنا شدم، کتاب‌هایی که شمع محفل روشنفکرهای اون روز بود و احزاب ضد خمینی، هر کدوم از عمو و دائی هام اهل یک حزب و گروه بود، یکی اکثریتی، یکی اقلیتی، اون یکی پیکاری و یکی مجاهد و حتی آخوند هم در بین عموهام دارم، این باعث شده که از سن نه سالگی هم در مورد اجتماع مطالعه‌ی دقیق و کنجکاوانه داشته باشم و هم به زندگی‌ها با نگاه تحلیل و بررسی روبرو بشم‌.
شاید تقریباً همه‌ی ما ایرونی‌ها خشونت خونگی رو چشیده باشیم شاید هم همه‌ی مردم دنیا حالا در بعضی کشورها نسل نو رو متفاوت تربیت کرده باشند، البته اون هم نه در همه‌ی طبقات اجتماعی.
به هر حال داستان زندگی شخصی من بسیار طولانیه، نکات مهمش شاید اینکه سعی کردم دست به هر کاری که به‌عنوان یک دختر بچه ازش منع می‌شدم بزنم، البته هرگز دنبال دود نرفتم چون پدرم کافی بود برام لمس دردناک این تجربه و خشونت عمیق و تلخی که به مادرم می‌شد و البته به خود پدرم و به ما که شاهد تکه تکه شدن هر دو زیر بار این وحشت و این تلاش مکرر هر دوی آونها برای ترک دادنش.
من بارها سفر کردم و علاقه‌ی اصلیم هم سفره و خطر کردن به‌قولی، عاشق پیاده روی در نیمه‌های خالی و خلوت شب هستم.
ریاضی و مردم‌شناسی خوندم در دانشگاه هر دو رو هم نیمه کاره رها کردم و الان که پنج ساله در بریتانیام دارم باز زندگی‌ها رو بررسی و تحلیل می‌کنم، یک جور مطالعه‌ی میدانی تا تفاوت تأثیر علم در قانون و اجتماع به جای مذهب رو روی زندگی‌ها ببینم عطش شدیدی در مورد رهایی کامل از بچگی در من بوده طوری که نظم مدرسه و دانشگاه رو رعایت کردن برام سخته و خودآموزی رو همواره ترجیح دادم، شاید یک روز وقتی تحقیقات خودم کامل شد دوباره برم دانشگاه.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو